اشعار مناجات با خدا - 2

اشعار مناجات با خدا - 2

اشعار مناجات با خدا - 2

اشعار مناجات با خدا - 2

اشعار مناجات با خدا - 2
اشعار مناجات با خدا - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اهل نجوا ز چه از دور زمان بی خبرید از غم و غربت ماه رمضان بی خبرید روزه داران که در امساک دهان می کوش

اهل نجوا ز چه از دور زمان بی خبرید
از غم و غربت ماه رمضان بی خبرید

روزه داران که در امساک دهان می کوشید
سبب از چیست ز امساک زبان بی خبرید

 

روزه را فلسفه و حکمت و روحی باشد
قانع از روزه به جسمید و ز جان بی خبرید

تا کی از اشک شبانگاه یتیمان غافل
تا کی از درد و غم بیوه زنان بی خبرید

گاه افطار که بر سفره ی رنگارنگید
آری از سفره ی محتاج به نان بی خبرید

سحر از ماه شب عشق نشانی هرگز
وقت افطار هم از صاحب اذان بی خبرید

ای کسانی که در آئینه ی خود پیر شدید
تا کی از سوز دل نسل جوان بی خبرید

تا کی از یاد شهیدان خدا رو گردان
گویی از همت ایثارگران بی خبرید

دوره ی جنگ مگر جبهه نرفتید شما
که از آن شور و خلوص و هیجان بی خبرید

قامت شیعه دو تا گشت و نیامد دلبر
تا کی از سختی این بار گران بی خبرید

روزی آید که به میزان الهی آئیم
روزِ پاسخ به خدایی که از آن بی خبرید

اسم اعظم ببرید و همه گویید حسین
ز چه از معجزه اشک روان بی خبرید

سید محمد میرهاشمی


تعداد بازديد : 233
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:22
نویسنده:
نظرات(0)
من که هستم؟ سگ دربار غریب الغربا همه عزّت سگ چیست؟ وفا داشتن است! آنچه که در حرمش زود برآورده شود آر

من که هستم؟ سگ دربار غریب الغربا
همه عزّت سگ چیست؟ وفا داشتن است!
آنچه که در حرمش زود برآورده شود
آرزوی حرم کرب و بلا داشتن است

شاعر؟؟؟

 


تعداد بازديد : 207
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:21
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا هرکه دارد چشمهای تر پناهش میدهند بنده وقتی میشود مضط

اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا

 

هرکه دارد چشمهای تر پناهش میدهند

بنده وقتی میشود مضطر پناهش میدهند

 

هرکه خورده سیلی از مردم به دادش میرسند

چون ندارد آبرو دیگر پناهش میدهند

 

غالباً مهمان اگر ناخوانده باشد میخرند

غالباً درمانده را آخر پناهش میدهند

 

بد نشد افتاده ام از چشم صاحب کارهام

پادو وقتی دَربِدَر شد سر پناهش میدهند

 

تاسحر باید سِمِج باشد گدا این دور و بر

چونکه هرجور است پشت در پناهش میدهند

 

بنده سلطان که باشی پادشاهی میکنی

اسم هرکس میشود نوکر پناهش میدهند

 

خوش بحال آن کبوتر که اسیر مشهد است

لااقل وقتی ندارد پر پناهش میدهند

 

لنگ دیدار خدا بودم که دیدم در حرم

هرکه میگوید رضا بهتر پناهش میدهند

 

من خودم اهل نجف، اجداد من اهل نجف

کلب را در خانه حیدر پناهش میدهند

 

زیر پای زائران کربلا هرکس که مرد

بچه های فاطمه محشر پناهش میدهند

 

هیچ کس اطراف گودال بلا سیلی نخورد

هرکسی که مانده بی معجر پناهش میدهند

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 24 رمضان 95


تعداد بازديد : 255
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:17
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا گرچه اشک آب است قدرش از گهر بالاتر است نزد اهلش قیمتش

اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا

 

گرچه اشک آب است قدرش از گهر بالاتر است

نزد اهلش قیمتش از سیم و زر بالاتر است

 

زندگی کردیم اگر چه با ابوحمزه ولی

روضه خواندن از مناجات سحر بالاتر است

 

در مصائب بیشتر هرکس تعمق میکند

در وجودش شدت سوز جگر بالاتر است

 

قرن ها مردم به این در آمدند و رفته اند

رتبه ی هرکس که مانده پشت در بالاتر است

 

بارها گفتم حسین اماا گلویم را نزد

گرچه شیرینیش از حلوای تَر بالاتر است

 

قطره با وصلش به دریا عین دریاست پس

شان یک عبد حسین از صدنفر بالاتر است

 

قبر او در قلب های ماست پس با این حساب

جایگاه چشم دل از چشم سر بالاتر است

 

موقع صید کبوتر از دم شمشیرِتیز

بارها کارآیی تیر سه پر بالاتر است

 

شام یعنی ماه را بر روی خاک انداختن

گرچه ماه از دیگران از هر نظر بالاتر است

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 25 رمضان 95


تعداد بازديد : 179
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:17
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا درد دادم که بدانید داوئی هم هست آنقدر زود نرنجید شفا

اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا

 

درد دادم که بدانید داوئی هم هست

آنقدر زود نرنجید شفائی هم هست

 

من که نزدیکترم از رگ گردن به شما

پس چرا حرف شما حرف جدائی هم هست

 

به در بسته نخورده است کسی پیش کریم

به گنهکار بگویید خدائی هم هست

 

دستتان بند شده پیش هم اِلا من

یادتان نرفته مگر شغل گدایی هم هست

 

من عزیزم چقدر پیش خودی های شما

خودمانیم در این بُتکده جایی هم هست

 

گوش کردم همه ی حرف شما را آنوقت

یادتان رفته سحرگاه و دعائی هم هست

 

فاطمه سوخت که آتش نرسد به احدی

فاطمه هست اگر روز جزائی هم هست

 

وحشت قبر ندارید بگویید حسین

خوف اگر هست نترسید رجائی هم هست

 

وای از آنوقت که دیدن به جز نیزه وسنگ

در کف آن عرب پیر عصائی هم هست

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 26 رمضان 95


تعداد بازديد : 167
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:16
نویسنده:
نظرات(0)
دو سه شب مانده فقط برگ امان نیست مرا توشه ای از برکات رمضان نیست مرا یک زمان گریه کنی خوب برایت بو

دو سه شب مانده فقط برگ امان نیست مرا

توشه ای از برکات رمضان نیست مرا

 

یک زمان گریه کنی خوب برایت بودم

خاک بر سر شدم اشک روان نیست مرا

 

توبه هایم عقب افتاده و جوانیم گذشت

پیری از راه رسیده است توان نیست مرا

 

سرم آنقدر به دنیا و ظواهر گرم است

چیزی از باطن اسرار عیان نیست مرا

 

آشتی کردن من با همه بود الا تو

سود این دوستی ام غیر زبان نیست مرا

 

شب قدر از کف من رفت برای بخشش

غیر روز عرفه هیچ زمان نیست مرا

 

تا زمانی که حسین است رفیق دل من

میل همراه شدن با دیگران نیست مرا

 

دور هم بودن ما را بنویسید حسین

نفسی جز نفس سینه زنان نیست مرا

 

آه جز کرببلا هیچ نمیخواهم من

آه جز کرببلا قبله ی جان نیست مرا

 

خواهری رفت سوی مقتل و میگفت حسین

جان تو همسفری غیر سنان نیست مرا

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 28 رمضان 95


تعداد بازديد : 223
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:15
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا-حدیث نفس ما آیه‌های عصر خسرانیم معجونی از تردید و ایمانیم عهد الست از یادمان رفته‌

مناجات با خدا-حدیث نفس

 

ما آیه‌های عصر خسرانیم

معجونی از تردید و ایمانیم

عهد الست از یادمان رفته‌ست

ما اهل نسیانیم، انسانیم

تبعیدمان کرده‌ست اقیانوس

امواج سرگردان طغیانیم

عالم همه آیات توحید است

با این‌همه، ما بندۀ نانیم

هم هم‌چنان دلتنگ فردوسیم

هم در صف گندم، فراوانیم

ما آتشیم و عمر ما هیزم

از خاطرات خود گریزانیم

ای آه! اگر سوی خدا رفتی

با او بگو که ما پشیمانیم

 

میلاد عرفان پور


تعداد بازديد : 407
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:10
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟ جر‌م و ‌گنه و ‌

مناجات با خدا

 

نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو

دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟

جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما

جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 311
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:09
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی نه

مناجات با خدا

 

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی

باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی

نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم

نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی

در اگر باز نگردد نروم باز بجائی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

تو کریمی و  دو صد کوه به یک کاه ببخشی

من بیچاره چه سازم که ندارم پر کاهی

سوز دوزخ به از این کز شرر عشق نسوزم

به بهشتم ندهم گر بدهی شعلۀ آهی

سوز ده تا که بسوزد زغمت سخت درونی

اشک ده تا که بگرید زغمت نامه سیاهی

چو بدوزخ زدهان شعله صفت سر بدر آرد

این زبانی که دل شب به تو گفته است الهی

چون پسندی که فرود آوری اش در دل آتش

این جبینی که به خاک تو فرود آمده گاهی

سخن از وسعت عفوت نتوان گفت که فردا

جرم کونین به پیش کرمت نیست گناهی

دست «میثم» تو بگیر از کرم خویش که باشد

همچو کوری که نشسته است به غفلت سر چاهی

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 501
دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت: 20:06
نویسنده:
نظرات(0)
فقیر و بی کس و کارم اغثنی یا الله به جز امید چه دارم؟ اغثنی یا الله هزار توبه شکستم دوباره برگشتم سیا

فقیر و بی کس و کارم اغثنی یا الله
به جز امید چه دارم؟ اغثنی یا الله
هزار توبه شکستم دوباره برگشتم
سیاه گشته عذارم اغثنی یا الله

به دست خالی این بینوا ترحم کن
ببین که خسته و زارم اغثنی یا الله
به جز امید به جز اشک شرم این شبها
چه هست دار و ندارم؟ اغثنی یا الله
اسیر نفس بد ایمانم و نمیگویم
به نفس خویش سوارم اغثنی یا الله
زمانه دست به دست هوای نفسم داد
کند چه ساده شکارم اغثنی یا الله
برای روز مبادا برای رستاخیز
به جز حسین ندارم اغثنی یا الله

حسن کردی


تعداد بازديد : 521
چهارشنبه 09 تیر 1395 ساعت: 11:44
نویسنده:
نظرات(0)
کوله باری مملو از بار گناه آورده ام باز هم در محضرت روی سیاه آورده ام از همه جا رانده و سویت پناه آور

کوله باری مملو از بار گناه آورده ام
باز هم در محضرت روی سیاه آورده ام
از همه جا رانده و سویت پناه آورده ام
هستی ام را با امید یک نگاه آورده ام

ای اله دردمندان ، دردمندی آمده
یا غیاث المستغیثین مستمندی آمده

خانه ی دل را به خشت بی وفایی ساختم
غرق در بازی و صاحبخانه را نشناختم
پای عصیانم صفای نیمه شب را باختم
من به هر کس که رسیدم جز تورو انداختم

گوشه ی چشمی به احوال پریشانم بکن
ای خدایا رحم بر چشمان گریانم بکن

بین عشاق هر کسی دلداده باشد بهتر است
مستی ام وقتی که کوثر باده باشد بهتر است
سر به زیریم سر سجاده باشد بهتر است
چون شجر هر قدر که افتاده باشد بهتر است

قامتم را حیف شد که معصیت خم کرده است
اشکهایم را نگاه مبتلا کم کرده است

کاسه های خالیم را میشود که پر کنی؟
عبد عاصی را حفاظت از بلا و ضر کنی؟
قلب سنگی و سیاهم را شبیه در کنی؟
من پشیمان آمدم شاید مرا هم حر کنی

سفره ی دل را اجازه میدهی تا وا کنم؟
شرم دارم که سرم را محضرت بالا کنم

مرغ بسمل را مهیای شبی پرواز کن
امشب آخر لطف کن در را به رویم باز کن
کار احیا کردن این مرده را آغاز کن
پای من را به نجف یکبار دیگر باز کن

حتم دارم مرتضی پشت وپناهم میشود
سور و سات بخششم فورا فراهم میشود

هر کجا خوردم زمین زینب مرا امداد داد
گریه کردن را به من با گریه هایش یاد داد
آنچه میشد یا که میباید به ما میداد داد
قلب ویرانه خرید و در عوض آباد داد

درد ها بسیار و درمان با دوای زینب است
آبرویی هم اگر هست از دعای زینب است

حرف زینب چون وسط آمد پریشانش شدم
بی قرار صوت محزون حسین جانش شدم
بارها در خلوتم بودم که گریانش شدم
خواب دیدم سوریه از جان نثارانش شدم

گریه بر او‌مثل گریه بر حسین است و حسن
عالمی گریه کنش ، او اشکبار بی کفن

پیش چشمان عقیله روی سینه جا گرفت
با وقاهت پنجه ای انداخت گیسو را گرفت
با کمک‌از گیسویش سر را کمی بالا گرفت
خنجر کند خودش را روی حنجر تا گرفت

مادری فریاد زد که دست بردار از سرش
جای پایت مانده روی صحن پاک پیکرش

محمد کیخسروی


تعداد بازديد : 385
چهارشنبه 09 تیر 1395 ساعت: 11:35
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا-شب قدر مسکینِ همه شبم ، بک یا الله من فاطمه مذهبم ، بک یا الله قرآن به سرم گرفتم و گُل

مناجات با خدا-شب قدر

 

مسکینِ همه شبم ، بک یا الله

من فاطمه مذهبم ، بک یا الله

قرآن به سرم گرفتم و گُل کرده

ده مرتبه بر لبم ، بک یا الله

***

مسکینم و با ربِّ جلی می گویم

شرمنده ام از گنه ولی می گویم

تا آنکه ببخشی تو گناهانم را

ده بار الهی بِعلی می گویم

 

مهدی مقیمی


تعداد بازديد : 367
چهارشنبه 09 تیر 1395 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
اخلاقی و اندرز-شب قدر بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ این درگه ما درگه ن

اخلاقی و اندرز-شب قدر

 

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی بازآ

 

ابوسعید ابوالخیر


تعداد بازديد : 251
چهارشنبه 09 تیر 1395 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا-شب قدر کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی هی بگویم بعَلیّ بعلیٍّ بعلی مطلعُ الفجر شب

مناجات با خدا-شب قدر

 

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی

هی بگویم بعَلیّ بعلیٍّ بعلی

مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است

اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی

اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس

تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان

تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی

ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث

خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی...

کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز

همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی-

باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید

بحسین بن علیٍ بحسین بن علی

 

مهدی جهاندار


تعداد بازديد : 247
چهارشنبه 09 تیر 1395 ساعت: 11:19
نویسنده:
نظرات(0)
بازم شب قدره و بیقراری غلط میخوره رو گونه های خیسم بازم شب قدره و حاجتام و یکی یکی با گریه می نویسم ح

بازم شب قدره و بیقراری
غلط میخوره رو گونه های خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه می نویسم

 

حاجتایی که نزدیک یه ساله
تو خاطرم مرور میشه همیشه
ولی تموم حاجتای عمرم
اندازه یه حاجتم نمیشه

حاجتم اینه آقام و ببینم
کاشکی که آرزو به دل نمونم
دوس دارم از خجالتش در بیام
خدا کنه ازش خجل نمونم

بازم شب قدره و جات خالیه
فقط غمه که جات و پر میکنه
فقط نگاه مهربون توئه
که این دل سنگیم و در میکنه

باز شب قدره خودم میدونم
که قدرت و نمیدونم آقاجون
من امشب اومدم بگم که دیگه
پشیمونم پشیمونم آقاجون

تو جامعه کبیره خوندم این و
لطف خدا بسته به لطفتونه
اگه تو از گناه من بگذری
دیگه خدا من و نمی سوزونه

کی میشه از کعبه خبر بیاد و
صدا اذونت بپیچه تو گوشم
برای انتقام بریم مدینه
کنار تو لباس رزم بپوشم

نمیدونم کوفه ای یا کربلا
نمیدونم کجا عزا گرفتی
به یادمون باش آقا هر کجا که
به آسمون دست دعا گرفتی

محمدعلی بیابانی


تعداد بازديد : 187
دوشنبه 07 تیر 1395 ساعت: 11:46
نویسنده:
نظرات(0)
گنهکاری پریشانم الهی لا تودبنی پشیمان پشیمانم الهی لا تودبنی نه دنبال مفاتیحم نه با ادعیه مانوس

گنهکاری پریشانم الهی لا تودبنی

پشیمان پشیمانم الهی لا تودبنی

 

نه دنبال مفاتیحم نه با ادعیه مانوسم

جدا از نور قرآنم الهی لا تودبنی

 

نه پابندم به واجب ها نه دورم از حرام تو

علی الظاهر مسلمانم الهی لا تودبنی

 

مناجاتم کسالت بار دعاهایم همه دنیاست

کجا رفته است ایمانم الهی لا تودبنی

 

دهانم روزه است اما زبانم روزه اصلا نیست

چه شد زهد فراوانم الهی لا تودبنی

 

امیرالمومنین فرمود  دنیا منشا شر است

اسیر شر شده جانم الهی لا تودبنی

 

و کلب باسط آمد دراین کهف حصین امشب

پناهم ده هراسانم الهی لا تودبنی

 

تمام دردهایم را به آقای نجف دادم

علی دادست درمانم الهی لا تودبنی

 

مراهم کربلایی کن مرا شش گوشه راهی کن

ببین بدجور گریانم الهی لا تودبنی

 

به حق یک تن بی سر بحق یک سر بر نی

گدای شاه عطشانم الهی لا تودبنی

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیستم رمضان 95


تعداد بازديد : 519
دوشنبه 07 تیر 1395 ساعت: 11:40
نویسنده:
نظرات(0)
همه جا تیره و تار است شب اول قبر شب تنگی مزار است شب اول قبر هرکه خوش بوده نَظاراست دم غسل و کفن هر

همه جا تیره و تار است شب اول قبر

شب تنگی مزار است شب اول قبر

 

هرکه خوش بوده نَظاراست دم غسل و کفن

هر که مِی خورده خمار است شب اول قبر

 

رمقی نیست که فریاد کِشَم از دَردَم

سینه ام تحت فشار است شب اول قبر

 

تک و تنها بگذارن مرا و بروند

کَندن از ایل و تبار است شب اول قبر

 

چون بپرسن ز رب و ز نبی بر دهنم

گوئیا قفل به کار است شب اول قبر

 

با همین حال ولی شوق به مُردن دارم

شوقم از دیدار یار است شب اول قبر

 

حکم دوزخ چه بِبُرن برایم دو ملک

حیدرم ناجی نار است شب اول قبر

 

آری آنکس که در این دار بلا گفت حسین

با حسینش سرو کار است شب اول قبر

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب دهم رمضان 95


تعداد بازديد : 2465
دوشنبه 07 تیر 1395 ساعت: 11:40
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا-شب قدر شب قدر آمده یارب نگاهی به درگاه تو آمد روسیاهی الهی یا الهی یا الهی یگانه جان

مناجات با خدا-شب قدر

 

شب قدر آمده یارب نگاهی

به درگاه تو آمد روسیاهی

الهی یا الهی یا الهی

یگانه جان پناهم  ربی العفو

ببخشا اشتباهم ربی العفو

تو مقصود دعاهای مجیری

تو منظور من از جوشن کبیری

تو امشب آمدی دستم بگیری

بگو بخشیده ای این خونجگر را

گنهکار شب قرآن به سر را

خدا! عبد تو مهمان کریم است

سرش در زیر قرآن کریم است

گدای لطف و احسان کریم است

خودت بشنو فغان و ناله اش را

عطا کن روزی یکساله اش را

خدا! من امشبی بر تو گدایم

به حق فاطمه بشنو دعایم

عزادار علی شیر خدایم

الها، ربنا استغرالله

به حق مرتضی استغفرالله

 

امیر عظیمی


تعداد بازديد : 307
دوشنبه 07 تیر 1395 ساعت: 11:39
نویسنده:
نظرات(0)
گفت دیباچه ی غم، گفتمش ای دوست منم گفت رانده ز حرم، گفتمش ای دوست منم گفت آن عبد فراری که سراپا گنه ا

گفت دیباچه ی غم، گفتمش ای دوست منم
گفت رانده ز حرم، گفتمش ای دوست منم

گفت آن عبد فراری که سراپا گنه است
زده با نفس، قدم گفتمش ای دوست منم

 

گفت آن بنده ی شیطان که دل ما سوزاند
خصم ما شد همه دم، گفتمش ای دوست منم

گفت آن پشت به درگاه ربوبی کرده
آن به خود کرده ستم، گفتمش ای دوست منم

گفت آن غرق به گرداب معاصی به کجاست؟
با گناهان چو یم*، گفتمش ای دوست منم

گفت آن کیست که با این همه نافرمانی
نوشد از جام کرم؟ گفتمش ای دوست منم

گفت کو تشنه لبِ آب بقای کرمم
تا کشد پا ز عدم؟ گفتمش ای دوست منم

گفت آن کیست که سینه زن مولا گردد؟
تا خورد شیعه رقم، گفتمش ای دوست منم

گفت در جمعِ مناجات کنانِ سحری
کیست مهدیش، صنم؟ گفتمش ای دوست منم

سید محمد میرهاشمی


تعداد بازديد : 219
شنبه 05 تیر 1395 ساعت: 15:40
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار مناجات با خدا – اشعار شب قدر آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست آمدم شاید تو را پیدا کنم تا و

اشعار مناجات با خدا – اشعار شب قدر

 

آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست

آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست

 

تا شب احیای تو کارم توسل کردن است

قصد دارم خویش را احیاء کنم تا وقت هست

 

نامه ی اعمال من را می دهی در دست راست

زود باید برگه را امضاء کنم تا وقت هست

 

من امان می خواهم از«یومَ یَعَضُّ الظّالم»ت

تا سحر مولای یا مولا کنم تا وقت هست

 

آرزوهای دراز عمر مرا بر باد داد

می نشینم با خودم دعوا کنم تا وقت هست

 

ای «رفیق لا رفیق له» شدم من بی رفیق

با تو حالا آمدم نجوا کنم تا وقت هست

 

من نه آنم که «یُصِرُّونَ علی الحِنثِ العظیم»

آمدم خوب با تو تا کنم تا وقت هست

 

کاشکی با یا کریم العفو های نیمه شب

بین خوبانت ، خودم را جا کنم تا وقت هست

 

عاشقی بی دست و پایم دست داده در دعا

روضه ای جانکاه دست و پا کنم تا وقت هست

 

دست من زیر عبا و پیکرت روی عبا

چاره ای باید بر این اعضا کنم تا وقت هست

 

عمه ات را می برم از حلقه ی نامحرمان

تا مراعات دل زهرا کنم تا وقت هست

 

ای علی این خنده ها در کوفه بدتر می شود

کاش فکر معجر زن ها کنم تا وقت هست

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 209
شنبه 05 تیر 1395 ساعت: 15:30
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 8
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف