شهادت و مناجات امام رضا ع - 4

شهادت و مناجات امام رضا ع - 4

شهادت و مناجات امام رضا ع - 4

شهادت و مناجات امام رضا ع - 4

شهادت و مناجات امام رضا ع - 4
شهادت و مناجات امام رضا ع - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
هر گدایی بر عطای تو توکل می کند هر گرفتاری به درگاهت توسل می کند من تعجب میکنم از راز این صحن و سرا ط

هر گدایی بر عطای تو توکل می کند
هر گرفتاری به درگاهت توسل می کند

من تعجب میکنم از راز این صحن و سرا
طبع هرشاعر که می آید حرم گل می کند

 

چادر شب تا می افتد از سر گنبد طلا
بی تعارف زانوی خورشید را شُـل می کند

هر کسی از روزگارش خسته شد مانند من
بیشتر با این حرم حسِّ تعامل می کند

پنجره فولاد، سقاخانه و گنبد طلا
این مثلث عقل را غرق تأمل می کند

درگه سلطانی تو آنقدر باهیبت است
جبرییل از در که می آید کمی هول می کند

دستها خالیست اما چشم زائر اشک را
دانه دانه با کبوترها تبادل می کند

یک گره، یک پنجره فولاد، یک دارالشفا
لال مادر زاد را یکدفعه بلبل می کند

محمدبنواری(مهاجر)

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 67
دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت: 10:40
نویسنده:
نظرات(0)
حرم لبریز زائرها مسافرها... مجاورها گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها يکی از پای قالی و يکی از بين شا

حرم لبریز زائرها
مسافرها... مجاورها

گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها
يکی از پای قالی و يکی از بين شالی ها

و حالا هر کدام آرام
زبان واکرده در اين ازدحام، آرام:

ببين اين دست پينه بسته را آقا
ببين اين شانه های خسته را آقا

به بی خوابی دو چشم خويش را مجبور کردم
به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم

نشستم تا بگيرم دامن ايوان طلايی را
به سمتت باز کردم دست خالی گدايی را

يکی درد دلـش را با امام مهربان می گفت
يکی بالای گلدسته اذان می گفت

يکی بغض ميان آه را می گفت
يکی هم خستگی راه را می گفت

جوان زائری هم در گريه هايش
"آمدم ای شاه"... را می گفت

خلاصه عده ای اينجا و خيلی ها ز راه دور، دلگير حرم هستند
همان هایی که جا ماندند و حالا پای تصوير حرم هستند

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 235
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 16:37
نویسنده:
نظرات(0)
دورحرم چندین وچندین بار می چرخد با کودکی زیر بغل ٬بیمار می چرخد امن یجیب از چشم هایش می چکد بیرون «


دورحرم چندین وچندین بار می چرخد
با کودکی زیر بغل ٬بیمار می چرخد


امن یجیب از چشم هایش می چکد بیرون
«آقا غریبم »زیر لب تکرار می چرخد


حتی النگوی طلایی هم ندارد که...
با این غم بر سینه اش آوار می چرخد


او قصه ی مهر تورا از حفظ می داند
اینگونه او دور تو آهو وار می چرخد


تنها برا ی دل خوشی هایش همین کافی ست
باشد دو دست معجزه ت در کار٬ می چرخد


حتی اگر کودک شفایش را نگیرد هم
تنها به شوق لحظه ی دیدار می چرخد


میناسراوانی


تعداد بازديد : 311
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 16:36
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-شهادت چون سرو که بر زمین فتاد افتادی دلتنگ شدی یاد جواد افتادی مانند علی که سمت زهرا می

امام رضا(ع)-شهادت

 

چون سرو که بر زمین فتاد افتادی

دلتنگ شدی یاد جواد افتادی

مانند علی که سمت زهرا می رفت

بر روی زمین تو هم زیاد افتادی

***

مامون  چه نمود و تو چه دیدی ای وای

کاین گونه به حجره ات رسیدی ای وای

فهمید اباصلت چه آمد به سرت

تا دید عبا به سر کشیدی ای وای

***

از بس که به حجره تو غریب آمده ای

گردید بدل حجره به ماتمکده ای

تا جان بدهی به خاک مانند حسین

فرش کف حجره را کناری زده ای

 

 

مهدی مقیمی

 

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 137
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 13:16
نویسنده:
نظرات(0)
حَرَمِت خیلی خوشگله آقا! بایدم باشه، این‌جا ایرونه این‌جا هر کی که از شما باشه بی‌ضریح و حرم نمی‌

حَرَمِت خیلی خوشگله آقا! بایدم باشه، این‌جا ایرونه

این‌جا هر کی که از شما باشه بی‌ضریح و حرم نمی‌مونه

من که این‌جا گدا نمی‌بینم؛ همه دارا میان به‌ درگاهت

شک ندارم گرفتن این مردم حاجتاشونو تو قدم‌گاهت

از کنیزت یه نامه آوردم، از خودم هم یه چن‌تایی کفتر

مادرم خیلی دوستون داره؛ ولی آقا‌! خودم یکم بیشتر

مادرم آخرای دنیاشه، دیگه از جاش نمی‌تونه پاشه

اگه دارو می‌خوای بدی لطفاً واسه زانوی مادرم باشه!

نمی‌تونه بیاد دیگه پیره؛ دلش اما هنوز پیشت گیره

دیدم آخه یه وقتایی میره دامن خواهرت رو می‌گیره

من هنوزم شبیه دیروزم؛ اینو اشکم بهم نشون داده

مرد که گریه نمی‌کنه لابد شعرتون بغضمو تکون داده

 

مجتبی سپید

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 259
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 13:15
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – صابر خراسانی در حریم قدسی ات بال مناجاتی بده گنبدت دل میبرد، وق

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد –  صابر خراسانی

 

در حریم قدسی ات بال مناجاتی بده

گنبدت دل میبرد، وقت ملاقاتی بده

دستهایم خالی از پیش است، سوغاتی بده

من  ؛ فقیرم ، تکه نانی بهر خیراتی بده

 

از کنار تو گدا با دست خالی رد نشد

نیست عاقل هر کسی دیوانه مشهد نشد

 

از دم گرمت مسیحا صاحب دم میشود

بی تو باشم حضرت خورشید، سردم میشود

نان برای خردن و بردن فراهم میشود

من زیادی ام فقط؟ از سفره ات کم میشود ؟

 

ما لبِ تشنه ، لب ِدریایمان پیش شماست

هر کجا باشیم هم یک پایمان پیش شماست

 

این حرم را چشم های تار میخواهد چه کار؟

 پنجره فولاد تو بیمار میخواهد چه کار؟

دل به تو بسته طناب دار میخواهد چه کار ؟

خب مُداوایش بکن اصرار میخواهد چه کار؟

 

پنجره فولاد تو بیمار را آورده است

تو جوابش را بده، دکتر جوابش کرده است

 

بر خلاف دست، چشمم پُرتر از این حرفهاست

آب سقا خانه ات تب بُر تر از این حرف هاست

این گرفتارت شدن ها حُر تر از این حرفهاست

نان بدون عشق تو آجر تر از این حرفهاست

 

در رواق تو تمامی جهان جا میشود

زودتر از گفتن حاجت گره وا میشود

 

دوست دارم با شما باشم اجازه میدهی؟

تو رئوفی من گدا باشم ، اجازه میدهی ؟

شامل لطف رضا باشم ، اجازه میدهی؟

با تو یک شب کربلا باشم اجازه میدهی؟

 

زائرت هرکس شود،ختم به خیرش میکنی

پاش بیفتد اگر،حر را زهیرش میکنی

 

دست و پا گیرم ، تو اما دست گیری میکنی

مهربانی های جبران ناپذیری میکنی

زائرت هرکس شود،ختم به خیرش میکنی

پاش بیفتد اگر،حر را زهیرش میکنی

  

صابر خراسانی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 437
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – مهدی رحیمی وقتی که آوردند قرآن را به مشهد جان را به تن دادند جان

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد –  مهدی رحیمی

 

وقتی که آوردند قرآن را به مشهد

جان را به تن دادند جانان را به مشهد

 

شد پایتخت حاجت عالم خراسان

یعنی که باید برد تهران را به مشهد

 

معروف کرده ظرف را مظروف، یعنی

دادند در واقع خراسان را به مشهد

 

شد مرکز ایران برای ما خراسان

وقتی که آوردند سلطان را به مشهد

 

تا یوسف اصلی دوران را ببیند

ازسمت قم بردند کنعان را به مشهد

 

اینگونه مِنّا گشته زیرا می شناسند

درعالم لاهوت سلمان را به مشهد

 

تا اینکه گوهرشاد بر صحنش بنازد

بعد از نجف دادند ایوان را به مشهد

 

در کربلا دادند درد عاشقی را

اما فرستادند درمان را به مشهد

 

درهردو عالم اهل معنی می شناسند

دراصل کل خاک ایران را به مشهد

 

مهدی رحیمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 51
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد یار من وقتی تو باشی یار میخواهم چه کار دل به تودادم دگر دلدار میخوا

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد

 

یار من وقتی تو باشی یار میخواهم چه کار

دل به تودادم دگر دلدار میخواهم چه کار

 

من به هر زحمت شده خود را رساندم تا ضریح

تا تویى غمخوارمن ، غمخوار میخواهم چه کار

 

روی تو کردم حساب و دست خالی آمدم

خانه تو هست کوله بار میخواهم چه کار

 

دست و پا گم کرده ام اینقدر تحویلم نگیر

من گدایم اینهمه اصرار میخواهم چه کار

 

میشود وقتی کنارسفره با سلطان نشست

چند تکه نانِ بی مقدار میخواهم چه کار

 

من گنهکارم ولی با تو طرف هستم فقط

حرز رفت و آمد معمار میخواهم چه کار

 

خاک تو مهر نماز و قبله ام ایوان طلا

پس برای بندگی ابزار میخواهم چه کار

 

کار من را کرده راحت یا سریع و یا رضا

درحریمت وقت استغفار میخواهم چه کار

 

کوچه و پس کوچهِ دور حرم یعنی بهشت

سایل باب الجوادم کار میخواهم چه کار

 

بین صحن تو حسین جان است برلبهای من

غیر این دم گرمی بازار میخواهم چه کار

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 65
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – محمد جواد پرچمی مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم پروانه‌ام که س

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد –  محمد جواد پرچمی

 

مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم

پروانه‌ام که سوختنی دارم از قدیم

 

دل تا مقیم گوشه‌ی باب‌الجواد شد

از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم

 

از کُنیه‌ی ابالحسنت خوانده‌ام رضا

من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم

 

دلخوش مرا به آبیِ فیروزه‌ای مکن

من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم

 

مادر مرا به دست رئوفت سپرده است

صد شکر، بیمه‌ی بدنی دارم از قدیم

 

در آسمان پرچم و گلدسته‌های تو

حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم

 

از راه دور آمده‌ام پایبوسی‌ات

با تو هوای هم‌سخنی دارم از قدیم

 

من نذر کرده‌ام که بمیرم برای تو

در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم

 

کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی

در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم

 

یابن‌شبیب خویش مرا هم حساب کن

من التهاب سینه‌زنی دارم از قدیم

 

شال عزای مادرتان را خریده‌ام

بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم

 

محمدجواد پرچمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 57
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 13:01
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) باز در شهر پیمبر چه قدر غوغا شد باز هم چشم حرم پای غمی دریا شد قسمت

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)

 

باز در شهر پیمبر چه قدر غوغا شد

باز هم چشم حرم پای غمی دریا شد

 

قسمت این است ز یثرب برود جانب طوس

روضه‎ی غربت آقا همه جا بر پا شد

 

خواهران گریه‎کن هجر برادر شده‎اند

باز هم دور کسی همهمه‎ی زن‎ها شد

 

باز هم کودکی از دیدن بابا جا ماند

باز هم دیدن او آرزوی بابا شد

 

امر فرمود که پشت سر من گریه کنید

امر آقا به چه سوز جگری اجرا شد

 

هر کجا حرف وداع است گریزش یکجاست

به همان جا که «حسین بن علی» تنها شد

 

رفت در خیمه‎ی زن‎ها و نیامد بیرون

آن‎قدر زخم زبان خورد که قدّش تا شد

 

زد به میدان و پس از مدتی افتاد زمین

همه دیدند که بالای سرش بلوا شد

 

همگی در پی این‎اند که سودی ببرند

سر دزدیدن پیراهن او دعوا شد

 

مادری دست به پهلو شد و دیگر غش کرد

قاتلی خنده‎کنان از روی سینه پا شد

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 43
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:59
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – حسن لطفی ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد میان کوچه عبای مطهرش اُفت

اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – حسن لطفی

 

ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد

 میان کوچه عبای مطهرش اُفتاد

 

دوباره کوچه ی باریک و سنگهای زمین

مواظب است نیافتد که آخرش افتاد

 

نهاده است به دیوار شانه هایش را

اگر چه تکیه زده باز پیکرش افتاد

 

بلند شد به سر زانویش،زمین نخورد

چه کرده زَهر که اینبار با سرش افتاد

 

نشد صدا بزند یک نفس جوادش را

که کار او به نفسهای آخرش افتاد

 

رسید یک طرف حجره و زمین غلطید

درست مادر او سمت دیگرش افتاد

 

نبود طشت به پیشش ولی یقین دارم

که تکه های جگر در برابرش افتاد

 

گریست دامنش از پاره ی جگر پر شد

 که یاد خاطره ی گریه آورش افتاد

 

تمام حجره پر از روضه های محسن بود

همینکه خانه پر از شعله شد درش افتاد

 

شکسته شد در و یک ضربه میخ را هول داد

همینکه محسنش افتاد مادرش افتاد

 

رسید کاسه ی آبی حسین گفت حسین

دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد

 

حرامزاده ای آمد به سینه اش پا زد

در آن طرف سر گودال خواهرش افتاد

 

چه سخت شد ، اثر بوسه از گلو نگذاشت

 که شمر از نفس افتاد،خنجرش افتاد

 

یکی دو تا... نه خدایا دوازده ضربه

میان پنجه سری ماند و حنجرش افتاد

 

حسن لطفی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 57
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:58
نویسنده:
نظرات(0)
حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه یه امام رضا دارم واسم بَسه میدونم صدام به آقام میرسه یه امام رضا دارم وا

حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه
یه امام رضا دارم واسم بَسه

میدونم صدام به آقام میرسه
یه امام رضا دارم واسم بسه

من همون کبوترم که جا نداشت
لونه حتی رویِ شاخه ها نداشت

هیچ نگاهی آب و دونم نمی داد
مثل هر غریبه آشنا نداشت

حالا اما عمریه رو گنبدام
بچه ی محله ی امام رضام

دنیا بی صحن و رواقش قفسه
یه امام رضا دارم برام بسه

حرف دل من حرف دلای بی کسه
یه امام رضا دارم برام بسه

حسن لطفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 347
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:57
نویسنده:
نظرات(0)
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد چقدر سخت شده تا که به حُجره بر

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد

چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد

بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد
شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد

ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد
نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد

گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز
یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد

یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست
به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد

یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند
یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد

خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند
تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد

نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام
سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد

حسن لطفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 49
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
قرار شد که شود قبله از همان بنیاد خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد نشسته موج ملک صف به صف پی امداد زمین

قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد

گدا رسید میان حریمش آقا شد
فلج رسید صدا زد رضا و برپا شد
به یک اشاره فقط طفل کور بینا شد
مسیح در دل دارالشفا که پیدا شد
نشست و بست دخیلی به پنجره فولاد

شبیه حضرت حیدر زبانزد و آقاست
و مهربانیش از ارث مادرش زهراست
ز بس که پرچم سبز کرامتش بالاست
هرآنکه خواست ببیند که تا کجا برپاست
عقب عقب چقدر رفت تا زمین افتاد

زمین ز شوق نگاهش به دور خود چرخید
ستاره پلک زد و عاشقانه می خندید
اگر که روز شد و نور بر زمین تابید
گرفته وام از آن گنبد طلا خورشید
به وجد آمده دنیا و میکشد فریاد

به یک اشاره شود دوزخ ازنگاهش سرد
نمی کند ز در خانه سائلی را طرد
همان که هست به معنی واقعی یک مرد
همین نگاه محبت به سمت آهو کرد
به دام عاطفه او شکار شد صیاد

کبوترانه دلم پر به سوی مشهد زد
کبوتری که شده جلد صاحب گنبد
نرفته تا حرم یار بوده از بس بد
زبس که بوسه به کنج ضریح میچسبد
نرفته مزه آن بوسه های ناب از یاد

به مهربانی این شاه مادری نرسد
که دست سائل او پیش دیگری نرسد
به عزتی که دهد هیچ سروری نرسد
عقاب هم به مقام کبوتری نرسد
دلم خراب رئوف است خانه اش آباد

منم غزال غریبی پناه میخواهم
پناه در حرم امن شاه میخواهم
که شاه پر کرم است ونگاه میخواهم
نگاه بر دل زار و سیاه میخواهم
رسید بوی خوشش روی دستهای باد

علی اکبر نازک کار

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 27
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن مایی

در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن
از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن

مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست
شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست
شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن
*
باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحنِ انقلاب،مِیِ سَلسَبیل را
لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یا ابالحسن
*
عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی
آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی
جانم فدایِ چارِ شما ابالحسن
*
خوش گفته است تا به قیامت بایستَد
هر کس که رو بروی ضریحت بایستد
کوه هم مقابل تو به زحمت بایستد
خورشید قد کشیده به حیرت بایستد
دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن
*
وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است،قسمتِ ما نیز میشود
حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن
*
بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش
دل تنگِ لحظه‌ لحظه شادی و زاری اش
مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش
حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش
ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن
*
یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها
شکرِ خدا دوباره من و این رواق ها
امشب نشسته ام بنوسیم به طاقها
اینجا پر از شفاست از این اتفاق ها
کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن
*
پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت
یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت
عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت
از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن
*
امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد
مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد
بالایِ سر نشیند و پایینِ پا رَوَد
تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد
مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن
*
امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده
عباس آمده است و علی اکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رباب آمده و علی اصغر آمده
جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن
*
دارُالکِرامته است اگر با حبیبها
دارُالاِجابه است برای غریبها
دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها
مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها
می آید از مزارِ شما یا ابالحسن
*
نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین
طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین
ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن

حسن لطفی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 31
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
بحر طویل گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت روستاییی فقیریست ول

بحر طویل
گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت

چوب دستی به کفِ دست و قدم بر سرِ صحرا زده و پشتِ سرش کاسه ی آبی به زمین ریخت زنی پیرو
به او گفت که مادر بِرِسان از من افتاده سلامم به امامم و بگو قُوَتِ پا نیست،بیایم به حضورت
به شفا خانه ی نورَت
بُرو فرزند گِرِه زن پرِ این پارچه را کُنجِ ضریحش به امیدی که گُشایَد گره ها را
دلِ ما را
،
راه طولانی و پر خار و خَس اما می رفت
در هوایِ حرم حضرت آقا می رفت
زخمی و خسته و با تاولِ پاها می رفت
تا خراسان نه بگو خانه یِ زهرا می رفت
،
غرق در خویش قدم می زد و گاهی به لب آهی و گَهی روضه ی جانکاهی و اشکی و لبش خشک چو می شد کفِ آبی و همان حال سلامی به فدایِ لب عطشانِ حسین ابن علی گفته و می رفت به صحرا
،
گَرچه رنجِ سفر و راه بیابان رادید
عاقبت تشنه ای آرامش باران را دید
چشمش از فاصله ای قبله ی ایران را دید
برقِ گلدسته ی سلطان خراسان را دید
،
گرچه شب بود ولی با قدمِ عشق دویدو به درِ معبدِ گُم کرده رسیدو
سرِ خود را به رویِ خاک نهاد
آه که با حال غریبانه و با سجده ی شُکرانه چه ها گفت
،
سنگ فرش از مژه اش خیس کسی نیست
پس از اِذن دخول آمد و در پای ضریح آب شد و سفره ی دل باز شد و گفت:ببین پایِ من از آبله سوزان
و تنم خسته و رنجورِ بیابان و نه جانی و توانی و رسیدم به امیدم که سلامی برسانم به تو از مادر پیرم به خدا هیچ نداریم ولی عشق تو داریم و فقط عشق تو مولا
،
ساده حرف از خود و از مادر و از کویَش زد
حرف ها با حرمِ ضامن آهویش زد
ناگهان زخم کسی بر دلِ دلجویش زد
خادمی آمد و با پای به پهلویش زد
،
گفت بر خیز و برو که مُژه هایم خسته اند
نیمه شب آمد و در های حرم را بسته اند
،
سخت آزُرده زِ جا خواست و نالید که این است پذیرایی تو؟
خوانِ تماشایی تو؟شکوه به تو می برم آزُرده ام از خادمِت آزده ببین قلبِ گدا را
رفت بیرونِ حرم دلِ پُر غم خادم از آنجا سر بالینِ خودش آمد و تا رفت به خواب آه که انوار خدا دیدسراپا همه شد غرق نماشا
،
دید خادم که حرم نغمه ی هوهو دارد
ازدحامی است و هر گوشه هیاهو دارد
و رضا آمده و چشم به این سو دارد
ولی ای وای چرا دست به پهلو دارد
،
گفت خاکَم به سر آقا چه شده ای نفس حضرت زهرا؟،چه شده؟
حضرت از آن سوی اَتابَش زد و فرمود که امشب زده ای ضربه به پهلوی من آزُردیَم واز نفس انداختیَم آه که امشب نه به مهمانِ رضا زائرِ دلخسته ی ما بلکه جسارت به خودم کرده ا ی بر
خیز مهمانِ مرا پیش من آور و بگویش که رضا قبلِ سفر کردن تو پیش تر
از نیت تو منتظرت بوده به هر لحظه به هر اشک و قدم همسفرت بوده
بیا وقتِ کَرَمهاست،نه این مرقدِ من خانه ی زهراست بیا ای دل تنهابیا
،
مستجاب است دعا قبل دعا،نشنیده
گوش این طایفه آوایِ گدا نشنیده
ما هم امشب سر خود پیش شما آوردیم
و دل خویش به ایوانِ طلا آوردیم
یک کبوتر به شبستانِ رضا آوردیم
ردمَکُن پیشِ خدا نام تو را آوردیم
همه ی سر خوشی ماست همه دلخوشی ماست که در پیش شما در دل خویش بگوییم و بجوییم دل گمشده ی خویش همه اهل خرابات شمائیم دهاتی شمائیم خوشا آنکه چنین ساده
به گلدسته تان،گنبدتان خیره نظر می کند هر مژه تر می کند و نام تو را می برد آقا:
،،،
آخ که یادش می ره هرکی تو دلش غم داره
که نگاه تو هوای دلِ مارم داره
آقا جون راه درازی اومدم تا بگم
دل آواره ی ما یه کربلا کم داره
خوش بحال اونیکه کار و بارش دستِ توِ
خوشی و زندگیش و اعتبارش دست توِ

آقا جون تو سَرمهَ وقتی که رسیدم پائینِ پای شما، وقت تموشای شما روضه بخونم براتون تا که کمی کم کنم از غصه هاتون روضه یِ وقتی که نفس می زدی و چشم به راه پسرت بودی و از تشنگی آقا نَفَسَت چشمِ تَرَت بال و پرت سوخت ولی یادِ لب غنچه ی شش ماهه ی جدت جگرت سوخت و از یادِ رباب و دل ارباب دل محتضرت سوخت
،
دیدنت از همه ی راه مهیا شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است
دیدنت سخت ولی سخت تر از آن این است
باز هم حرمله سرگرمِ تماشا شده است
حجمِ تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجره ات جا شده است
نیزه داری که تو را می برد این را می گفت
باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است

حسن لطفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 47
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
نوشتن از تو دوات و قلم نمی خواهد برای با تو پریدن قدم نمی خواهد خداکند که بسوزد دلم برای دلی که با وج

نوشتن از تو دوات و قلم نمی خواهد
برای با تو پریدن قدم نمی خواهد

خداکند که بسوزد دلم برای دلی
که با وجود خراسان حرم نمی خواهد

به نفع تو شده بازار بت پرستی ها
و با وجود ضریحت صنم نمی خواهد

همیشه راه گرفتن به گریه زاری نیست
“بیا بگیر” ضریحت قسم نمی خواهد

حراج صحن و سرایت سبد سبد عیسی
گدای تو به جز از تو که دم نمی خواهد

دهان که مزه سوهان و زعفران دارد
ز نوبرانه خرمای بم نمی خواهد

حسین رویت

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 53
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش باید رفاقت کرد با خار بیابانش هجران کشیدن به امید وصل میارزد گر او

قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش

هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش

هر کس که عاشق نیست پس اصلا چرا زنده ست
یا چه جوابى میدهد فردا به وجدانش

خاکستر پروانه اى را دیدم و گفتم
هر کس که عاشق میشود این است تاوانش

آن کوچه اى که یار ما از آن گذر کرده ست
عشاق منت میکشند از سنگ طفلانش

منکه چهل سال است روى خاک میخوابم
حیف است نگذارم سرم را روى دامانش

این شمعها که بر تن پروانه میگریند
زنده نمیمانند تا شام غریبانش

اشک جوانى بهترین سرمایه پیرى ست
خوب است باشد آدمى فکر زمستانش

در وقت مردن روبه قبله میشود هر کس
من وقت مرگم میشوم رو به خیابانش

در اصل بنده بودنش را جار خواهد زد
عبدى که سجده میکند اول به ایوانش

باران که آمد بعد از آن خیرات میبارد
خیر کسى را خواستى اول بگریانش

سنگینى زنجیر بر گردن نمیگیرد
از گریه هر که خیس میگردد گریبانش

من سالها در گیسوى تو سیر میکردم
سیرى که خیل عارفان خواندند عرفانش

وقتى دلم را دست چشمان تو میدادم
باور نمیکردم بیندازى به زندانش

یک شب در آغوشت نباشم خشک خواهم شد
پژمرده میگردد گلى که نیست گلدانش

آنکه لبش را از ضریحت برنمیدارد
صدها گره وا میکند از کار , دندانش .

گفتم همه هستند شاید جاى من هم هست
منهم یکى از این کبوترهاى مهمانش

شکر خدا اینجا کریمان سلطنت دارند
دنیا به ایران نازد و ایران به سلطانش

سیرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است
هر کس که از قم میرود سمت خراسانش

علی اکبر لطیفیان

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 97
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
بعد نفخ صور عاشق را شفاعت می کنی ای که با نقاره ات هر شب قیامت می کنی اینقدر لب تر نکرده حاجت ما را ند

بعد نفخ صور عاشق را شفاعت می کنی
ای که با نقاره ات هر شب قیامت می کنی

اینقدر لب تر نکرده حاجت ما را نده
دست آخر نوکرانت را بد عادت می کنی

موقع اذن دخولت باز هم اشکم چکید
ای به قربانت که حالم را رعایت می کنی

غیر مشهد هیچ جایی نیست که در ازدحام
با امام خویشتن آسوده خلوت می کنی

چشم های خویش را غسل زیارت می دهم
اشک شوقی هم اگر گاهی عنایت می کنی

ابوالفضل محمدی


تعداد بازديد : 75
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:53
نویسنده:
نظرات(0)
اولاد موسی دایماً اهل کرم هستند در کشور شیعه عزیز و محترم هستند روی زمین نه، در دل هر عاشق شیدا این

اولاد موسی دایماً اهل کرم هستند
در کشور شیعه عزیز و محترم هستند

روی زمین نه، در دل هر عاشق شیدا
این خانواده صاحب چندین حرم هستند

فرقی ندارد، کاظمین یا قم یا مشهد
هر جا که هستند سایه ی روی سرم هستند

دست تهی آوردم و با دست پُر رفتم
فهمیدم از اول، امید آخرم هستند

روزی نشد تشنه بیایم تشنه برگردم
اینها همان سرچشمه های کوثرم هستند

بال ملایک دایماً پهن است و، می مانم
در این حرم ها که بهشت دیگرم هستند

مادربزرگم کودکی در گوش من می گفت
باب الحوائج ها همیشه یاورم هستند

وقت گرفتاری خدا را در نظر دارم
بعد از خدا اینها فقط در باورم هستند

رضاباقریان

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 69
شنبه 21 آذر 1394 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 36
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف