شهادت و مناجات امام رضا ع - 5

شهادت و مناجات امام رضا ع - 5

شهادت و مناجات امام رضا ع - 5

شهادت و مناجات امام رضا ع - 5

شهادت و مناجات امام رضا ع - 5
شهادت و مناجات امام رضا ع - 5
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشك غوغاي غم غمديده هاست «گريه» برهر درد بي درمان دواست عاشقان ،‌اين روزها در كربلا دلشكسته ، ملج

اشك غوغاي غم غمديده هاست
«گريه» برهر درد بي درمان دواست


عاشقان ،‌اين روزها در كربلا
دلشكسته ، ملجأش صحن رضاست

علي شوندي

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 77
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:24
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-شهادت عبا کشیده به سر غربتی نهان دارد نگاه زار به این حالش آسمان دارد به یک قدم نرسیده

امام رضا(ع)-شهادت

 

عبا کشیده به سر غربتی نهان دارد

نگاه زار به این حالش آسمان دارد

به یک قدم نرسیده دوباره می افتد

مشخص است تنی زار و ناتوان دارد

به سوز زهر پذیرایی از غریبی شد

چه یادگاری تلخی ز میزبان دارد

نباید اصلا از او انتظار حرفی داشت

نفس بریده کجا قدرت بیان دارد؟

کمک گرفت ز دیوار کم زمین بخورد

چه آمده به سرش قامتی کمان دارد

تلاش کرد که بیرون نریزد این غم را

چقدر لخته ی خون داخل دهان دارد

اگر که بسته در حجره را دلیلی داشت

نخواست تا که ببینند نیمه جان دارد

هزارشکر سرش روی دامن پسر است

در این دقایق جانسوز روضه خوان دارد

هزارشکر تنش زیر آفتاب نرفت

هزارشکر که در حجره سایبان دارد

نه اهل بیت رضا را کسی اسارت برد

 نه اینکه قاتل او چوب خیزران دارد

 

سید پوریا هاشمی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 229
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:19
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و شهادت با دل خویش گفتم اگر بیقراری یا اگر حالِ پرواز تا طوس داری لحظه ای هم مکن شک

امام رضا(ع)-مدح و شهادت

 

با دل خویش گفتم اگر بیقراری

یا اگر حالِ پرواز تا طوس داری

لحظه ای هم مکن شک و تردید ، آری

دیده واکن ببین تا حرم رهسپاری

سر به دیوار باب الجوادش گذاری

تا دهد راه ، سلطان ، به کویش گدا را

گاه اگر دل کشد پر به سوی خراسان

این همان جذبۀ اوست از شهر رضوان

زائرِ خویش را او صدا کرده هر آن

هم خودش زائرش را دهد جان ز جانان

هم به دادش رسد لحظۀ دادنِ جان

تا دهد پاسخ هر سلام شما را

هیچ فرقی ندارد جنان با حریمش

کو دخیلی که افتد به دست کریمش

دیده را شستشو کن به خوان نعیمش

لحظه ای گفتگو می سزد در صمیمش

چون رئوفیست جزو صفات قدیمش

زود راضی کن امشب ز دستت رضا را

نیست بهتر از اینجا در عالم ، خدایی

نیست بِینِ گدایان و سلطان جدایی

چیست کار بزرگان در اینجا ، گدایی

ما چه کردیم در راه این آشنایی

بی نوا   با نوا می شود با  نوایی

همنوایی چه خوب است این بی نوا را

چون شدی همدم و همنشین با دلِ او

می شود آدم و عالمی با تو همسو

گفتن یا رضا نیست جز ، ذکر یا هو

آنکه شد ضامن اُشتر و کَلب و آهو

خود ز غربت فتاد عاقبت روی زانو

می کشید از سرِ دوش بر سر عبا را

ظلم و بیداد بار دگر بر ملا شد

کوچه انگار باز از جفا کربلا شد

زهرِ انگور اینبار جام بلا شد

روح زهرا دوباره به غم مبتلا شد

این بجای بقیع است گنبد طلا شد

در حریم رضا یاد کن مجتبا را

یار ، اینبار دل خسته تر از همیشه

راز ، اینبار سر بسته تر از همیشه

ناله ، اینبار پیوسته تر از همیشه

گریه ، اینبار آهسته تر از همیشه

حجره ، اینبار در بسته تر از همیشه

پس قسم می دهد بر جوادش خدا را

گرچه آقا ز سوز جگر ناله دارد

از مصیبات جدّش دلی واله دارد

کِی ز تیر و سنان گِردِ خود هاله دارد

کِی به دور تَنَش رقصِ رجّاله دارد

کِی یتیم سه ساله و نُه ساله دارد

آنکه یک عمر گریَد غم عمّه ها را

گفت : یاران غریبم ببینید امّا

گرچه بی جان ، جوادم مرا دید امّا

گرچه این جسم بر خویش پیچید امّا

گرچه از تشنگی کام ، خشکید امّا

گرچه گودال را دیده گریید امّا

من سفارش کنم گریۀ کربلا را

من سفارش کننده به اِبنُ الشَّبیبم

روضۀ کربلا هست تنها حبیبم

گریه تنهاست بر جدِّ شَیبُ الخضیبم

من که عمری است گریان خَدُّ التَّریبم

هست تنها دعای دلِ بی شکیبم

مهدی آید بگیرد همه حقّ ما را

 

محمود ژولیده

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 71
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:19
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مناجات و شهادت سلام و درود خدا، ای رئوف به روح بلند شما ای رئوف شهنشاه ایران ما، ای رئو

امام رضا(ع)-مناجات و شهادت

 

سلام و درود خدا، ای رئوف

به روح بلند شما ای رئوف

شهنشاه ایران ما، ای رئوف

علیّ بن موسی الرّضا، ای رئوف

بده تو عطای زیادی به من

بگو« فَادخُلی فی عِبادی» به من

من آن آهوی خسته جان توأم

که از گرگ ها در امان توأم

پناهم بده، میهمان توأم

ببین در حرم نوحه خوان توأم

مرا چشم های تو مجذوب کرد

مرض هام را ناگهان خوب کرد

تو با نوکرت همنشین هستی و

شهنشاه و شاه آفرین هستی و

به انگشتر دین، نگین هستی و

جواز قبولی دین هستی و

در اینجا پر زائرت می شوی

سه جا یاور زائرت می شوی

من آن زائرم که پرم سوخته

دلم مثل شمع حرم سوخته

به تو فکر کردم، سرم سوخته

برای تو شاه کرم سوخته

تو را از مدینه کجا می برند؟

بدون جوادت چرا می برند؟

اگرچه تو در عرش نامت رضاست

شه ارتضایی، مقامت رضاست

قعودت رضا و قیامت رضاست

سکوتت رضا و کلامت رضاست

رضایت نده زهر آبت کند

شرارش به قلبت اصابت کند

وجود تو  لبریز از سم که شد

دلت گر گرفت و پر از غم که شد

توان تنت ناگهان کم که شد

و در کوچه ها قامتت خم که شد

میفتی بیاد همان مادری

که در کوچه شد یاس نیلوفری

به حجره رسیدی، جوادت رسید

علی اکبر تو بدادت رسید

برای وداع و عیادت رسید

در آن لحضه آقا بیادت رسید

حسینی که بالاسرش شمر بود

بجای علی اکبرش شمر بود

نکش خنجر ای شمر بالاسرش

نَبَر دشنه ات را روی حنجرش

ببین می دود سمت تو خواهرش

تو نشنیده ای ناله ی مادرش؟

حسین مرا تشنه ذبحش نکن

چو قصّاب با دشنه ذبحش نکن

 

امیر عظیمی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 261
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:18
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-شهادت دعا كنید شب گریه آورش نرسد و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد هنوز هم كه جوادش نیامده

امام رضا(ع)-شهادت

 

دعا كنید شب گریه آورش نرسد

و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد

هنوز هم كه جوادش نیامده از راه

دعا كنید نفسهای آخرش نرسد

بدون سرفه ی خونین جگر نمی ریزد

دعا كنید كه زخمی به حنجرش نرسد

هزار شكر كه معصومه با برادر نیست

وگرنه داشت دعایی كه خواهرش نرسد

چنان به رویِ زمین می خورَد قدم به قدم

گمان كنم كه به حجره به بسترش نرسد

نفس نفس زدنش سخت تر شده ای داد

خداكند كه صدایش به مادرش نرسد

جوادش عاقبت آمد ...گریز روضه رسید

پسر رسید كه روضه به آخرش نرسد....

***

حسین بر سرِ زانو،جوانش اُفتاده

نمی شود نزند داد،بر سرش نرسد

بغل كشیده تنش را ولی زمین می ریخت

به خیمه گاه گمانم كه اكبرش نرسد

چقدر هلهله دارند ارازلِ كوفه

دعا كنید كه ای كاش خواهرش نرسد

علی كه رفت عمو رفت دختری ترسید

دوید آتشِ خیمه به پیكرش نرسد

دوید عمه كه پیش از سنان به او برسد

كه دستهایِ حرامی به معجرش نرسد

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 71
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:17
نویسنده:
نظرات(0)
خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم کنارش ذره ناچیز چون خورشید

خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم
فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم

کنارش ذره ناچیز چون خورشید می تابد
ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم

نمک پرورده ی دریای جودش بوده ام عمری
پر است از شور احسانش نمکدانی که من دارم

همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم
همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم

نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد
به آهی کاه گردد کوه عصیانی که من دارم

به لطف گندمی که داده ام دست کبوترها
دگر خالی نماند سفره ی نانی که من دارم

چه فرقی می کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم
که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم

به وقت مرگ می آید به بالینم یقین دارم
شروع وعده های اوست پایانی که من دارم

جناب علی ذوالقدر

 


تعداد بازديد : 145
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:16
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-شهادت از دل کفر تا که بیرون زد همه دیدند عبا به سر دارد گاه بر خاک کوچه می افتد زیر لب ن

امام رضا(ع)-شهادت

 

از دل کفر تا که بیرون زد

همه دیدند عبا به سر دارد

گاه بر خاک کوچه می افتد

زیر لب ناله از جگر دارد

 

کوچه ها را یکی یکی طی کرد

عرق سرد از جبین می ریخت

عطر زهرا به کوچه می پیچید

گل اشکش که بر زمین می ریخت

 

راه خانه نداشت فاصله ای

راه کوتاه، شد چه طولانی

خسته بود و نفس نفس میزد

رفت تا خانه با پریشانی

 

با چه زحمت به خانه اش آمد

همگی آمدند استقبال

خم به ابرو نداشت با اینکه...

در دل کوچه رفته بود از حال

 

خادمی گفت با پریشانی

زردی چهره شما از چیست؟

با نگاهی به خادمش فرمود

نگرانم نباش چیزی نیست

 

از درون سوخت و صبوری کرد

تا غلامان همه غذا خوردند

تا طعام همه تمام شود

منتظر ماند و سفره را بردند

 

همهء عمر این چنین زهری

دل تاریخ هم ندارد یاد

تا که از حجره اش همه رفتند

ناله کرد و بر زمین افتاد

 

نتوانست بهر آتش دل

از زمین ظرف آب بردارد

هیچ کس درد او نمی فهمد

از دلش مجتبی خبر دارد

 

بسکه در حجره اش به خود پیچید

کمرش مثل مادرش تا شد

ناله ای زد کجایی ای پسرم

چشم بر هم زد و دری وا شد

 

آمد از راه کودکی گریان

سر او را گرفت بر دامن

گفت بابا منم جواد شما

جان مادر سخن بگو با من

 

پسرم! هست آرزوی پدر

که بیاید پسر به بالینش

گریه کن بر غم علی اکبر

که نشسته پدر به بالینش

 

جد ما را میان کرب و بلا

دشمن بی حیا مکرر کشت

در دل علقمه شهیدش کرد

در کنار علی اکبر کشت

***

 

مجتبی شکریان

 

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 257
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-شهادت با کار و دل و پای فلج رو کردیم از بهر گشایش و فرج رو کردیم اینجا همه با دست تهی، چش

امام رضا(ع)-شهادت

 

با کار و دل و پای فلج رو کردیم

از بهر گشایش و فرج رو کردیم

اینجا همه با دست تهی، چشم پُر اشک

بر روضۀ ثامن الحجج رو کردیم

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 55
جمعه 20 آذر 1394 ساعت: 12:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن مجتبی(ع)-شهادت-از زبان امام حسین(ع) من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم سالها صاحب شبهای محرم

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت-از زبان امام حسین(ع)

 

من حسینم که صفا بخش دو عالم هستم

سالها صاحب شبهای محرم هستم

من حسینم که برایم همه زاری دارند

تا بیایند حرم لحظه شماری دارند

سالها هست که یک عالمه زائر دارم

یک جهان منبری و شاعر و ذاکر دارم

دور و نزدیک همه از سر صبحی تا شام

همه با عرض ارادت شده مشغول سلام

عاشقان روز و شب سال به من می گریند

خوب و بد باز به هر حال به من می گریند

همه هستند عزادار، چهل شب گریان

به من و حال پریشانی زینب گریان

اربعین را همه دیدید چه شد دور و برم

چقدر زائر دلسوخته آمد به حرم

گر چه در هر دو جهان عاشق و مجنون دارم

ولی از غربت یک مرد دلی خون دارم

نام او می برم و لرزه می افتد به تنم

من جگر سوختهء غربت و داغ حسنم

تو که زوار نداری به فدای تو حسین

حرم انگار نداری به فدای تو حسین

دوستان تو کم و دشمن تو بسیار است

آنچه در دور و بر خویش نداری یار است

مثل تو هیچ کسی این همه بی زائر نیست

در همه سال چرا روضهء تو دائر نیست

روضه هم باشد اگر باز همه بی خبرند

گریه کن هات برادر چقدر مختصرند

یاد داری چقدر عبد و مطیعت بودم

سالها زائر شبهای بقیعت بودم

کاش می شد بدهم باز خدا را قسمت

تا که زوار خودم را بفرستم حرمت

چقدر طعنه به تنهایی تو همسر زد

دوست زد زخم زبان،دشمن تو خنجر زد

پشت خیمه همۀ لشگر تو آماده

تا که بیرون بکشند از قدمت سجاده

دوستانت همگی عرض ارادت دارند

جنگ بر پا نشده نیت غارت دارند

باز هم شکر که در خیمه نیامد آتش

یا که بی تاب نشد هیچ کسی وقت عطش

گر چه بر خیمهء تو پنجه گشودند حسن

زن و فرزند تو در خیمه نبودند حسن

از تو سجاده و از من بدنم غارت شد

زنده بودم به خدا پیرهنم غارت شد...

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 49
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 13:09
نویسنده:
نظرات(0)
باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه

باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم
تا به همراه کبوترها توسل می کنم

حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی
بانگاه شور خیزت در غزل گل می کنم

آب می نوشم ز سقاخانه ی خورشیدی ات
زندگی می بخشی ام،حس تکامل می کنم

تانگاه خسته ام را می سپارم دستتان
روضه خوانت می شوم غم را تحمل می کنم

تاکه می گویم امام مهربانم یارضا
(برمشامم می رسدآن لحظه بوی کربلا)

زائر دل خسته ی مولای عالم می شوم
پابه پای نوح وابراهیم وآدم می شوم

یک تنه تا آسمان عشقتان پرمی کشم
جام می بادستهای اکبرت سرمی کشم

یاکریم ابن الکرم جامانده ام اعجازکن
شاعرانه آمدم در را به رویم باز کن..

وحید اله ورن

 


تعداد بازديد : 70
سه شنبه 17 آذر 1394 ساعت: 10:14
نویسنده:
نظرات(0)
سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید آت

سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن

حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن

 

بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن

از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن

گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای
پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن

قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن

این دست از شراره ی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن

آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن

رضاباقریان


تعداد بازديد : 32
سه شنبه 17 آذر 1394 ساعت: 10:05
نویسنده:
نظرات(0)
رسیده ام به خدا از مقابل درتان دوباره ناب شدم من به لطف مادرتان دوباره باز رسیدم به هشتمین خورشید ن

رسیده ام به خدا از مقابل درتان
دوباره ناب شدم من به لطف مادرتان

دوباره باز رسیدم به هشتمین خورشید
نمازشوق بخوانم مقابل سرتان

عجیب نیست که حتی تمام دنیا را
بهشتی اش بکند بانگاه،خواهرتان

دوباره رفته دلم در امور گمشدگان
به قدر پرسه ای حتی شوم کبوترتان

فقط برای پریدن به روی گنبدتان
فقط دوباره کمی درهوای مشهدتان

دوباره سجده ی شکری به سویتان کردم
سبدسبد گل بوسه برایت آوردم

فدای گنبد و گلدسته هایت ای آقا
اسیرکوچه ی آهم،ترنمی سردم

زمان آن شده بال پریدنم بخشی
لباس خاک نشینی ز تن درآوردم

دوباره ضامن آهو ضمانتم کرده
دوباره گوشه ی چشمی به جان پر دردم

دوباره رایحه ی زعفران بازارت
دوباره تاب وتب دیدنی زوارت

وحید اله ورن

 


تعداد بازديد : 161
دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت: 11:07
نویسنده:
نظرات(0)
دوباره آمده ام، پس کسی صدا کرده میان این همه مردم مرا سوا کرده دعای خیر کسی پشت سینه زن ها هست چقدر ف

دوباره آمده ام، پس کسی صدا کرده
میان این همه مردم مرا سوا کرده

دعای خیر کسی پشت سینه زن ها هست
چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده

 

همیشه حب تو جاری است در دل شیعه
خدا اراده ی خیری برای ما کرده

به حق گریه زینب خدا بیامرزد
هر آنکسی که مرا با تو آشنا کرده

به این حرارت در سینه ها قسم آقا
غم تو در دل ما کربلا به پا کرده

تمام خلق به فردای حشر گریانند
به جز هر آنکه برای تو گریه ها کرده

دو ماه گریه نوشتیم پا به پای لهوف
دو ماه با غم تو شیعه ات صفا کرده

کم است گریه ماها که گریه بر غم تو
به آب ماهی و مرغان در سما کرده

رضا نموده خدا را برای محشر خود
هر آنکسی که تو را از خودش رضا کرده

قسم به چادر زهرا تو حاجتم هستی
همیشه اشک غمت حاجتم روا کرده

شنیده ایم سرت را گذاشت کنج تنور
تنور با سر از تن جدا چه ها کرده

شاعر:وحید محمدی


تعداد بازديد : 228
چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت: 10:09
نویسنده:
نظرات(0)
یا امام رضا(ع) تمام عمر دلم سمت و سوی هرجا رفت که عاقبت ره جویم به سمت دریا رفت شدم غلام شهنشاه طوس و

یا امام رضا(ع)

تمام عمر دلم سمت و سوی هرجا رفت
 که عاقبت ره جویم به سمت دریا رفت
شدم غلام شهنشاه طوس و فهمیدم
که خاک کوی رضا تا به عرش ، بالا رفت
از آن زمان که شفاخانه اش به راه افتاد
دگر ز روی زبان ها دم مسیحا رفت
همینکه نغمه ی نقاره کوه پیما شد
صدای نعره ی ناقوس ، از کلیسا رفت
شبیه شاخه ی طوبا ثمر به گلشن داد
همان که پای ضریحت عقیم و نازا رفت
گدا که آمد و مانند شاه و مولا رفت
ندار آمد و افتاد و مثل آقا رفت
به کیمیای وجودت قسم ، دلم به حرم
چو خاک آمد و چون زر نفیس و اعلا رفت
فرشته پر زد و آمد، و گفت جبریلم
کنار پنجره فولاد، او به اغما رفت
طبیب نسخه ی ما را شراب ناب نوشت
و خود به سمت خراسان سوی مداوا رفت
هوای کرب و بلا و نجف که جای خودش
زسر ز عطر ضریح تو هوش، درجا رفت
بدون دل شدم و دلربود از من طوس
 همینکه که یوسف مصرم سوی زلیخا رفت
به عشق زهر نظرهای شاه شهلا بود
که ماره موزه ی این سینه سمت صحرا رفت
چنان منی چو گداها به التماس افتاد
چنان تویی به تماشای سنگ خارا رفت
خدا گواست هر آن زائری که کرب و بلاست
چو داد حضرتتان را قسم به زهرا رفت
 خوشا بحال دلم امشب از میان قفس
گرفت از تو برات و بدون ویزا رفت

تویی تو معنی عالم بذات ، ذات صدور
بلا ز ملک شهنشاه شهسواره بدور

جعفر ابوالفتحی و محمدجوادحیدری


تعداد بازديد : 67
دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت: 15:44
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-تشکر بعد از دهه محرم گرچه از دست خودم یه خرده دلخور اومدم راستش و بخواى برا عرض تشكر اوم

امام رضا(ع)-تشکر بعد از دهه محرم

 

گرچه از دست خودم یه خرده دلخور اومدم

راستش و بخواى برا عرض تشكر اومدم

نه گداىِ خوبیَم نه عاشقى خوب بلدم

اومدم ده شب عزاداریمو تحویلت بدم

یه دهه سینه زنى و گریه هرچى بود گذشت

شب هفتمى كه چشم به راش بودم چه زود گذشت

به صدام تو روضه جون تازه دادى مهربون

برا نوكرى بهم اجازه دادى مهربون

قسمتم شد كه باگریه خیمه رو علم كنم

واسه سینه زناى جد تو چایی دم كنم

راه دادى تاخودمو پا این علم دٌرٌس كنم

شعر بگم نوحه بخونم و دو دم دٌرٌس كنم

واسه مزد نیومدم، گفتى ولی به هرجهت

نمك سفرتونم از خودمون بخواین فقط

جواب حرفاى توى دلمو خودت بده

من گداى خودتونم صلمو خودت بده

حرفاى دلم باید كه هر گوشش بیتى بشه

اولش مى خواستم این ترانه هش(ت) بیتى بشه

ولى این یادم اومد روبروى باب الجواد

روزى كن از این به بعد تنها بیام حرم زیاد

 

علی زمانیان


تعداد بازديد : 175
شنبه 09 آبان 1394 ساعت: 17:29
نویسنده:
نظرات(0)
بیمارها دارالشفا را می شناسند اینجا تمام دردها را می شناسند اینجا غریب و آشنا فرقی ندارد اینجا غریب

بیمارها دارالشفا را می شناسند
اینجا تمام دردها را می شناسند
اینجا غریب و آشنا فرقی ندارد
اینجا غریب و آشنا را می شناسند
از هر دری در ماند هرکس آمد اینجا
درمانده ها باب الرضا را می شناسند
در این حرم حتی خدا نشناس ها هم …
گاهی می آیند و خدا را می شناسند
ما چند سالی هست که مشهد می آییم
دیگر تمام شهر ما را می شناسند
بس که همیشه بودم اینجا دست و پاگیر
دیگر من بی دست و پا را می شناسند
ساده بگویم گنبدت را دوست دارم
بی چیزها تنها طلا را می شناسند
چه احتیاج است احتیاجم را بگویم ؟
اهل کرم فقر گدا را می شناسند
پشت در این آشپزخانه نشستم
سگ ها همه بوی غذا را می شناسند
هرکس که رفته کربلا از این حرم رفت
با نام مشهد کربلا را می شناسند

شاعر؟؟؟


تعداد بازديد : 374
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
عاشق به غیر از یک دل حیران چه میخواهد از بى سروسامان,سروسامان چه میخواهد آبادگردان خانه ام را, خانه

عاشق به غیر از یک دل حیران چه میخواهد
از بى سروسامان,سروسامان چه میخواهد

آبادگردان خانه ام را, خانه ات آباد
از معجزاتت خانه ویران چه میخواهد

 

مال فقیران گریه حکم در زدن دارد
بیچاره غیر از دیده گریان چه میخواهد

من دست از دامان لطفت برنمیدارم
یکدم ببین این دست بر دامان چه میخواهد

هر جا که افتادم به پایت زود خاکم کن
یک برگ زرد و خشک از گلدان چه میخواهد

دردت به جانم,درد من را ده برابر کن
من طالب دردم, ز من درمان چه میخواهد

راضى مشو از خانه ات نادیده برگردم
غیر از جمال میزبان,مهمان چه میخواهد

غیر از همینکه سر به روى پات بگذارد
اصلا مگر آهوى سرگردان چه میخواهد

این سایه” ایوان طلا” امنیت شیعه ست
شیعه به جز این سایه ایوان چه میخواهد

در این حرم خوابیدنش هم از عبادات است
دیگر بگو ازین حرم انسان چه میخواهد

من رعیتم, رعیت تقاضایى ندارد که
باید ببینم حضرت سلطان چه میخواهد

این مملکت در دست سلطان خراسان است
بیگانه در این خطه ایران چه میخواهد

این نیزه دارى که سوى گودال میاید
یعنى نمیداند لب عطشان چه میخواهد

میزد برادر را و خواهر بر سرش میزد
این نیزه دیگر از تن عریان چه میخواهد

با دست میزد بر دهانش دخترى, میگفت:
چوب یزید از جان این دندان چه میخواهد

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 105
سه شنبه 24 شهریور 1394 ساعت: 10:23
نویسنده:
نظرات(0)
من حاجیم که بسته ام احرام اما در حرم فرقی ندارد در میان مکه ام یا در حرم ای کعبه گل رفته ها من کعبه دل

من حاجیم که بسته ام احرام اما در حرم
فرقی ندارد در میان مکه ام یا در حرم
ای کعبه گل رفته ها من کعبه دل آمدم
دارم بجا می آورم اعمال حج را در حرم

هر وقت مشهد میروم انگار حاجی میشوم
لبیک گویم جای مکه نیمه شب ها در حرم
زمزم کجا و قطره ای از جام سقاخانه اش
کوثر تناول میکنیم از دست آقا در حرم
من حاجیم که بسته ام احرام در صحن رضا
مبهوت ماندم که میان مکه ام یا در حرم
یک عده ای رفتند حج تا که خدا را بنگرند
اما خدا آمد برای دیدن ما در حرم
هر قدر هم بد کرده ام اینجا ضمانت میکنند
او میخرد هر زائری نگذاشته پا در حرم
این شب نشینی حرم از والدین ما رسید
آورده اند بیشتر مارا پدر ، مادر حرم
گفتم به عرشم میبری؟ گفتا به عرشت میبرم
گفتم چگونه؟کی؟کجا؟گفتم بفرما در حرم
با آبروی آبرودار دو عالم آمدم
بهتر عنایت میکنند بانام زهرا در حرم
آن قدر پشت پنجره فولاد زانو میزنم
امضا کنی کرببلای عاشقان را در حرم

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 69
چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت: 14:53
نویسنده:
نظرات(0)
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم گوئ

آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده


قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 115
سه شنبه 17 شهریور 1394 ساعت: 10:05
نویسنده:
نظرات(1)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات راهی شدم اگرچه که دعوت نداشتم غرق سوال بودم و طاقت نداشتم شک داشتم به هرچه

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

راهی شدم اگرچه که دعوت نداشتم

غرق سوال بودم و طاقت نداشتم

شک داشتم به هرچه که آوازه ی تو بود

اصلا به زائر تو شباهت نداشتم

با یک "نیاز از همه جا مانده" توی دست

اینبار هم امید اجابت نداشتم

در لحظه ورود در آن ازدحام شوق

درد دلی شدم که نهایت نداشتم:

راهم نداد خادم تو، خاک بر دلم

می سوختم، زبان شکایت نداشتم

نام مسیح روی لبم آب می شد و

در سینه تاب آن همه حسرت نداشتم

گفتم که ساعتی بنشینم در انتظار

پشت درت نشستم و ساعت نداشتم...

خیلی گذشت تا که به قلبم خطور کرد

راهی به غیر باب جوادت نداشتم

پایم دوید پشت دلم ...رد شدیم و هیچ-

حرفی به جز سکوت رضایت نداشتم

دیدم تو را بلند تر از هر چه گفتنیست

گفتی سلام، قدرت صحبت نداشتم

مومن شدم، به چشم تو دینم خلاصه شد

غیر از نگاه لطف توحاجت نداشتم

**

بار نخست بود که در طول زندگیم

احساس بی قراری و غربت نداشتم

 

حسن اسحاقی

 


تعداد بازديد : 63
یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت: 10:09
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 36
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف