از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ

از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ

از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ

از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ

از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ
از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را غ

از بسکه زیر سم اسبان مانده بودی

یک دشت را با پیکرت پوشانده بودی

تو با اذان عشق هفتاد و دو تن را

غیر از خودت بر خاک ها خوابانده بودی

از سر تو بیرون ریختی غیر از خدا را

حتی تنت را از سر خود رانده بودی

گودال پر شد از پیمبر، از ملک ، عرش

تو آسمان را بر زمین چسبانده بودی

نفرین نکردی ولبت غرق به خون است

بر روی نی آری تو قرآن خوانده بودی

یاللعجب باهیبتی مانند حیدر

بر روی نی هم خصم را ترسانده بودی

با سر دویدی تا فلک از روی نیزه

از پنج تن روی زمین جا مانده بودی

تاریک شد دنیا ازآن لحظه که بر نی

موی سیاهت را رها افشانده بودی

انگشت و انگشتر زکات پیکر توست

آن را برای ساربان پوشانده بودی

حتی خدا هم درقفایت گریه می کرد

وقتی علی را در عبا پیچانده بودی

در کنج ویرانه چه گفتی با رقیه؟

گفتی چرا موهات را سوزانده بودی؟

با پرچم سر روی نیزه دین حق را

تا به قیامت بر زمین کوبانده بودی

جسم تو در کرب وبلا در خون نغلتید

تو عالمی را بین خون غلتانده بودی

در انعکاس اشکهایم صبح دیدم

این شعر را از لطف خود تابانده بودی


تعداد بازديد : 259
پنجشنبه 25 آبان 1391 ساعت: 9:12
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف