باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه

باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه

باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه

باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه

باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه
باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم تا به همراه کبوترها توسل می کنم حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی بانگاه

باردیگر گوشه ای حس تغزل می کنم
تا به همراه کبوترها توسل می کنم

حضرت خورشیدهشتم ای شکوه بندگی
بانگاه شور خیزت در غزل گل می کنم

آب می نوشم ز سقاخانه ی خورشیدی ات
زندگی می بخشی ام،حس تکامل می کنم

تانگاه خسته ام را می سپارم دستتان
روضه خوانت می شوم غم را تحمل می کنم

تاکه می گویم امام مهربانم یارضا
(برمشامم می رسدآن لحظه بوی کربلا)

زائر دل خسته ی مولای عالم می شوم
پابه پای نوح وابراهیم وآدم می شوم

یک تنه تا آسمان عشقتان پرمی کشم
جام می بادستهای اکبرت سرمی کشم

یاکریم ابن الکرم جامانده ام اعجازکن
شاعرانه آمدم در را به رویم باز کن..

وحید اله ورن

 


تعداد بازديد : 69
سه شنبه 17 آذر 1394 ساعت: 10:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف