![]()
|
راحت بخواب حاجيِ شش ماهه ي حرم
دركم كن اي پسر كه به والله مادرم
عمّو كه رفت ، گفت به خواهر برادرت
من مي روم براي شما آب آورم
امّا نشد به خيمه رساند سبوي آب
آخر به خون نشست علمدار باورم
حالا كه در سرِ تو هواي پريدن است
تا آسمان دست پدر ، اي كبوترم
باشد ، بپَر ، ولي دلِ من گيرِ حلق توست
حالا كه دلخوشم به نظرهاي آخرم
رفتي به روي دست پدر جا گرفته اي
پَر مي كِشي و خود به خود از جاي مي پَرَم
مردي شدي براي خودت بعدِ چند ماه
گفتي ميان معركه همتاي اكبرم
از بينِ خيمه چشم من افتاد سوي تو
تيري نشست بر گلويت ، خاك بر سرم
حالا ذبيح اكبرِ كرب و بلا شدي
حالا شدي سند به غريبيِّ شوهرم
وقتي كه ديدَمَت به بلنداي نيزه ها
گفتم نيفتد از سرِ ني رأس اصغرم
بي تو رباب سايه نشيني نداشته
بعد از حسين از همه بي سايبان ترم
اكبر ترين صغير ، ببين از فراق تو
گشتم (اسيرِ) تازه ترين زخم پيكرم
شاعر: حمید رمی
تعداد بازديد : 223
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:27
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
بـاز روز و شـب نـوای یــا حسین (ع)
می شـود آرامـش دل هـا حسین (ع)
زنـدگـــی در خــا نــه ی اربـا بـمـان
نـوکـری در خـا نه ی مولا حسین (ع)
بـه چـه زیـبـا مـی شـود هـر روزمان
یکسره ، هر لحظه، هرجا با حسین (ع)
آب مـی بـیـنـیـم ، می گویـیـم ، آه...
ای گل لب تشنه ی زهرا ، حسین (ع)
اشک می ریـزیـم و بـر سـر می زنیم
یاحسین(ع)ویاحسین(ع)ویاحسین(ع)
تعداد بازديد : 209
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:26
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
در جـهـان بـا روز عاشورا خوشیم
در کـنـار زاده ی زهــــرا خوشیم
هـرکـجــا بـاشـیـم بـی اربابمـان
بـی کـسـیم وبـی قرار و ناخوشیم
جـنـت ما کوی عباس است و بس
در جــوار جـنـت سـقـــا خوشیم
آرزوی کـــربــــــلا داریــم مــا
کربلا عشق است ، در آنجا خوشیم
بـی سـر و سـامـان کـوی دلبریـم
در حریمش بی سر و بی پا خوشیم
هر که می گویـد که ما دلمرده ایم
دیـده بـگـشـایـد ببیند ما خوشیم
هـیـئـت و شـال عـــزا و کــربـلا
هـسـتـی ما بوده ، با اینها خوشیم
گفتـه می آیـد زمـان مـرگ ، مـا
بـا امـیـد دیــدن مــولا خوشیم
تعداد بازديد : 189
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:25
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
این چند خط از وصیتِ آخر بود
هرکس که پذیرفت،-به حق-برتر بود
او بی سَر و،سنتِ رسول ،احیا شد
پیغام حسین،نهی از منکر بود
تعداد بازديد : 177
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
ای آنکه نظر به نیمه ی پُر داری
بر ما نظری! چنانکه بر حُر داری
جان من و خاندانِ من در راهت،
تعداد بازديد : 175
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
باقیست ز پیکر تو تنها نیمی
اجزای تو را در همه جا میبینم
تعداد بازديد : 239
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
حضرت رقیه(س)-شهادت
نیمه شب بود که درهای اجابت وا شد
یوسف گمشده دخترکی پیدا شد
آن که همراه سخن هاش همه لکنت بود
چون که چشمش به پدر خورد زبانش وا شد
چون که عطر پدرش را به خرابه حس کرد
یا علی گفت و به صد رنج ز جایش پا شد
هاتفی داد ندا چشم تو روشن خانم!
آن که می گفت نداری تو پدر رسوا شد
رفت و تا روز جزا بهر تسلای یتیم
شام بدنام ترین نقطه این دنیا شد
سوره کوثر این قافله را دق دادند
باز هم زینب غمدیدهٔ ما تنها شد
تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:40
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
عبدالله بن الحسن(ع)
شمعها از پای تا سر سوخته
مـانده یک پروانه ی پر سوخته
نـام آن پـروانه عبـدالله بـود
اختری تـابندهتر از مـاه بود
کرده از اندام لاهوتی خروج
یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج
خون پاکش زاد و جانش راحله
تـار مـویش عالمی را سلسله
صـورتش مـانند بابا دل گشــا
دستهای کوچکش مشکلگشا
رخ چو قرآن چشم و ابرو آیهاش
آفتــاب آیینــهدار سایــهاش
مجتبـایی بــا حسین آمیـخته
بر دو کتفش زلف قاسم ریخته
از درون خیمه همچون برق آه
شـد روان با ناله سوی قتلگاه
پیش رو عمـو خریدارش شده
پشت سر عمـه گرفتارش شده
بـر گرفته آستینش را بـه چنگ
کای کمر بهر شهادت بسته تنگ!
ای دو صد دامت به پیشِ رو مرو
ایـن همـه صیاد و یک آهو مرو
کودک ده سالـه و میـدان جنگ
یک نهال نازک و باران سنگ
دشمن اینجا گر ببیند طفلِ شیر
شیر اگـر خواهد زند او را به تیر
تو گل و، صحرا پر از خار و خس است
بهر مـا داغ عـلیاصغر بـس است
با شهامت گفت آن ده ساله مرد
طفـل مـا هـرگز نترسد از نبرد
بیعمو ماندن همه شرمندگی است
بـا عمو مـردن کمال زندگی است
تشنگی با او لب دریا خوش است
آب اگر او تشنـه باشد، آتش است
بــوده از آغــاز عمـرم انتظار
تـا کنم جـان در ره جانان نثار
جـان عمه بود و هستم را مگیر
وقت جانبازی است دستم را مگیر
عمه جان در تاب و تب افتـادهام
آخــر از قـاسم عقب افتــادهام
نالهای با سوز و تاب و تب کشید
آستیـن از پنجه زیــنب کــشید
تیر گشت و قلب لشکر را شکافت
پـرکشید و جــانب مقتــل شتافت
دیــد قــاتل در کنـار قتلگــاه
تیغ بـگْرفته بـه قصدِ قتلِ شــاه
تــا نیایـد دست داور را گـزند
کرد دست کوچک خود را بـلند
در هــوای یـاری دستِ خـدا
دسـت عبـدالله شـد از تن جدا
گفت نه تنها سر و دستم فدات
نیستم کـن ای همـه هستم فدات!
آمدم تا در رهت فـانی شوم
در منـای عشق قربـانی شوم
کاش میبودم هزاران دست و سر
تـا بـرای یـاریات میشد سپر
قطرهگر خون گشت، دریا شاد باد
ذرهگـر شـد محو، مهرآباد بـاد
تو سلامت، گرچه ما را سر شکست
دست ساقی باز اگر ساغر شکست
ای همـه جـانها بـه قربان تنت
دســت عبــدالله وقـف دامنـت
چون به پاس دست حق از تن جداست
دست ما هم بعد از این دستِ خداست
هر که در ما گشت، فانی ما شود
قطره دریایی چو شد، دریا شود
تا دهم بر لشکر دشمن شکست
دست خود را چون عَلم گیرم به دست
بــا همین دستم تو را یاری کنم
مثــل عبّــاست علـمداری کنم
بــود در آغوش عمّش ولوله
کز کمـان بشتافت تیـرِ حرمله
تیر زهرآلود با سرعت شتافت
چون گریبان حنجر او را شکافت
گوشة چشمی بــه عمّو باز کرد
مرغ روحش از قفس پرواز کرد
بــا گلوی پاره در دشت قتال
شه تماشا کرد و او زد بال بال
همچو جان بگْرفت مولا در برش
تــازه شــد داغِ علیِّاصـغرش
گریـه مــا مرهـمِ زخـمِ تنش
اشک «میثم» باد وقفِ دامنش
تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:39
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
حضرت عباس(ع)-مناجات
منمو یه قلبه زخمی
که برای تو پر اشکه
افتخارش همینه که
دخیله میدون مشکه...
قد رعنا و رشیدت
خواب و از ماها گرفته
آقا جون برای روضت
دل ما عزا گرفته...
وقتی از همه بریدم
خودمو دست تو دیدم
همه ی دل خوشی هامو
توی هیئت تو دیدم
یاده اون نمازه صبح و
حرم قشنگت آقا
یاد لحظه های اول
یاد دل تنگی سقا
دوباره صدام بزن تا
پرچم تو رو بگیریم
باز کنار کف العباس
با حسین حسین بمیرم
آقا آرزوم همینه
که یه روز با شور و احساس
همگی پای برهنه
باز بیایم به کف العباس
دلا رو، رو دست بگیریم
پا برهنه خیلی ساده
با حسین حسین آقاجون
تا نجف بریم پیاده
می دونستم که یه روزی
همه می گن که دیوونه س
من میگم برا ابلفضل
این ترانه عاشونه س:
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید وسالار نیامد»
تعداد بازديد : 191
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:30
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی
وقتی دلم برای شما تنگ می شود
چشمم ز گریه سرخ و شفق رنگ می شود
این شیشه شکستنی ام یعنی این دلم
قدری دگر که دیر کنی سنگ می شود
اینکه دگر چگونه ادامه دهم بگو!
دارد دو پای زندگی ام لنگ می شود
سرگیجه ندیدن تو می کُشد مرا
حق را به من بده که دلم تنگ می شود
گریه زیاد می کنم آخر در این دیار
گاهی عمل به خواسته ات ننگ می شود!
آقا حدیث خوانده ام این اشک های من
از قبل با خود تو هماهنگ می شود
****
فرهنگ ها به کوچه بن بست خورده اند
... این مهدویت است که فرهنگ می شود
تعداد بازديد : 234
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی
آسمانم! چشم بارانی چه میآید به تو
ناخدایم! روح توفانی چه میآید به تو
آن نگاه زیر چشمی با وقارت میکند
وای! آن لبخند پنهانی چه میآید به تو
حرکت آن خال مشکی با تکانهای لبت
تا که شب «والیل» میخوانی چه میآید به تو
اخم کن آخر نمیدانی که وقتی ابرویت
چین میاندازد به پیشانی، چه میآید به تو
موی مجنون، ریش درویشی چه میآید به من
این لباس سبز روحانی چه میآید به تو
بیقرارِ رفتنی، موجی بزن دریای من!
گرچه آرامی، پریشانی چه میآید به تو
قیصرِ رومی حجازی! آن عبور با شکوه
با سواران خراسانی چه میآید به تو
خال تو آن نقطهی پایان دفترهای ماست
خال در این بیت پایانی چه میآید به تو
تعداد بازديد : 345
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان (عج)-مناجاتی
خوب است که که عاشق جگری داشته باشد
آشفتگی بیشتری داشته باشد
حاجات بهانه است که ما اشک بریزیم
خوب است گدا چشم تری داشته باشد
پرواز من این است که یک کنج بیفتم
این بال بعید است پری داشته باشد
ای یار سفر کرده نگاه پر لطفت
وقتش شده بر ما نظری داشته باشد
گر سنگ دلم باز تعلق به تو دارم
هر کعبه ای باید حجری داشته باشد
سر می زنم آنقدر به در تا بگشایی
خوب است گدا هم هنری داشته باشد
تو سمت گدا پشت کنی بهتر از این است
که چشم به دست دگری داشته باشد
از دور خودت دور مکن چند گدا را
خوب است که شه دور و بری داشته باشد
قبل از سفر آخرت ای دوست دلم را
بگذار به سویت سفری داشته باشد
انگار بنا نیست ببینم تو را .... پس
بگذار دلم یک خبری داشته باشد
تعداد بازديد : 187
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی
دل بی قرار نیست ادا در می آوریم
چشم انتظار نیست ادا در می آوریم
عمریست در تلاطم دنیا و لذّت است
وقف نگار نیست ادا در می آوریم
مرغی که هر زمان سر یک بام می پرد
دنبال یار نیست ادا در می آوریم
قلبی که دل به صحبت سر ما سپرده است
فکر بهار نیست ادا در می آوریم
اصلاً دلی که مست ریا و ربا شود
گوشش به کار نیست ادا در می آوریم
بر لب دعای ندبه و دل غرق شهوت است
این انتظار نیست ادا در می آوریم
آقا محبّ واقعی ات در میان ما
یک از هزار نیست ادا در می آوریم
تعداد بازديد : 207
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی-عید نوروز
عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود
گاهی تمام من به تو تبدیل میشود
وقتی به داستان نگاه تو میرسم
یکباره شعر وارد تمثیل میشود
ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...
از انتظار پنجره تجلیل میشود
تا کی سکوت و خلوت این کوچههای سرد
بر چشم های پنجره تحمیل میشود؟
آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل میشود؟
بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو
بازار وزن و قافیه تعطیل میشود
«آنروز هفت سین اهورایی بهار
موعود! با سلام تو تکمیل میشود»
تعداد بازديد : 227
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی
یكسال نیامدی و لبخند زدم
خود را به نبودن تو پیوند زدم
بیعاری و بیخیالی و ... میدانم
یكسال گذشت و من فقط گند زدم
*****
از این همه توصیه دعا را بلدیم
راه و روش دوز و ریا را بلدیم
توجیه برای غیبتت بسیار است
ما هم كه - ارادهی خدا - را بلدیم
*****
در حسرت دنیای لجن خوابیدیم
چون مردهی بی گور و كفن خوابیدیم
ما لاف زدیم ، خاك توی سرمان
ای منتظران ! زره به تن خوابیدیم
تعداد بازديد : 243
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
حضرت زهرا(س) و امام زمان(عج)- شهادت
تا زخم های کهنه دل را دوا کنم
با ذکر نام پاک تو ذکر خدا کنم
یافاطمه به سجده بگویم به صد نفس
مولای من تویی و به حاجت صدا کنم
تا پا نهم به خاک مدینه به یاد تو
خاکش ز بهر چشم ترم توتیا کنم
چون آن ضریح گمشده پیدا نمی کنم
اندر کنار قبر نبی عقده وا کنم
من عهد بسته ام که بمیرم ز داغ تو
عهدی دگر کنم که به عهدم وفا کنم
غمهای آسمان که هجوم آورد به دل
رفع غم گران به حدیث کساء کنم
مهدی کجاست تا که به امر ولایتش
سرهای دشمنان تو از تن جدا کنم
تعداد بازديد : 229
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:17
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-فاطمیه
آقا دلت گرفته و چشمت بهاری است
از دیده ی تو کوثر احساس جاری است
آقا به یاد فاطمه شوریده می شوی
آری اساس عشق به زهرا مداری است
عرض ادب به ساحت مادر فریضه است
این اشکها نشانه ی والا تباری است
ما کارمان دعای فرج خواندن است وبس
این روزها که کار شما گریه زاری است
روضه کجا گرفته ایی ، ای وارث فدک
این روضه بی خزان و همیشه بهاری است
بر شیعه زخم خنجرشان کارگر نبود
این زخم سیلی است که بر شیعه کاری است
آقا شما بپرس : که پهلو شکسته را
دیگر چه جای هر شب ناقه سواری است
کوچه به کوچه ، شهر ، به صبح ظهورتان
از خون سرخ مادرتان ، لاله کاری است
تعداد بازديد : 191
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:17
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه
باز آمدم كه درد دلم را دوا كنی
تا بلكه بیشتر دل من مبتلا كنی
بازآمدم كه باتو كمی درد دل كنم
شاید مرا ز بغض گلویم رها كنی
خواهم ز فاطمیه بگویم برای تو
باید دوباره مجلس روضه به پا كنی
سخت است خواندن این روضه ها بیا
تا با زبان خود سر این روضه وا كنی
فصل عزای مادرت آمد شتاب كن
باید بیایی و طلب خون بها كنی
آن شب غرور مادرتان پشت در شكست
آقا بیا كه حق عدو را ادا كنی
زهرا كه رفت هم نفس چاه شد علی
تا دق نكرده است تو باید دعا كنی
آقا مدینه مجلس گریه به پا مكن
باید وگر نه گریه ی خود بی صدا كنی
یعنی شبیه فاطمه مجبور می شوی
بیرون شهر كلبه ی احزان بنا كنی
تعداد بازديد : 255
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:17
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست
بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
تعداد بازديد : 231
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:16
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجاتی
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه هـا گم شد
چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
تعداد بازديد : 291
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:15
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)