حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
کسی آیینه را دیده ست آیا عاشق چشمش

یا علی (ع)

کسی آیینه را دیده ست آیا عاشق چشمش
خدا آیینه ی خود شد من اما عاشق چشمش

علی آهو شد و زهرا چو شیری در پی او بود
علی گم شد میان  خلق و زهرا عاشق چشمش

بگو کفر است اما من به چشمان خودش دیدم
خدا بر نیزه ها می رفت و سر ها عاشق چشمش

چه دنیایی ست در شرم‌ نگاه سر به زیر او
که شد آن لحظه شهبانو زلیخا عاشق چشمش

به راه خویش می رفت و گناه خلق را می شست
خوشا بدکاره ای رسوا که عیسا عاشق چشمش

کسی غیر از علی آیا توان عاشقی دارد؟!
خدا آیینه در آیینه ... تنها... عاشق چشمش

مهدی مظاهری


تعداد بازديد : 251
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:24
نویسنده:
نظرات(0)
أيُّهَا المُنتظَر، امامِ زمان

أيُّهَا المُنتظَر، امامِ زمان
پیرِ از غصه ها، امامِ جوان
«عدل» انگار تحت تحریم است
"ناشرالعدل" ! تشنه ی تو جهان



علی_شوندی


تعداد بازديد : 270
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:24
نویسنده:
نظرات(0)
ای که از خون دلم ساخته ای جوهر را

یا ام_کلثوم سلام الله علیه


ای که از خون دلم ساخته ای جوهر را
قلم وصف تو سی پاره کند دفتر را

گر ابوالفضل علمدار حسین است تو نیز
بر سر دوش کشیدی علم خواهر را

چشمت آمد به زبان خطبه زهرایی خواند
اشک تو کرده بیان ماهیت کوثر را

آن که از جهل نبرد اسم تو را در دنیا
در پی ات بهر شفاعت بدود محشر را

آبرو شرم نمود و ز سر و رویش ریخت
هر که گفته است گرفتند ز تو معجر را

هر کسی لایق دامادی حیدر نشود
نیست با خاک بیابان صنمی گوهر را

محمدرضا_رضایی


تعداد بازديد : 362
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:23
نویسنده:
نظرات(0)
وقتی غزل برای تو خود را بزک کند

مدح مولی الموحدین، امیرالمومنین حیدر کرار(ع)
 


وقتی غزل برای تو خود را بزک کند
قافیه را ز نغز وُ کریهش الک کند

تا که کند رضای تو را اخذ یا علی(ع)
با نشرُ لف پیاده هزاران کلک کند

فرش قدوم حضرت عالی...خدای عرش
وقت ورود، شاه پَرِ صد ملک کند

دستان پینه دار پُر از خیرُ برکتت
تقسیم رزق آدم وُ طیر وُ سمک کند

بی تو حرام آبُ حلالست با تو می
نفرین به هر کسی که بر این نکته شک کند

پایاست روی ضلع یمانی نشانی  ات
گرچه هزار مرتبه دفع ترک کند

یا ازکمر دو نیم شده یا ز قامتش
 هر کس که خواست رزم علی(ع) را محک کند

تنها دو پله مانده علی(ع) ، تا خدا شوی
در طیِّ این مسیر خدا هم کمک کند

 


رضابیگی(شهرکرد)


تعداد بازديد : 198
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:22
نویسنده:
نظرات(0)
سر این کوچه دگر رهگذری نیست که نیست...

اللهم_عجل_لولیک_الفرج
 


سر این کوچه دگر رهگذری نیست که نیست...
به شب تیره دنیا سحری نیست که نیست
جمعه ی فصل بهار است ولی حیف آقا
از گل روی تو اصلا خبری نیست که نیست

 


یونس_چگینی


تعداد بازديد : 193
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:21
نویسنده:
نظرات(0)
تا آن زمانکه بر لبم از شکوه، آه است

یا صاحب الزمان (عج)

 

تا آن زمانکه بر لبم از شکوه، آه است

اصلا مرا پروانه خواندن اشتباه است

 

دلداده را باید به آتش داد خوبم

دلبسته را در آتش افکندن گناه است

 

 

هر کس گنه کرده چو من تا شام قطعا

تا صبحدم ذکرش دعای افتتاح است

 

این خرقه ی تزویر را باید درآرم

این آب دیده نه  که آب زیر کاه است

 

عادت به افتادن نمودیم ای هواخواه

در زیر پای لنگ ما از بس که چاه است

 

هم خنده دارد عذر من هم گریه دارد

"زحمت نده نفس مرا او پا به ماه است"

 

با آب دریا پاک گردد سگ؟ محال است

جنس میان سینه ام ، ذاتاً سیاه است

 

من را بغل کن تا بمیرم که برایم

ابریشمین آغوش تو آرامگاه است

 

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 201
پنجشنبه 26 اسفند 1395 ساعت: 9:11
نویسنده:
نظرات(0)
همین که اسم تو در شعر شاعران آمد

بسم الله الرحمن الرحیم

((تولد تمام خوبی ها - حضرت زهرا (سلام الله علیها ))

همین که اسم تو در شعر شاعران آمد
تمام قافیه هایش از آسمان آمد

توآمدی و شکفتی و با نفس هایت
دوباره فصل بهاری به این خزان آمد

مگرنه این که غزل مثنوی آینه ای
که از زبان خداوند مهربان آمد

خدا به طالع هستی نوشت : یا زهرا
به جسم مرده ی عالم دوباره جان آمد


از اسم تو به قلم حس معنوی آمد
که ناگهان غزلم سمت مثنوی آمد

وجود گرم توبر شعر روشنی بخشید
و با حضور تو عالم به روی ما خندید

به جای بارش باران امید باریده ست
به مثنوی کلماتی جدید باریده ست

ببین چگونه قلم روی برگ می خندد
و مثل ضد گلوله به مرگ می خندد

سلام گرم خلایق به محضرت تقدیم
تمام ظلم و ستم در مقابلت تسلیم

زمانه با تو به شوقی عجیب می آید
که از حوالی تو بوی سیب می آید

اگر که جان پیمبر پر از غم و درداست
اگر هوای زمانه برای او سرد است

دوباره گرمی او را تو علتی زهرا
نماد بارز لطف و محبتی زهرا

بکش به روی سر عشق از کرم دستی
که پاره ی تن پیغمبر خدا هستی

تویی که ازهمه ی برتران شدی برتر
خدانوشته برای تو سوره ی کوثر

چه خوانم اسم قشنگت: محدثه،زهرا
زکیه، راضیه ،مرضیه ،انسیه ، حورا

زمین و اهل زمین از نسیم تو خوشبو
نسیم نرگس و یاس و شقایق و شب بو

عصاره ی همه گل ها نشسته در دستت
زبان حضرت حافظ دوباره سر مستت

((دل رمیده ی مارا انیس ومونس تو
به غمزه مسئله اموز صد مدرس تو))

تویی که عطر وجودت شمیم نرگس شد
((ستاره ای که درخشید و ماه مجلس شد))

فقط تویی که درخشیدی و شدی چون ماه
تویی تمامی عمرم برای من همراه

به غصه ی دل شیعه تو خاتمه هستی
تویی شفیعه ی محشر تو فاطمه هستی

به هر تبسم خود زهر را عسل کردی
و باز مثنوی ام را پر از غزل کردی


به شام تارجهان مژده ی سحر شده ای
به فطرس دل هرشیعه بال و پر شده ای

شبیه ماه شبی که نشسته در برکه
تو در وجود خدیجه ((کما قمر)) شده ای

سه تا بهانه اگر داشت خلقت عالم
توازعلی و پیمبر بهانه تر شده ای

تو آمدی و به کوری چشم ابتر ها
درخت نسل نبی و پر از ثمر شده ای

عجب تناقض شیرین و با مسمایی
تو دختری و سپس مادر پدر شده ای

خوش آمدی به جهان ای تمام جان جهان
فدای مقدم تو جان شاعران جهان

مجتبی خرسندی


تعداد بازديد : 231
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 19:52
نویسنده:
نظرات(0)
بهار آمد ، بهار ما نیامد

یا صاحب الزمان (عج)

 

بهار آمد ، بهار ما نیامد

نگار گلعذار ما نیامد

 

من و آفاق و قرآن تا خود صبح

سه تا بودیم، چار ما نیامد

 

نشستم در رهش اما صد افسوس

شه دُلدُل سوار ما نیامد

 

ستاره ها همه رفتند پا بوس ...

ولی  "دنباله دار" ما نیامد ...

 

هزاران بار جان دادیم از هجر

به وقت احتضار ما نیامد

 

همه از ما گذر کردند، اینجا

دمی او بر مزار ما نیامد

 

تمام کوچه را شستیم با اشک

دلیل ابتکار ما نیامد

 

چقدر "عجل فرج " خواندیم ، هر روز

دعای ما به کار ما نیامد

 

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 251
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 19:35
نویسنده:
نظرات(0)
با جان و دل غم تو خریدار می شوم

با جان و دل غم تو خریدار می شوم
ابرو گره مزن که گرفتار می شوم

زخم زبان و طعنه شنیدن بجای خود
لازم شود به عشق تو بر دار می شوم

جز تو کسی برای گدایت نمانده است
من را بخر، اگر نخری خوار می شوم

لطف مکررت شده حق مسلّمم
تقصیر لطف توست طلبکار می شوم

فریاد می زنم : \" کس و کارم فقط تویی\"
ردّم نکن که بی کس و بی کار می شوم

دردم فراقتان و دوا کربلایتان
از دوری ضریح تو بیمار می شوم

تو از یمین عرش دعاگوی زائری
من خاکبوس تک تک زوار می شوم

امسال هم به درد فراق حرم گذشت
چشم انتظار لحظه ی دیدار می شوم

دنیا که جای خود به خدا بعد مرگ هم
دلتنگ روضه های علمدار می شوم
.
.
دشمن به فکر غارت پیراهن من است
بعد از تو صید نیزه ی اغیار می شوم

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 428
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 18:43
نویسنده:
نظرات(0)
به نام اُمِّ عقیله ، به نام قدیسین



به نام اُمِّ عقیله ، به نام قدیسین
به نام قبله‌ی قلب قبیله‌ی یاسین

به نام سورهء دُخّان که مدح فاطمه است
لبالب است ز اوصاف او کتاب مبین

صراطِ اوست «صراط الذین اَنعمت»
برای دشمن او گفته شد «وَلَاالضّالین»

قسم به فضّه و اَسما که مادر سقا
کنیز او شد و عالم کنیز ام بنین

دلیل بارش ابر است و ساکن قوسین
به نور اوست اگر میشود کمان رنگین

بدون مرحمت مادرانه اش والله
نمیرود ز گلوگاه آب خوش پایین

اراده کرد خدا که دوباره جلوه کند
اشاره کرد به نور عظیم عرش برین

و بعد از آن به یدِ فاطرُ السَّماواتی
قلم به دست گرفت و کشید حورالعین

هزار دفعه ز حورا بلند مرتبه تر
هزار مرتبه پاکیزه تر ز ماء معین

مقابل جَلَواتش فلک به خاک افتاد
سجود کرد به این‌ جلوه خوشه‌ی پروین

و شمسْ محضر او شمع کم فروغی بود
خداست مشتری نقد ماه زهره جبین

به قدر یک ‌سر سوزن ز پرتوء آن‌ نور
قرار شد که کمی جلوه گر شود به زمین

حرا برای چهل شب سرای احمد شد
هوا هوای خدا بود و خلوتی شیرین

به تین و طور قسم که حرا چهله گرفت
برای بارش کوثر به رودهای یقین

شعور شعله کشید و شروع شد باران
شراب عشق روان شد به رودخانه‌ی دین

چکید قطره‌ی اول نوشت «اَعطینٰا»
«فَصَلِّ یا نبی الله» ای رسول امین

عجب عزای عظیمیست در دل «وَانْحَر»
حسین تشنه و نهر فرات و قوم لعین

نداشت بهره ز آبی که مهر مادر اوست
نشست شمر و همان لحظه سینه شد سنگین

کنار نهر اگر تشنه نحر شد ، باشد
ولی چرا سر او را گذاشت در خورجین

اسیر عشق حسینیم و بچه های حسین
که «اِنَّ شانِئَکَ» با حسین شد تضمین

عماد بهرامی سکوت


تعداد بازديد : 333
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 17:42
نویسنده:
نظرات(0)
تو همیشه بزرگ و محترمی

تو همیشه بزرگ و محترمی
من گدای همیشه پشت درم

ای امام رئوف و دلسوزم
به فدای تو مادر و پدرم

باز هم از زمانه دلگیرم
بازهم زخم خورده بال و پرم

از همه دل بریده ام آقا
پر شده از گناه دور و برم

ولی یک جای شهر آرامم
پاتوق دلشکسته هاست حرم

بین مردم بی آبرو نشوم
نوکرم، نوکر تو خیر سرم

پس بیا و خودت درستش کن
گرچه جنس بدم ولی بخرم

من همانم دخیل پنجره ات
شب جمعه است کربلا ببرم


من همیشه دخیل پنجره ام
بی شما وا نمیشود گره ام


امیر_فرخنده


تعداد بازديد : 331
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
بابا بیا که قد نهالت خمیده شد

غزل زیبا تقدیم به
ریحانه الحسین بی بی رقیه(س)



بابا بیا که قد نهالت خمیده شد
همتای مادر تو چه رنگم پریده شد

 مویی که شانه خورد بدستت کنون ببین
با دست های حرمله بابا کشیده شد

رویم سه سال پشت حجاب تو بودو حال
بین یهود و مجلس خصم تو دیده شد

بارفتنت تو خاک دوعالم سرم شد و
بابا قسم که معجره طفلت دریده شد

طفلت به روی بازوی توجای خواب داشت
حالا ولی خرابه به خاک ارمیده شد

بی حرمتی به اهل خیامت میان شام
بین تمام شهر ز بعدت  عقیده شد

بعد از صدای ناله ی تو بین قتلگاه
 گوش سه ساله ی تو چو مویت کشیده شد

در بین شامیان و یهودان زبعد تو
این داستان موی سفیدم قصیده شد


ریحــــــــــان


تعداد بازديد : 413
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
خالق از دستش حساب اجر او در می رود


مدح حضرت عشق #امیر_المومنین (ع)



خالق از دستش حساب اجر او در می رود
آن زمانکه در جنان حیدر به منبر می رود

روی تخت عرش میکائیل بادش می زند
جبرئیل آنجا فقط دنبال شهپر می رود

تو فقط ما را ببر سوی منای عشق او
گردن ما خود به استقبال خنجر می رود

رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما
زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود

مادرش بنت اسد هست و خودش هم #حیدر است
خلق و خوی شیر نر گاهی به مادر می رود

خشک می آید به جنگ مرتضی، دشمن... ولی
موقع برگشتنش با جامه ای تر می رود



 


تعداد بازديد : 234
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 17:39
نویسنده:
نظرات(0)
اندازه بود چادرش اما کشیده شد

غزل زیبا تقدیم به
مادر دوعالم حضرت صدیقه طاهره(س)




اندازه بود چادرش اما کشیده شد
جان حسن بگو زچه قدت خمیده شد

تا ضربه زد عدو نفسش بین کوچه ها
همپای  چادرش چه بریده بریده شد

سیلی که خورد قرة العین رسول شهر
تا وقت مرگ فارق از نور دیده شد

رنگی به رخ نبود ، همان هم که بود با
سیلی ی خصم از رخ زردش پریده شد

اینجا صدای ناله ی یاس نبی بلند
دربین کوچه های مدینه شنیده شد

دخت رسول خاتمو هم سنگر علی
بین در و مقابل حیدر شهیده شد

حقا گزافه نیست که از نور کوثرش
یک شاخه بین ان درو دیوار چیده شد

اه غریب غربت مظلومه ی علی
با میخ در به گوش ملائک دمیده شد

وقتی که جان فاطمه هم راز خاک شد
جان علی به بستر غم ارمیده شد

زهراکه رفت نسیم غمو دردو بی کسی
درحجره حجره خانه ی حیدر وزیده شد


ریــــــــحان


تعداد بازديد : 721
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:48
نویسنده:
نظرات(0)
ای مادر شهزاده ی دشت بلا سلام

صل الله علیک یا امنا رباب(س)



ای مادر شهزاده ی دشت بلا سلام
ای ام شیر خواره ی خون خدا سلام

ای عالمی دخیل  به گهوار طفل تو
ای مادر شش ماه ی گره گشا سلام

بادست خود فدا تو نمودی علی خود
ای مادر شش ماهه سر از تن جدا سلام

ای مادری که مکتبو مظلوم کربلا
با خون طفل توست گرفته جلا سلام

بخشیده ای تو پاره ی قلبت به راه یار
بودی تو بر قضا و قدر هم رضا سلام

ای انکـــــــه از برکات علی تو
این خیمه ی عزاست همیشه به پا سلام

بعد علی اصغر تو اب شد روان
ای انکه شد به حق عزیزش جفا سلام

ای انکه بعد ناله ی طفلت تمام عرش
باتو گریستند شدند هم صدا سلام


ریــحان


تعداد بازديد : 395
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:45
نویسنده:
نظرات(0)
جایِ زهرا نیامدی اصلا

تقدیم به مادر علمدار کربلا حضرت ام البنین (س)

جایِ زهرا نیامدی اصلا
بیش از اینها شما ادب داری
در مقام شما همین بس که
مادر حضرت علمداری

کودکانِ یتیمِ حیدر را
بعد زهرا تو مادری کردی
بویِ نانِ تنورِ زهرا را
آمدی و به خانه آوردی

مادری کرده ای برای حسین
بانگاهِ سراسر احساست
علقمه بود و مادری کرده
فاطمه هم برای عباست

داغ فرزند دیده ای اما
خَم به اَبروی خود نیاوردی
از غم روضه های اکبر بود
گریه ای هم اگر که می کردی

داده یک عمر بعد کرب و بلا
گریه های رباب آزارت
تشنه بوده به روی دست پدر
کرده این ماجرا گرفتارت

بر لبت زمزمه است،عباسم
مرد جنگ و خطر، نبودی تو؟
لحظه ی غارت زر و خلخال
پیش زینب مگر نبودی تو؟

پهلوانم،کنار آب فرات
کرده ای رو سپید مادر را
چشم خود داده ای ولی دشمن
تا تو بودی ندید معجر را

حال بعد از غروب عاشورا
سهمم از کربلا چنین باشد
آنکه ام البنین می خواندند
بعد از این ام بی بنین باشد



علی علی بیگی


تعداد بازديد : 343
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:45
نویسنده:
نظرات(0)
به نام یار عجب احترام ها شده ایم

غزل مناجاتی امام زمان (عج)



 به نام یار عجب احترام ها شده ایم!!!
چه دور از رهو رسم غلام هاشده ایم

به هر اشـــــاره و نیم نگاه دل دادیم
اسیر خنده ی کذب قطام هاشده ایم

بدیم،دربه دریم و به ذات پوچ و عبس
به اسم نوکریت ،نقره فام ها شده ایم

دریغ از عملیمو به لب : بیـــــــا اقا..
به جای جام، اسیرکلام ها شده ایم

چه قدر مدعیانیم و ، عهد می شکنیم
عجب!!!چه مثل همان بی مرام هاشده ایم


محمدجوادحیدرے


تعداد بازديد : 281
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:44
نویسنده:
نظرات(0)
وقتی گناه مقصد و مقصود میشود

یا صاحب الزمان عج

وقتی گناه مقصد و مقصود میشود
راه رسیدنم به تو مسدود میشود
گاهی به یک نگاهِ خطا هرچه کِشته ام
آتش گرفته و همه اش دود میشود

علی علی بیگی


تعداد بازديد : 259
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:43
نویسنده:
نظرات(0)
عمریست هرجمعه به جای حرفی از یاری

غزل مناجاتی آقا امام زمــــــان(عج)



عمریست هرجمعه به جای حرفی از یاری
آورده ام من کوله باری از طلب کاری

هر کار کردم تا فقط ؛ حاجت ؛ روا گردد
حتی شده باچند قطره اشک اجباری

سرد است دلهامان ز پای عهد ها ماندن
گرم است سر هامان به این ابیات تکراری

در روضه ها؛گریان (هل من ناصریم) اما
کردیم حسین وقت را کوفی وفا داری

چشمانمان مهــــــــــدی زهرارا نمیبینند
خوابیم؛!! یا با چشم بسته مست بیداری؟؟

شرمنده ایم  آقا اگر غیر از شما کردیم
از اِسمو رَسمو رَنگها تنها  هواداری

شرمنده ایم آقا هزارو چند صدسال است
چشم انتظار سیصدو اَندی نفر یاری!!!

من آمدم باری ز دوشت کم کنم امّا
فهیده ام با این همه بار گنه کاری

یک نقطه در ظاهر؛ ولیکن فرق ها دارد
از زیرپا تا عرش ؛ سربازی و سر باری


شاعر:محمدجوادحیدری


تعداد بازديد : 264
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:43
نویسنده:
نظرات(0)
ساءلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام

مناجات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ساءلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام

باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام

هر چه دادی آبرویم در عوض هر روز و شب
آبرویت برده ام حال از نگاه افتاده ام

دردسرشد این دو چشمی که به هرجارفته است
دیگر از حال دعا و اشک وآه افتاده ام

بر زبان گفتم تو را میخواهم اما در عمل
هه ی دلت خون کردم و در اشتباه افتاده ام

ناله هایم بین روضه بی اثر مانده ز بس
بعد هیءت ها دوباره در گناه افتاده ام

خسته ام از این گرفتاری ببین شرمنده ام
در بغل گیرم که من بی تکیه گاه افتاده ام

چاره ی کارم فقط راهی شدن تا کربلاست
باز یاد آن حریم و بارِگاه افتاده ام
ِ
خواب دیدم از دم باب الحسین بر سر زنان
رفتم و با گریه پایین پای شاه افتاده ام

وای از آن لحظه ای که خواهری ناله زده
بی برادر در میان یک سپاه افتاده ام


روح الله پیدایی


تعداد بازديد : 263
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:42
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف