حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دو طفلان حضرت زینب س

در مدح پسران حضرت زینب(س)

دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

دو عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم ها زهر در آن، تیغ دو ابرو برّان

صف مژگان چه سپاهی است به هنگام قتال

آن یکی گفت که من فارس حیدر نصبم

دیگری گفت منم وارث جعفر به جدال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

ز تماشای دو سرمست تمنای وصال

تیغ تکبیر کشیدند یکایک به نبرد

در بدر و اُحد باز اذان داد بلال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

آفرین بر شرف شیر زن کرب و بلا

شیر خود را به دو شیرش به کجا کرد حلال

حودجی آمده از عرش به دامان زمین

بانوی آینه ها کرد نزول اجلال

محمل مادرشان از دو طرف شد روشن

کس ندیدست به دیدار دو مه استهلال


تعداد بازديد : 239
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)


تا صوت قرآن از لب آن ها می آید

كفر تمام نیزه ها بالا می آید

دجال های كوفه در فكر فرارند

دارد سپاه زینب كبری می آید

سد سپاه كفر را در هم شكستند

تكبیرهای حضرت سقا می آید

انگار كه زخم فدك سر باز كرده

از هر طرف فریاد یا زهرا می آید

خون علی گویان عالم را بریزید

ای دشنه ها، تازه ترین فتوا می آید

آداب جنگ كربلا مثل مدینه است

چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید

ای نیزه داران، نیزه هاتان را مكوبید

روز مبادا،عصر عاشورا می آید

خون گلوشان خاك را بی آبرو كرد

آسیمه سر با طشت خود یحیی می آید

ای تیغ های كند،با تقسیم سرها

چیزی از آنها گیرتان آیا می آید!؟

این اولین باریست كه از پشت خیمه

دارد صدای گریه ی آقا می آید

زینب بیا از خیمه ها بیرون، كه تنها

با دیدن تو حال آقا جا می آید


تعداد بازديد : 239
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان حضرت زینب(س)

بالی گشوده است و چنان پیش می رود

کز حد کودکانه خود بیش می رود

اصلاً عجیب نیست که غوغا به پا کند

آری حلال زاده به داییش می رود

موج حماسه است که در قلب دشمنش

با هر قدم تلاطم تشویش می رود

مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار

از بس که او شبیه علی پیش می رود

لبخند بر لبش، تن او غرق خون شده

امضا شده است برگ رهاییش ...می رود


تعداد بازديد : 269
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)

رسیده نوبتمان، باید امتحان بدهیم

خدا كند بگذارد خودی نشان بدهیم

رسیده وقت نماز رشادت و مردی

نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهیم

اگر كه داد دوباره جواب سر بالا

بگو چگونه جوابی به این و آن بدهیم؟

بیا كه عهد ببندیم و قول مردانه

به هم دهیم كه قبل از حسین، جان بدهیم

به حاجت دل خود می رسیم اگر او را

قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهیم

بخند و قصه نخور، چون به قلبم افتاده

اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهیم


تعداد بازديد : 357
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:58
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)

اینان کم از دو لاله احمر که نیستند

از یاوران خوب تو کمتر که نیستند

هر چند نور چشم من اما عزیز تر....

....از حنجر بریده اصغر که نیستند

هر چند سرو قامت آنها قیامت است

هرگز به دل ربایی اکبر که نیستند

گیرم شهید گشته، فدای تو می شوند

در کربلا سیاهی لشگر که نیستند

با آنچه مادر از سفر شام گفته بود

در پیج و تاب و حادثه، بهتر که نسیتند


تعداد بازديد : 273
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:57
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین ع

امام حسین(ع)-مناجاتی

«خال تو را به گوشه ی لب هر که دید گفت

گویی بلال بر سر کوثر نشسته است»

ابروی چون کمند تو راه فرار را

بر عاکفان گوشه ی چشم تو بسته است

حال مرا به سختی و اندوه هر که دید

گفتا مگر ز درگه ارباب رسته است

تا قلب من به طوف جمالت نیامده

زانوی غم بغل گرفته و محزون و خسته است

از مدعی عشق شما این سوال هست

از چه به دست غیر شما چشم بسته است

از دوری و فراق شما قرن های قرن

زمزم ز غم به گریه و زاری نشسته است


تعداد بازديد : 283
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:56
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به کربلا

ورود به کربلا

وقتی نسیم می وزد، این بوی سیب چیست؟

این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟

بی اختیار باز دلم شور می زند

با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟

شاید رباب بشنود آرام تر بگو

آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟

حالا که تیغ خنجرشان برق می زند

فهمیده ام که معنی شیب الخضیب چیست

مادر مرا سپرده به تو جانِ مادرم

آوارگی و یا که اسارت نصیب چیست؟


تعداد بازديد : 217
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:31
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-شهادت

به‌ گیسوان‌ پریشان‌ نظاره‌ جایز نیست‌

نظر به‌ پیرهن‌ پاره‌ پاره‌ جایز نیست‌

نگاه‌ دختر شامی‌ نگاه‌ تردید است

‌ برای‌ دوست‌ شدن‌ استخاره‌ جایز نیست‌

به‌ جان‌ خسته‌ سزاوار نیست‌ خنده‌ زدن‌

به‌ جسم‌ سوخته‌ حتی‌ اشاره‌ جایز نیست‌

ز خارْ پای‌ غریبی‌ چو بوسه‌ باران‌ بود

دواندنش‌ به‌ بیابان‌ دوباره‌ جایز نیست‌

هنوز دامن‌ آتش‌ گرفته‌ می‌سوزد

به‌ جان‌ سوخته‌ دامن‌ شراره‌ جایز نیست‌

به‌ سوی‌ قافله ی‌ بانوان‌ معصومه

نگاه‌ خیره‌ سر چشم‌ پاره‌ جایز نیست‌

برای‌ بردن‌ سوغات‌ نزدِ دخترِ خویش‌

ز گوشِ‌ پاره ی‌ من‌ گوشواره‌ جایز نیست‌

به‌ قصد سیلی‌ و ترساندن‌ و زدن‌ دل‌ شب‌

به‌ نعره‌ در پی‌ دختر سواره‌ جایز نیست‌


تعداد بازديد : 203
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:27
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-شهادت

بین عشّاق جهان تا کی سفر باشد؟ بس است

تا به کی لیلا ز مجنون بی خبر باشد؟ بس است

جان لب هایی که بستی پلک هایت را مبند

سهم من از تو نگاهی هم اگر باشد بس است

نه غذا نه آب نه معجر نه مو نه پا نه کفش

گوشواره هم نمی خواهم پدر، باشد بس است

عمّه امری نیست؟ دارم رفع زحمت می کنم

بودنم تا کی برایت دردسر باشد؟ بس است

دیر شد برخیز گفتم که به عمّه گفته ام

یک نفر از رفتن من با خبر باشد بس است


تعداد بازديد : 211
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:23
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-سفارشات پدر

بخوان برای پدر ای رقیه، قرآنی

كه ساده بگذرد این لحظه های طولانی

رقیه جان، به خدا اصغر از تو تشنه تر است

تو حال و روز علی را كه خوب می دانی

ز من مخواه كنم التماسِ این لشگر

برای جرعۀ آبی و لقمۀ نانی

به جز خدا به كسی هرگز التماس نكن

كه این جدا بود از شیوۀ مسلمانی

فقط به یاری پروردگار دل خوش كن

كه دل خوشی به كسی جز خداست، شیطانی

و حاجت همه دست خداست و تنها

خودش ز بندۀ خود می كند نگهبانی

تو در مسیر بهشتی كمی تحمل كن

كه صبر اگر نكنی در مسیر می مانی

اگر خدای نكرده كمی كتك خوردی

بگو كه بر سر قول و قرار می مانی

دعا، دعا، نشود دخترم فراموشت

زمان هول و هراس و دم پریشانی

سفارشات پدر را به خاطرت بسپار

كه ساده بگذرد این لحظه های طولانی


تعداد بازديد : 281
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:22
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین ع

امام حسین(ع)-مناجاتی-یاران کربلا


تا خیمه‌ی تقرّب تو پر کشیده ایم

تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم

آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست

در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم

با عطر سیب پیرهنت مست می شویم

شیدائی قبیله‌ی عشق و عقیده ایم

دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم

وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم

در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم

عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم

لب تشنه ایم و در صف پیکار می‌رویم

وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم

کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟

با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم

جان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم

در کربلا حماسه‌ی عشق آفریده ایم

هفتاد و دو صحیفه‌ی با خون نوشته ایم

هفتاد و دو کتیبه‌ی در خون تپیده ایم

در جسم ما هنوز تب جانفشانی است

«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم

خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو

بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم


تعداد بازديد : 183
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:19
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

امام حسین(ع)- مناجاتی

با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت

هم چنان که جگر خویشتن از یادم رفت

من اویسم بگذارید که اطراق کنم

بوی شهر تو که آمد قرن از یادم رفت

جذبه ی عشق بر آن است مرا ذوب کند

صحبت نام تو شد نام من از یادم رفت

قصد "رب ارنی" گفتن من دیدن توست

تا نگاهم به تو افتاد "لن" از یادم رفت

مرغ باغ ملکوتم به حرم آمده ام

بر روی گنبد زردت چمن از یادم رفت

مثل فطرس نکنم پشت به گهواره ی تو

بال من خوب که شد پر زدن از یادم رفت

"ندهد فرصت گفت ،به محتاج ،کریم"

بی سبب نیست کنارت سخن از یادم رفت

می رود دل به همان جا که تعلق دارد

صحبت کرب و بلا شد وطن از یادم رفت

همه ی بهت من این است چرا عریانی

نکند فکر کنی پیرهن از یادم رفت


تعداد بازديد : 299
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:19
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-شهادت


به زحمت تكیه بر دیوار می‌كرد

گهی این جمله را تكرار می‌كرد

الاهی صورتش آتش بگیرد !

كه با سیلی مرا بیدار می‌كرد

×××

چه داغی بر جگر بگذاشتی زجـر

عجب دست زمختی داشتی زجـر

كه هر كس دید گلبرگ رخم را

به طعنه گفت كه گل كاشتی زجـر

×××

چو زینب پیكرش را آب می ریخت

ستاره بر تن مهتاب می ریخت

همه دیدند چون زهرای اطهر

ز هر جای تنش خوناب می ریخت

×××

نه تنها پیكرش بی تاب بوده

كه گل زخم تنش خوناب بوده

چه كاری كرد سیلی با دو چشمش؟

كه گوئی چند روزی خواب بوده

×××

تمام پیكرش از درد می‌سوخت

لبش از آه آهِ سرد می‌سوخت

اگر چه شمع سـرخ نیمه جان بود

ندانم از چه رنگ زرد می‌سوخت

×××

تمام درد بر جانم نشسته

رد خون روی دستانم نشسته

تو خوردی خیزران و، من ندانم

چرا زخمش به دندانم نشسته


تعداد بازديد : 213
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:18
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم


موسم روییدن سرها به روی نیزه هاست

آن چه می ریزد به روی خاک ها خون خداست

فصل ضرب تازیان با خیزران روی لبان

فصل پنهان کردن خورشید در طشت طلاست

فصل نیلی گشتن صورت ز ضرب سیلی است

فصل پرپر گشتن گل ها به زیر دست و پاست

نالهٔ طفلان هنوز از خیمه ها آید به گوش

بارالها ساقی عطشان ابافاضل کجاست

یارب اندر شهر کوران کُشته می گردد چراغ

آن چراغی که پیمبر گفت مصباح الهداست

آن حسینی که پیغمبر خواند کشتی نجات

در ستیز حق و باطل غرق گرداب بلاست

نوح اگر شد ناخدا دیگر ز طوفان ها چه غم

اسوه صبر و تحمل زینب اکنون ناخداست

تا ابد ورد لب مرغ سحر دانی که چیست؟

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم

قُل قُل دیگ قیمه ی نذری

غلغله پشت این در چوبی

آه ای قلب کوچکم تو چرا

باز هم سر به سینه می کوبی؟

دسته ها، دسته دسته می آیند

طبل های عزا بلند شده

ظهر نزدیک می شود کم کم

باز بوی غذا بلند شده

چشم من دسته دسته می گردد

شاید او بین دسته ها باشد

شاید او بین نوحه خوان ها یا

بین این دلشکسته ها باشد

یک نفر بین دسته های عزا

مثل او سخت اشک می ریزد

یک نفر قرن ها کنار فرات

اشک حسرت به مشک می ریزد

کوچه احوال دیگری دارد

علم و سنج و نخل و طبل و کتل

نوحه خوان قدیمی مسجد

کربلا را می آورد به محل

کاش می شد به کربلا بروم

برگی از زخم کهنه بردارم

بیتی از زخم کهنه بنویسم

تربتی با اجازه بردارم



مانده ام پشت این در چوبی

خانه ام از نگاه او دور است

آسمان را گرفته غربت عشق

ماه در غیبتش چه کم نور است

دیگ نذری به جوش آمده است

نذر هر ساله ام سلامت اوست

آرزویم نماز عاشورا

ظهر موعود، با امامت اوست


تعداد بازديد : 217
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم

دلم به تاب و تب است و دوباره كرده هوایش

خدا كند كه بمیرم میان ماه عزایش

دعای كیست كه اكنون، دوباره قسمتمان شد

طعام سفرۀ احسان و باز طعم شفایش

به گوش هر دل عاشق شده، دوباره می آید

صدای خندۀ دشنه، صدای نالۀ نایش

صدای گریۀ مادر، كنار پیكر بی سر

و ناله های زنی با، نوای وا اسفایش

صدای ضربۀ چوب و لب مطهر آقا

صدای قاری قرآن و باز سوز صدایش

دوباره غارت خیمه، دوباره دزدی معجر

و باز خاطرۀ طفل و تاول كف پایش

دوباره یاد تن پاره پارۀ علی اكبر

و باز خاطرۀ تلخ و جان گداز عبایش

اگر بناست بمیرم میان ماه محرم

خوشم كه روز دهم جان خود كنم به فدایش


تعداد بازديد : 197
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم

بیا موذن عترت ز نو دوباره بخوان

اذان گریه ما را سر مناره بخوان

برای سنگ دلانی که دور بابایند

از آه پر شرر من کمی شراره بخوان

کسی به بیعت کعبه نداده دست طواف

وجوب حج ولا را به سوگواری بخوان

بر آسمان کبودم زمانه گریه نکرد

تو بر زبونی چشمان بی ستاره بخوان

هنوز گردن مهتاب ریسمان پیچ است

برای یاری ما هم حدیث چاره بخوان

نگاه بر در و دیوار خانه ما کن

مصیبت دل ما را به یک اشاره بخوان

اذان غربت ما را اعاده کن شاید

کسی به سوی امامم در اقتدا آید


تعداد بازديد : 303
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:40
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم

باید برای خویش دلی دست و پا كنی

تا در ره حسینِ زمان، جان فدا كنی

فصل بهار دل شده باید دگر شوی

وقتش رسیده خیمه ی ماتم به پا كنی

باید برای عرض ادب نزد آفتاب

یك پنجره به جانب خورشید وا كنی

اول دهی سلام به ارباب بی كفن

تا خویش را به قلب علمدار جا كنی

بعد از سلام عقده ی دل باز می شود

باید كه پای تا سر خود كربلا كنی

روزی اگر رسد كه ببینی ضریح او

آن گاه خود ببین كه چنین و چِه ها كنی

غیر از حسین هیچ نداری در این جهان

باید تمام آن چه منم را رها كنی

این مشك چشم پر ز فرات دلت شده

باید كه ساقی حَرَمت را صدا كنی

خواهی اگر صفا بدهی قلب خود «اسیر»

باید دوباره یاد شه سر جدا كنی


تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:38
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب س

شعر مدح حضرت زینب (س)

عشق زینب با حسینش ماورای عشق بود

در فضای قلب زینب هم هوای عشق بود

کوفه و شام و مدینه ، کربلا و خاک غم

این همه صبر دل او از صفای عشق بود

اوکه معصومه است عصمت گرد رویش می دوید

زینب از روز عزل قلبش برای عشق بود

اشک خون از دیده می ریزد ز داغ و درد عشق

در دل زارش همی درد و بلای عشق بود

تو مگو ما را که او زد سر به محمل از چه بود

چون که لبهای حسینش در نوای عشق بود

شد تمام هستی او هم فدا در راه عشق

روح و جسم و قلب هر عاشق فدای عشق بود

زینب غمدیده لیلا و حسین مجنون او

عشق لیلا بهر این مجنون فرای عشق بود

از غمش داغی به جان عشق افتاد و ببین

ذکر یا زینب مدد را که دوای عشق بود

در دل ارباب ما جز عشق خالق هیچ نیست

سر جدا گشتن به راه او بهای عشق بود

عاشق ارباب ما خود را به او بسپار چون

از ازل رزق دل عاشق به پای عشق بود

خوش بحال قلب زینب لذتی در عشق دید

کربلای غم برایش دلسرای عشق بود

ای دل من از همین الآن بیا با من بده

جان به عباسش که مرد با وفای عشق بود

پرچم عباس هر دم ذکر یا زینب بگفت

ذکر یا زینب مدد حک بر لوای عشق بود

سروده جعفر ابوالفتحی

بزرگترین و به روزترین وبلاگ اشعار مذهبی

www.harame-shah.rozblog.com


تعداد بازديد : 192
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

بعد از تو آب، معني درياشدن نداشت

گُم بود در خجالت و پيداشدن نداشت

بي بوي رويت اي مهِ يكتاي هاشمي

شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت

هر كس كه آب داد به دستان تشنگان

بي إذن تو اجازه ي سقّا شدن نداشت

در بينِ نوكرانِ به اربابمان كسي

غير از شما لياقت آقا شدن نداشت

با بودنَت ميانِ سپاهِ حسينيان

اربابِ ما تفكّر تنها شدن نداشت

كرب و بلا ، اگر كه علمداريَت نبود

در چشم زينب اين همه زيبا شدن نداشت

جانبازي و رشادت و عشقت اگر نبود

امُّ البنين ، تصوّر زهرا شدن نداشت

از علقمه رسيدي و مشكت پُرآب بود

كارَت كه كاش ختمِ به اينجا شدن نداشت

از پشتِ سر به سوي تو تيري روانه شد

زيرا كه با تو قدرتِ همپا شدن نداشت

تيري دگر زِ چلّه گذشت و به مشك خورد

مشكل گشا ! دگر گِرهَت واشدن نداشت

زهرا رسيد و باده ي تو غرقِ ياس شد

جام از دو دست فاطمه...شيداشدن نداشت؟

از روي نيزه ها سرت افتاد بر زمين

انگار روي نيزه سرِ جا شدن نداشت

ويران نشينِ شام ، همان دختر يتيم

بي ذكرِ نام تو ، رمقِ پا شدن نداشت

مي گفت عمّه حوصله ي من سرآمده

قدِّ سه ساله سابقه ي تا شدن نداشت

فهميدم از شكستن قدِّ پدر كه او

بعد از عمو تحمّل بابا شدن نداشت

پرونده ي ارادتِ اين شيعه ي (اسير)

بي لطف تو، شرايط امضاشدن نداشت

شاعر: حمید رمی


تعداد بازديد : 179
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:27
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف