اشعار مناجات با خدا - 3

اشعار مناجات با خدا - 3

اشعار مناجات با خدا - 3

اشعار مناجات با خدا - 3

اشعار مناجات با خدا - 3
اشعار مناجات با خدا - 3
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تا شدم دیوانه ، دیوان گفته ام بهر پوران مثل پیران گفته ام کاروان در حرکت و ما غرقه خواب پای میزان و د

تا شدم دیوانه ، دیوان گفته ام بهر پوران مثل پیران گفته ام

کاروان در حرکت و ما غرقه خواب پای میزان و دریغ از یک جواب

عده ای هستند پای تزکیه عده ای هم رهروان "ترکیه"

جای پوشاک وطن اجناس نایک بر لبان ما بجای ذکر، "لایک"

شهر را تبلیغ دینی کرده ایم ما عمل در "بخش بینی" کرده ایم

ما که دور از نسل "آوینی" شدیم در دیانت اندکی "چینی" شدیم

بوی باروت گناهان میرسد عمرهم دارد به پایان میرسد

گاه علت های دوری میشویم گاه جذب چشم و "حوری" میشویم

اندکی "چمران" و "همت" کن مرا مثل "مشگینی" و "بهجت" کن مرا

مثل "قاسم" کاممان را کن عسل لحظه مردن "مرا" هم کن بغل

تا نلغزد پای من روی صراط یابن یاسین یابن طه.. التفات

تا "علمدار"و "دوانی" ات شوم یاور "مازندرانی" ات شوم

گرچه با کوه گناه عاصی شدم من به لطفت امشب" آقاسی" شدم

اهل قرآنیم ولی تدبیر، نه عاشق صوتیم ولی تفسیر، نه

با مفاتیح حیف "بازی" کرده ایم زندگی را هم "مجازی" کرده ایم

مست شهرت، خصم گمنامی شدیم ما سحرخیز "تلگرامی" شدیم

درس هیئت توبه و "خودسازی" است بی هدف روضه روم این "بازی" است

از برای ماست زینب خم شده جسم اربابم چنین درهم شده

میز شیطان نقطه "پرواز" نیست مرغ همسایه همیشه "غاز" نیست

غصه ام کنسرت و یک "آواز" نیست روضه من اندکی هم "باز" نیست

غصه یک رهبر و بی حال ها... یک زن مظلومه و خلخال ها

غصه ناموس و سبک زندگی باز هم شرم من از این بندگی

بی بصیرت بودنم تاثیر کرد نائب صاحب زمان را پیر کرد

اقتصاد و حرف حل باید شود دیگر "اقدام و عمل" باید شود

نیت ام این ست تا بهتر شوم مثل قنبر نوکر حیدر شوم

ما نمردیم یار داری ای ولی "مجمع عمار" داری یاعلی

(بهمن)میثم جلالی


تعداد بازديد : 81
پنجشنبه 03 تیر 1395 ساعت: 12:06
نویسنده:
نظرات(0)
با غُل و زنجیرِ دورِ دست و ‌پام آخرش هر طوری که بود اومدم هیچکسی جز تو محلم نمیداد تا تعارفم زدی، زو

با غُل و زنجیرِ دورِ دست و ‌پام
آخرش هر طوری که بود اومدم
هیچکسی جز تو محلم نمیداد
تا تعارفم زدی، زود اومدم

 

حالا که من اومدم خودت بگو
روسیاه با چشم گریون نمیخوای؟
خیلی وقته پشت در مُعطلم!
درو وا کن خدا، مهمون نمیخوای؟

واسه جبران بدی‌هام اومدم
لااقل بهم یه راهِ حل بده
کتابِ روی سرم واسطمه
تورو قرآن به منم محل بده

معصیت حس خوبی بهم نداد
حال خوبِ سحرو ازم گرفت
بغلم کن، منو تحویلم بگیر
آخه قهر تا کِی خدا؟ دلم گرفت

برا عاقبت بخیر شدن، باید
از همه غیر خودت فرار کنم
اگه امشب منو عَفوَم نکنی
با شب اول قبر چکار کنم؟

یه کاری کن که شب اول قبر
رو لبم ذکر خدا خدا بیاد
قَسَمِت میدم منو تنها نذار
زود خبر بده امام رضا بیا

بیا امشبو به جای غضبت
مهربونیتو بهم نشون بده
آی اونی که به بدا امون میدی
یه باره دیگه بهم امون بده

تو‌ بزرگی پس بزرگی کن برام
جلو خوبات بدیمو وجب نکن
جونمو بگیر ولی جونِ حسین
با عقوبتت منو ادب نکن

تورو به جون اونی قسم دادم
که تو گودالم تورو صدا میزد
قربونش برم نه واسه‌ی خودش
واسه خاطر ما دست‌وپا میزد!

محمد زوار


تعداد بازديد : 133
چهارشنبه 02 تیر 1395 ساعت: 11:46
نویسنده:
نظرات(0)
جا مانده زِ خوبان شده ام گریه ندارد؟ مجنون و پریشان شده ام گریه ندارد؟ با بارِ کجِ رویِ دلم بین مسیر

جا مانده زِ خوبان شده ام گریه ندارد؟
مجنون و پریشان شده ام گریه ندارد؟

با بارِ کجِ رویِ دلم بین مسیرم
وامانده و حیران شده ام گریه ندارد؟

گفتم زرنگی کنم اما ته چاهم
بازی خورِ شیطان شده ام گریه ندارد؟

آن سینه زنِ اهل نماز شبِ تو مُرد
بدجور هوسران شده ام گریه ندارد؟

دور از علمایم چه نزدیک به مرگم
چون قصه ی پایان شده ام گریه ندارد؟

با زَمزَم اشک سحرم زِمزِمه دارم
همخانه ی هجران شده ام گریه ندارد؟

هی غرق شدم در دل دنیای مجازی
هی دور زِ قرآن شده ام گریه ندارد؟

دیگر به لبم خاطره ایی از شهدا نیست
من ننگ شهیدان شده ام گریه ندارد؟

با اینکه بدم باز بمن روضه چشانید
سرمست حسین جان شده ام گریه ندارد؟

سید محمد میرهاشمی


تعداد بازديد : 277
چهارشنبه 02 تیر 1395 ساعت: 11:44
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا هر چند نگاهم همه بر این در خانه است ای صاحب خانه نگهی خانه بهانه است باز آمده ام تا ک

مناجات با خدا

 

هر چند نگاهم همه بر این در خانه است

ای صاحب خانه نگهی خانه بهانه است

باز آمده ام تا که نشان از تو بجویم

وین کعبه به پیش نظرم سنگ نشانه است

تا آب وصالی دهی از زمزم غیبم

چون سیل روان از مژه ام اشک روانه است

بر من که به کوی تو یکی مرغ اسیرم

نام تو بود دانه و ذکر تو ترانه است

لالی به از آن است که بی ذکر تو باشم

زیرا که به جز ذکر تو هر ذکر فسانه است

رفتم به حجر بوسه زنم گفت به گوشم

هشدار که دل بیت خداوند یگانه است

بی شرمی من بین که گنه کردم و دیدم

هم پیش توام هم دو مَلَک بر سرشانه است

تو بر من مسکین در این خانه گشودی

من هر چه که دارم همه از این در خانه است

"میثم" به دلت مهر علی، در گرانیست

این دُر گران هستی این کهنه خزانه است

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 153
چهارشنبه 02 تیر 1395 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا دل و یاد خدا الحمدلله سر و شور دعا الحمدلله پس از عمری رفاقت با بدی ها من و یاد خدا ا

مناجات با خدا

 

دل و یاد خدا الحمدلله

سر و شور دعا الحمدلله

پس از عمری رفاقت با بدی ها

من و یاد خدا الحمدلله

به پایم بند و زنجیر گنه بود

شدم ناگه رها  الحمدلله

من و پرونده ای یکسر تباهی

نشد چون بر ملا الحمدلله

نباشم قابل این میهمانی

من و جمع شما  الحمدلله

ز درد معصیت بیمار بودم

دل و دارالشفاء الحمدلله

کسی در ظلمت این سینه گاهی

مرا می زد صدا الحمدلله

از آن دل مردگیِ بی هویت

رسیدم تا کجا الحمدلله

دلم دنبال خود اینجا کشانده

نگاهی آشنا الحمدلله

کجا دیدی که سلطانی نشیند

کنار یک گدا الحمدلله

سحرها بعد از این یاد تو هستم

امیر هل اتی الحمدلله

یقین دارم شبی آیی سراغم

گل خیرالنساء الحمدلله

اگر نوشم ز صهبای شهادت

شوم بهرت فدا  الحمدلله

به دست خویش خاکم گر نمایی

به صحن کربلا الحمدلله

 

سید محمد میر هاشمی


تعداد بازديد : 113
چهارشنبه 02 تیر 1395 ساعت: 11:40
نویسنده:
نظرات(0)
من نه ازدوست,نه اغیارخودم میترسم دم آئینه زدیدارخودم میترسم بس که رنجیده ام ازتکیه ی برغیرخدا دیگ

من نه ازدوست,نه اغیارخودم میترسم

دم آئینه زدیدارخودم میترسم

بس که رنجیده ام ازتکیه ی برغیرخدا

دیگرازتکیه به دیوارخودم میترسم

آنقدرباربه دوشم زگناهانم هست

که زپاوکمر,ازبارخودم میترسم

تاروپودم شده سنگین ز شماررنگم

ازبه هم ریختن دارخودم میترسم

نکندآخرش اوهام به کفرم بکشد؟

به خداازخم افکارخودم میترسم

ماه بخشندگی واشک والعفواست خدا!

من ولی باز,زکردارخودم میترسم

نکندلایق این ماه نباشم,یارب!

دردلم سخت,زافکارخودم میترسم

توکمک کن که ز بزمت نروم خالی دست

روزمحشر,زرخ خارخودم میترسم

گرفروریزداجل,پیکربی رکنم را

درمزارازتن آوارخودم میترسم

نکندمهدی ات آزرده ز,,هاتف,,باشد

به لله ازعاقبت کارخودم میترسم

 

.سعیدحضرتی “هاتف”


تعداد بازديد : 91
دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 17:12
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا-شب نیمه ماه مبارک ای به دل مؤتمن، مونس جان من آمدم با حسین، آمدم با حسن تو مرا میزبا

مناجات با خدا-شب نیمه ماه مبارک

 

ای به دل مؤتمن، مونس جان من

 آمدم با حسین، آمدم با حسن

 تو مرا میزبان، من تو را میهمان

 تو مرا همنشین، من تو را هم زبان

 یا اله الحسن یا اله الحسین

 گر چه یا رب بدم، با کریم آمدم

 ربّی یا سیدی، کی کنی تو ردم

 مه به نیمه رسید، ماه زهرا دمید

 حق مبارک کند، که حسن آفرید

 یا اله الحسن یا اله الحسین

 ای که دادی رهم، سر بر این در نهم

 در به رویم مبند، عبد این درگهم

 یا اله الکریم، ای روف و رحیم

 ای به احسان و جود، یار من از قدیم

 یا اله الحسن یا اله الحسین

 ای به عبدت مجیر، کل شیء قدیر

 انا عبد الذلیل، انت نعم الامیر

 با تو از رو برو، می کنم گفتگو

 هر شبم تا سحر، با تو سرّ مگو

 یا اله الحسن یا اله الحسین

 گاه از این جا مرا، می بری ای خدا

 گه مدینه گهی، می بری کربلا

 من به ذکر حسین، می کنم شور و شین

 با غمش می زنم، شعله بر عالمین

 یا اله الحسن یا اله الحسین

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 249
دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 17:02
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید از بس که دور گشتم از خا

مناجات با خدا

 

من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید

شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید

از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم

گم گشته است راهم دست مرا بگیرید

عبد جمودالعینم ازکثرت معاصی

رفته زکف سپاهم دست مرا بگیرید

با زورقی شکسته خود را رساندم اینجا

تنها و بی پناهم دست مرا بگیرید

آغوش خود گشودی اما فرار کردم

برگشته غرق آهم دست مرا بگیرید

وقتی که غیرتم رفت شوق عبادتم رفت

درمانده از گناهم دست مرا بگیرید

عهد شباب رفت و مویم سفید گشته

بی حد شداشتباهم دست مرا بگیرید

شد آرزوی این دل ایوان طلای حیدر

غیر از نجف نخواهم دست مرا بگیرید

تنها ره نجاتم شش گوشه ی حسین است

بی کربلا تباهم دست مرا بگیرید

شبهای جمعه قلبم در روضه ی حسین است

گریان قتلگاهم دست مرا بگیرید

 

مجتبی قاسمی


تعداد بازديد : 163
یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 9:40
نویسنده:
نظرات(1)
مناجات با خدا آمدم باز کریما به امید نظری منم و لطف تو و سوز دل و چشم تری آمدم باز ببینم که رحیمیت ت

مناجات با خدا

 

آمدم باز کریما به امید نظری

منم و لطف تو و سوز دل و چشم تری

آمدم باز ببینم که رحیمیت تو...

می شود یار پریشانی این پشت دری

همتی نیست که پر باز کنم پر بکشم

خسته ام خسته از این غربت بی بال و پری

نامه ام پرشده از معصیت ریز و درشت!

که دگر نیست به آه دلِ زارم اثری

کاشکی بانفس پاک دلی، خوش ذاتی

نخوت و رخوت این بندگیم را ببری

بر مذاقم بچشان لذت بیداری را

خواب هرگز نکند مرد دعای سحری

گیرم از مهر، گناهان مرا بخشیدی

پاک شد نامه ی اعمال بدم... با شرری

بارِ شرمندگیم را چه کنم یا الله

آه از جهل و گرفتاری و این خیره سری

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 75
یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 9:39
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا کاش در بندگی ات کم نگذاریم دمی جزبه خشنودی تو دل نسپاریم دمی کاش یک ذره ز اعمال علی د

مناجات با خدا

 

کاش در بندگی ات کم نگذاریم دمی

جزبه خشنودی تو دل نسپاریم دمی

کاش یک ذره ز اعمال علی در ما بود

تا به درگاه تو اخلاص بیاریم دمی

دهر، منت کش یک عمر عبادت، ورنه

ماکه هستیم که منت بگذاریم دمی

نیست احوال مناجات حسینی در دل

ما به ارباب شباهت که نداریم دمی

کی چنان فاطمه داریم قنوتی جانسوز

کی به مانند حسن سجده گذاریم دمی

قطره ای گریه ی سجاد نکردیم هنوز

اشک،چون زینب مظلومه نباریم دمی

کربلا را سفری تا تَه گودال کنیم

مثل یک قافله،خونگریه بباریم دمی

نیزه ها را زتن خسته درآریم کمی

بوریایی به تن بی کفن آریم دمی

حتم دارم که کنون مادرش این دورو بَر است

کاش با نالۀ او جان بسپاریم، دمی

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 111
یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت: 9:37
نویسنده:
نظرات(0)
عمری گذشت خدمت رندان نشد نصیب درک حضور محضر جانان نشد نصیب پس کوچه های نفس بداندیش و گم شدن طِیّ طری

عمری گذشت خدمت رندان نشد نصیب
درک حضور محضر جانان نشد نصیب

پس کوچه های نفس بداندیش و گم شدن
طِیّ طریق وادی عرفان نشد نصیب

 

بس که کلام غیر حجاب وجود شد
یک جلوه از تلاوت قرآن نشد نصیب

اسلام دین عشق و ولا و محبت است
ما را بغیر نام مسلمان نشد نصیب

قربی نگشت حاصل و منّا نگشته ایم
ای دل مقام حضرت سلمان نشد نصیب

از سفره ی ولا که محبان از آن خورند
ما را چه شد که سهم کمی نان نشد نصیب

شیرینیِّ وصال به جای خودش، چه شد ؟
ما را که زهر تلخی هجران نشد نصیب

از تشنگی روزه ی ماه خدا چه سود؟
آن را که سوز آن لب عطشان نشد نصیب

این زندگی زِ مردنِ صد بار بدتر است
آن را که کوی شاه شهیدان نشد نصیب

از تلِّ زینبیه ی دل ناله می زنیم
مردیم و کربلات حسین جان نشد نصیب

سید محمد میرهاشمی


تعداد بازديد : 172
شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
در آتش هوا و هوس دل سیاه شد ساعات عمر من همه خرج گناه شد خیلی گناه کردم و خیلی عوض شدم اوقات خوب زندگی

در آتش هوا و هوس دل سیاه شد
ساعات عمر من همه خرج گناه شد
خیلی گناه کردم و خیلی عوض شدم
اوقات خوب زندگی من تباه شد
خیلی دلت گرفته ازین توبه های من
شرمنده ام رفاقتمان نیمه راه شد
خندید بر دورویی من نفس بی حیا
ذکرم همین که《اشهد ان لا اله 》شد
اما به لطف سفره ماه مبارکت
این روزها خرابه دل رو به راه شد
شکر خدا که واشده با روضه ، روزه ام
ذکرم دم غروب حسین ، آه آه ، شد
هم لرزه ای به پیکر شمر لعین نشست
هم شرمگین ز فاطمه آن قتلگاه شد


محمد حسین رحیمیان


تعداد بازديد : 97
شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
سیزده شب با تو بودم از سرِ شب، تا سحر یاد تاریکیِ قبرم بودم هرشب تا سحر دیدم آلوده تر از من بینِ خوبا

سیزده شب با تو بودم از سرِ شب، تا سحر
یاد تاریکیِ قبرم بودم هرشب تا سحر

دیدم آلوده تر از من بینِ خوبان تو نیست
ناله بر احوال خود کردم مرتب تا سحر

 

جامه ی تقوای من را دست عصیان پاره کرد
زین سبب در کنجی افتادم مُعَذَّب تا سحر

با همه شرمندگی یک بار دیگر رو زدم
دستگیری کن ز من، یاربی یارب تا سحر

سیزده شب رفت و، بارم روی دوشم مانده است
دارم استغفار امشب هم روی لب، تا سحر

نوبتی هم باشد آقا، نوبت من آمده
لاعلاجم که نشستم بینِ مَطَّب تا سحر

روضه خوان تا گفت اَلعَفوَ الهی بِاالحسین
حسرت طوف حرم را خوردم اغلب تا سحر

سیزده روز از عطش، لبهای خشکم شاهد است
گریه کردم بر غم سالار زینب تا سحر

بشکند دستی که بنویسد بدون معجر است
عمه ی ما روز و شب بوده مُحَجَّب تا سحر

از فشار سُمِ اسب و، خاک مقتل، مانده است
روی جسم شاه، رَدّ پای مرکب تا سحر

رضاباقریان


تعداد بازديد : 71
شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
دامنم آلوده شد گرچه ز دنیا دوستى جان به قربانت که بخشیدى مرا با دوستى ناسپاسم، ناپسندم، نارفیقم،

دامنم آلوده شد گرچه ز دنیا دوستى

جان به قربانت که بخشیدى مرا با دوستى

 

ناسپاسم، ناپسندم، نارفیقم، یا رفیق

از تو امّا من ندیدم چیزى اِلّا دوستى

 

مى توانستى بسوزانى، نسوزاندى مرا

اى فداى مهربانى ات که حقّا دوستى

 

در جوابت یا لجاجت کرده ام یا سرکشى

در جوابم یا محبّت مى کنى یا دوستى

 

یا زمین گیرند مردم یا زمینم مى زنند

تو بلندم میکنى، یارب تو ما را دوستى

 

واقعاً ناراحت از قهر و عِتابت نیستم

میشود محکمتر اصلاً بعدِ دعوا، دوستى

 

رو به قبله سجده آوردم، نجف لبّیک گفت

حق پرستى بس خلاصه شد به مولا دوستى

 

وصف مجنون بودن من را بپرس از فاطمه

در میان قوم مشهورم به لیلا دوستى

 

دوستانت گر شهیدان حریم زینب اند

فاصله داریم ما بیچاره ها تا دوستى

 

از گناهت کم نکردى، کربلایت دیر شد

اى دلى که ادّعا دارى که آقا دوستى

 

میشود فهمید از بابُ الحسینِ محشرت

بیشتر از دیگران با سینه زنها دوستى

 

از بُنَىَّ گفتن زهرا دلِ گودال ریخت

تا قیامت تر شده هر چشمِ زهرا دوستى .

 

محمد جواد پرچمی


تعداد بازديد : 111
شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 10:17
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مناجات با خدا شب يازدهم ماه رمضان پنج شنبه ٢٧-٣-٩٥ مسجد ارك تهران " یا کریم و یا الله " پشت در ای

شعر مناجات با خدا
شب يازدهم ماه رمضان
پنج شنبه ٢٧-٣-٩٥
مسجد ارك تهران

" یا کریم و یا الله "

پشت در این خانه ؛ کارم شده شبگردی
آمدم سرافکنده ؛ آمدی سوا کردی
با این سر و وضعی که تحویلم نمی گیرند
بارگنه آوردم ؛ به رویم نیاوردی

" یا کریم و یا الله "

بنده ای ریاکارم ؛ بی حیا و محتاجم
کیسه مرا پر کن ؛ من گدا و محتاجم
سرشکسته برگشتم ؛ نکند نبخشیدی؟
 می خری مرایانه؟ ؛ پر خطا و محتاجم

" یا کریم و یا الله "

شد رها زتو دستم ؛ خوردم از همه رو دست
بنده ای شبیه من ؛ حرمت تو را نشکست
ناله های مهدی شد ؛ خرج اشتباهاتم
با دو چشم خونبارش ؛ پرونده من را بست

" یا کریم و یا الله "

من اگر شدم سرکش ؛ در آتش ببر... باشد
نگو که نمی ارزم ؛ اصلاً تو نخر ... باشد
می برد مرا پیش ؛ حسین و علمدارش
واسطه میان ما؛ فاطمه اگر باشد

" يا حسين و يا عبّاس "

بی قیمتم وای کاش ؛ باعلی طرف باشم
چه بهتر اگر درِّ ؛ بازار نجف باشم
خاک قدم قنبر ؛ خاک در سلمانم
کلب خانه حیدر ؛ شاه لُو کشَف باشم

" يا على مدد حيدر "

بگذر از گناه من ؛ بنده ات پشیمان شد
تا اسم حسین آمد ؛ لطف تو فراوان شد
نوحه و دم زینب ؛ شب جمعه یا زهرا
نوحه و دم زهرا ؛ ذکر یاحسین جان شد

" يا حسين و يا عبّاس "

شب جمعه با گریه ؛ زهرا میرود از حال
پای یک تن صد چاک ؛ پای روضه گودال
با سنّت پیغمبر ؛ میکشی مرا زینب
گلویی که بوسیدی ؛ بریده شد از دنبال

" اى حسين مظلومم "

شاه تشنه در مقتل ؛ ماند و از رکاب افتاد
خیمه ها گرفت آتش ؛ در حرم عذاب افتاد
بعد غارت خلخال ؛ بعد غارت معجر
با حراج گهواره ؛ خیمه ی رباب افتاد

" اى حسين مظلومم "

 


تعداد بازديد : 84
جمعه 28 خرداد 1395 ساعت: 11:19
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات رمضانیه(روز دهم)

 

مناجات رمضانیه(روز دهم)

 

ای رمز نجات هر گرفتار حسین(ع)    

   ای همدم و ای مونس و غمخوار حسین(ع)

عمری ست به نام پاک تو مینازیم         

          ای بر لب ما افضل الاذکار حسین(ع)

صدبار گره ز کار این دل وا شد            

      گفتیم به زیر لب چو یک بار حسین(ع)

غیر از تو نداریم امیدی به کسی         

             ای دلخوشی عبد گنهکار حسین(ع)

مهر تو ملاک جنت است ودوزخ            

         ای حب تو آمنٌ من النار حسین(ع)

روز دهم است و شب جمعه، یارب         

         ذکر لب ما لحظه ی افطار حسین(ع)

 

محمود یوسفی


تعداد بازديد : 71
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 1:29
نویسنده:
نظرات(0)
ای آنکه گشودی به رویم باز دری را خرج منِ آلوده نمودی نظری را شرمنده تر از نوبت قبل آمدم ای وای دیدی ز

ای آنکه گشودی به رویم باز دری را
خرج منِ آلوده نمودی نظری را

شرمنده تر از نوبت قبل آمدم ای وای
دیدی ز من آیا تو گرفتارتری را

من نوسفرم، راه دراز است، غریبم
کو خضرِ رهی راه بَرَد نو سفری را

قانع نشده دل که گنهکارترینم
غفلت زده از دست دَهَم هر سحری را

از خجلت جرم و گنه آتش نگرفتم
تا اینکه گرفتند ز من چشم تری را

ستاری تو گرچه شده شامل حالم
من ترک نکردم صفت پرده دری را

گفتند شهادت هنر مرد الهی است
باید به کجا برد غم بی هنری را

در راه پُر از فتنه ی این آخر دوران
با نام علی دفع کنم هر خطری را

ایوان نجف آرزوی هر شب شیعه است
از ما مَسِتان فیض دیار پدری را

ما چشم به راهیم که با فاطمه آید
همراه برد نوسفرِ محتضری را

شاعر؟؟؟


تعداد بازديد : 75
چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 11:11
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات -ماه مبارک رمضان می پذیرد همه را هرشبِ این ماه، اله می شود منتظر بنده جامانده ز راه هرسحر فیض

مناجات -ماه مبارک رمضان
می پذیرد همه را هرشبِ این ماه، اله
می شود منتظر بنده جامانده ز راه

هرسحر فیض دعا حال دلم خوش سازد
می رود سمتِ عبادات دراین ماه، گناه

با حسین آمده ام زود مرا عفو نما
گریه بر شاه رِه دور نماید کوتاه

تا عطش بر لبم آمد دلم از روضه گرفت
وقتِ افطار نم دیده من هست گواه

آخرش هم حرمت دست مرا می گیرد
آخِرت هم که ضریح تو مراهست پناه
علی احمدیان-جنت


تعداد بازديد : 73
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:53
نویسنده:
نظرات(0)
گاهی برای عرض ادب یک وضو خوش است گاهی به پیشگاه خدا گفتگو خوش است هر چند عشق اهل مناجات دائمیست گاهی

گاهی برای عرض ادب یک وضو خوش است
گاهی به پیشگاه خدا گفتگو خوش است

هر چند عشق اهل مناجات دائمیست
گاهی مرور سوره و آیات او خوش است

گاهی نماز و روزه گهی خمس ، گه زکات
گه در جهاد ، هدیه خون گلو خوش است

هر سال حج واجب و هر سال مفرده!؟
گاهی به خانه فقرا جستجو خوش است

گاهی طنین امر به معروف ، واجب است
گاهی سخن ز نهی ز منکر بگو ، خوش است

زیباست روز و شب ز ولایت سخن کنیم
اما برائت از ستم فتنه جو خوش است

گفتی فروع دین خدا را ولی بگو
در راه دین نثار همه آبرو خوش است

گاهی خواص هم سر غواص میبرند
گاهی شکایت و گله از ما و او خوش است

یاد حرم خوش است ولی یاری اش چه خوب
ذکر مدافعان حرم کو به کو خوش است

باید خودی نشان بدهی در ره دمشق
گاهی به کربلای خودت جستجو خوش است

مردان فکه سینه زنان حقیقی اند
سینه سپر مقابل دشتی عدو خوش است

کانال خون و حنظله ها و کمیل ها
هان تشنه لب گرفتن جام و سبو خوش است

روزی که با امام زمان روبرو شویم
تأیید مدعای من از روبرو خوش است

ای وای اگر که نامه من آبرو برد
وقتی حسین میخردم آبرو خوش است

   محمود ژولیده


تعداد بازديد : 127
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:51
نویسنده:
نظرات(0)
دورهم جمعند هرشب دلبر و دلدارها خوش به احوال پریشان همه بیدارها توبه کردم هی شکستم توبه ها را پشت ه

دورهم جمعند هرشب دلبر و دلدارها
خوش به احوال پریشان همه بیدارها

توبه کردم هی شکستم توبه ها را پشت هم …
خسته ام من از خودم ازینهمه تکرارها

درد دین دیگر ندارم …دل به غفلت داده ام
وای اگر اسمم رود در زمره ی بی عارها

ربی ” افنیت شبابی” دست خالی آمدم
ورشکسته بنده ام سرخورده از بازارها

عاقبت این بنده آلوده لایق می شود
بی نتیجه که نمی ماند همه اصرارها

نا امید از رحمتت هرگز نبودم ، نیستم
بدتر ازمن را تو بخشیدی خدایا بارها

خسته و زخمی بدرگاه تو برگشتم کنون
دیدم از شیطان و نفسم لطمه و آزارها

روضه ارباب آزادم کرده از دام بلا
دستگیری می کند ارباب از بدکارها

بعد مغرب بود آب آزاد شد در کربلا
آب خوش پایین نرفت از ین گلو افطارها

حسین رحمانی


تعداد بازديد : 223
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:48
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 8
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف