حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
صفای دورو برم فاطمه تو گریه نکن

صفای دورو برم فاطمه تو گریه نکن
گل شکسته پرم فاطمه تو گریه نکن

تمام غصه ی عالم برای قلب علی  
عزیز و تاج سرم فاطمه تو گریه نکن

زگریه ی تو شرر در دلم زبانه کشد
ببین دو چشم ترم فاطمه تو گریه نکن

فدای تو تن حیدر شود یگانه ی من
ستاره و قمرم فاطمه تو گریه نکن

نگو تو با نگهت حیف علی پدر نشدی
ز رفتن پسرم فاطمه تو گریه نکن

عزیز شیر خدا از تنت نمانده دگر
دو نیم شد جگرم فاطمه تو گریه نکن
 
به یاری تو نگارا دل علی گرم است
پناه من سپرم فاطمه تو گریه کن

قسم به تو که مرا ناله ات به هم ریزد
ترنم سحرم فاطمه تو گریه نکن   

غم عظیم زمین خوردنت بس است بانو
دگر مزن شررم فاطمه تو گریه نکن

برای دلخوشی زینب و حسین و حسن
تمامی ثمرم فاطمه تو گریه نکن

رضا آهی


تعداد بازديد : 331
دوشنبه 09 اسفند 1395 ساعت: 11:10
نویسنده:
نظرات(0)
آقا سلام، روضه مادر شروع شد

آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد

تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد

این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد

وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...

دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد

وحید محمدی


 


تعداد بازديد : 273
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 6:04
نویسنده:
نظرات(0)
هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد

هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد
به رویِ شانه‌یِ زینب سَرِ تو می‌اُفتد

بگیر چهره ولی عاقبت که می‌دانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو می‌اُفتد

حسین پا شُد و یک دفعه پیشِ تو اُفتاد
از آن به بعد ببین دخترِ تو می‌اُفتد

کَمر خمیده‌یِ این خانواده پا نَشَوی...
که باز ساقه‌یِ نیلوفرِ تو می‌اُفتد

بخواب سُرفه برایَت بَد است می‌شِکنی
تَرَک به هر طرفِ پیکرِ تو می‌اُفتد

تو خنده می‌کنی و شهر هم که می‌خندد
نگاه جمع که بر شوهرِ تو می‌اُفتد

حواسِ من به درِ خانه بود می‌گفتم
اگر که در شِکَنَد بر سرِ تو می‌اُفتد

شکسته شد در و از آن به بعد میبینم
هنوز خون رویِ بسترِ تو می‌اُفتد

نبود باورم اینکه مقابلم آنجا
که ردِ شعله رویِ معجر تو می‌اُفتد

فقط سفارش پیراهن است و زیرِ گلو
همینکه چشمِ تو بر دخترِ تو می‌اُفتد

حسین را تو بغل میکنی و میخوانی
چقدر لطمه به انگشترِ تو می‌اُفتد

عزیز من به زمین می‌خوری و می‌بینی
درست پیشِ سَرَت مادرِ تو می‌اُفتد

حسن لطفی


تعداد بازديد : 349
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 6:03
نویسنده:
نظرات(0)
از حال عاشق می شود چون با خبر معشوق

🔸یا صاحب الزمان (عج)🔸



از حال عاشق می شود چون با خبر معشوق
دنبال عاشق می دود در هر سحر معشوق

هر جا به هر کو بنگری معشوق می بینی
در شهر ما می ایستد در هر گذر معشوق

در سلک ما خدمت به عاشق، کار معشوق است
از جان عاشق میکند غم را بدر معشوق

هر دو به یک اندازه داغ عشق را دارند
دارد ولیکن درد سر را بیشتر معشوق

این سوی این عالم اگر عاشق شود گریان
آن سوی آن عالم ز جان گیرد شرر معشوق

ای سینه سنگت را بیاور بر در دلساز
می سازد آخر با نظر دل از حجَر معشوق

این امرعاشق بود اگر در خانه ی معشوق
بین درو دیوار خانه شد  سپر معشوق ...

عاشق که آمد در ره معشوق می دانست ...
آخر سرش را می برد از پشت سر معشوق...

عقلم شده عاشق ببین عشقم شده عاقل
ما عاشقت هستیم پس ما را ببَر معشوق


جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 258
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 6:00
نویسنده:
نظرات(0)
شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز

شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز
ترحمی بنما یار باوفا برخیز

بدون تو به زمین میخورد یل یلها  
سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز  

چراغ خانه ی من قوت دلم زهرا
گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز   

غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا
بیا برای رضامندی خدا برخیز

غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم
تسلیه دل لرزان مجتبی برخیز

ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست

  دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز  

ببین فتاده حسین ات ز رنگ و رو زهرا  
بیا به نور دو عین ات، گل ولا برخیز   

دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من  
به اشک دیده ی این خسته، دلربا برخیز

به پای درد تو من رفته ام از این دنیا
ببخش بر تن بی جان من بقا برخیز  

بیا زکیه دوباره تو مهربانی کن  
پناه شیر خدا معنی صفا برخیز

رضا_آهی


تعداد بازديد : 245
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 5:59
نویسنده:
نظرات(0)
شعر باران خورده ام بادست تضمین ، تر شده

شعر باران خورده ام بادست تضمین ، تر شده
قصه ی فرهاد ، با غم هایِ شیرین تر شده !!

زیرِ قطره قطره ، دانه دانه مصرع ساختم
باهمین تصویر رؤیایم نمادین تر شده

مدتی که گوش هایم ازصدا سنگین شدند
سایه ات هم  پیش رویم ، ماه ، سنگین تر شده

نه به دل ، نه در برِ چشمم ، نمی بینم تورا
عیب اصلی ازمن است این چشم خودبین تر شده

آن زمان که بود بابایت علی(ع) ، دین مُرده بود
حال که تونیستی... ، این شهر بی دین تر شده

وای بابایت علی (ع) ، قربانِ اشکش هستیَم
من بمیرم که دلش غمیگین و غمگین تر شده...

روی پیشانیش ازغربت کمی خط مانده بود
که زداغ فاطمه(س)مخروب و پُرچین تر شده

بارهامیدید بعد از کوچه و آن ماجرا
روی‌زهرا(س)،بسترزهرا(س)چه‌خونین ترشده

ابراهیم روشن روش


تعداد بازديد : 301
یکشنبه 08 اسفند 1395 ساعت: 5:54
نویسنده:
نظرات(0)
درس کرامت پیش او حاتم ببیند

درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند

إنسیة الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند

تا پای جان پای امامش ماند زهرا
حیدر سپر دارد همه عالم ببیند

آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشت
حالا هجوم چند نامحرم ببیند

با میخ و آتش داده شد اجر رسالت
باید بیاید حضرت خاتم ببیند

در کوچه طفلی را تصور کن که ناگه
از ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند

دیگر حسن در خواب مادر را همیشه
با صورتی نیلی و قدی خم ببیند

از غربت کوچه غم گودال پیداست
جایی که زینب پیکری دَرهم ببیند

بین حرامی ها سر عمامه دعواست
حالا تصور کن که مادر هم ببیند

ای ساربان بس کن...چه میخواهی ز جانش؟
زهرا چگونه غارت خاتم ببیند؟

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 421
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:57
نویسنده:
نظرات(0)
سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین

سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام ، حسین !

چقدر دور سَرت آفتاب می گردد
ستاره ها همه محوِ تو  صبح و شام...حسین!

تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام حسین

سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین

اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پسکوچه های شام  ، حسین!

دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است،
شکسته مثل سَرت بین ازدحام،  حسین

خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام ،حسین!

"سَرم خوشست و به بانگِ بلند میگویم"
همیشه درد، حسین است و التیام،حسین


عارفه_دهقانی


تعداد بازديد : 231
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:56
نویسنده:
نظرات(0)
ما را گدای خوان عظیمت نوشته اند

ما را گدای خوان  عظیمت نوشته اند

روزی بگیرِ دست رحیمت نوشته اند

ایات حق وایه ی امن یجیب را

درگوشه گوشه های حریمت نوشته اند

نامم زکودکی شده دیوانه ی حسین

مارازنوکران قدیمت نوشته اند

مارازلحظه ای که نمک گیرتوشدیم

ازسائلان خوان نعیمت نوشته اند

مارازبرکت کرم وجود و لطف تو

دربان اسِتان کریمت نوشته اند



امیرحسین_عظیمی


تعداد بازديد : 247
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:55
نویسنده:
نظرات(0)
دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد

زبانحال_امیرالمومنین_ع
وای_مادرم

دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد
مردم همه خوابند او دیگر نمی خوابد

این در تمام خاطراتش را به آتش داد
تا آخر عمرش کنار در نمی خوابد

 زهرا تمام لشکر من بود معلوم است
شاهی اگر گردید بی لشکر نمی خوابد

ساعات آخر بود که با زینبم گفتم:
آنقدر زهرای من شده لاغر نمی خوابد

این آتش قلبم برایم شر شده زینب (س)
من هر چه آبش می زنم این شر نمی خوابد

زهرا جهانم بود ، هرکس گفت نا حق گفت:
کار جهان با بودن حیدر نمی خوابد



جعفر_ابوالفتحی


تعداد بازديد : 175
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:54
نویسنده:
نظرات(0)
ببار ابر باران زینب کجایی

یا_صاحب_الزمان

ببار ابر باران زینب کجایی؟
اَبَر مرد گریان زینب کجایی؟
به جز تو کسی را ندارم خدایی
امید گدایان زینب کجایی؟


عماد_بهرامی


تعداد بازديد : 337
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:53
نویسنده:
نظرات(0)
سپیده سر زده آیا تو بر نمی گردی؟

سپیده سر زده آیا تو بر نمی گردی؟
برای دلخوشی ما تو بر نمی گردی؟


ببین که خشک شده صحن آبی چشمم
تمام وسعت دریا  تو بر نمی گردی؟


همیشه حسرت و تنهایی و غم و دوری
شده َست قسمت من تا تو برنمی گردی


ز بس که طول کشیده زمان آمدنت
چه بدگمان شده دنیا تو بر نمی گردی


تمام ثانیه های شب تو پرسیدند ...
طلوع روشن فردا تو بر نمی گردی؟


اگر قسم بدهم بر دعای نیمه شبِ
قنوت خسته ی زهرا تو برنمی گردی


اگر شبی وسط روضه ام بخوانم از
دودست حضرت سقّا تو بر نمی گردی


نشسته ام همه ی شب به راه آمدنت
سپیده سر زده حالا؛ تو بر نمیگردی؟



محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 301
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:51
نویسنده:
نظرات(0)
بی هوا می زدند مادر را

وای_مادرم ....

بی هوا می زدند مادر را
بخدا می زدند مادر را

خلفا نقشه می کشیدند و
شرکا می زدند مادر را...

جعفر_ابوالفتحی


تعداد بازديد : 405
جمعه 06 اسفند 1395 ساعت: 11:37
نویسنده:
نظرات(0)
دختر که بی لالایی مادر نمی خواب

زبانحال_امیرالمومنین_ع
وای_مادرم

دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد
مردم همه
خوابند او دیگر نمی خوابد

این در تمام خاطراتش را به آتش داد
تا آخر عمرش کنار در نمی خوابد

 زهرا تمام لشکر من بود معلوم است
شاهی اگر گردید بی لشکر نمی خوابد

ساعات آخر بود که با زینبم گفتم:
آنقدر زهرای من شده لاغر نمی خوابد

این آتش قلبم برایم شر شده زینب (س)
من هر چه آبش می زنم این شر نمی خوابد

زهرا جهانم بود ، هرکس گفت نا حق گفت:
کار جهان با بودن حیدر نمی خوابد



جعفر_ابوالفتحی


تعداد بازديد : 269
جمعه 06 اسفند 1395 ساعت: 11:36
نویسنده:
نظرات(0)
جان جانها افتاد

جان جانها افتاد
چه بگویم که در آن لحظه چه غوغا افتاد

گذر جمعی پست
سوی کاشانه ی آن گوهر والا افتاد

ز چنین غوغایی
لرزه در هر طرف عرش معلی افتاد

نه فقط در بالا
شور و بلوا ز غم اندر دل دریا افتاد

تک و تنها ای وای
بیت حق در وسط کینه ی اعدا افتاد

با کف شیطانی     
آتش کین به در خانه ی مولا افتاد  

لگدی بر در خورد  
بین دیواره و در ام ابیها افتاد  

میخ در سینه نشست
کشته شد محسن و دردانه ی طاها افتاد  

قد خاتم تا شد
تا که بانوی علی عصمت کبری افتاد

فضه را کرد صدا  
بی رمق غرق به خون لاله ی حمرا افتاد

لکه ی تاریکی  
به روی روشنی صفحه ی دنیا افتاد  

چه غم جانکاهی     
ذره ذرات فلک از نفس و نا افتاد    

سخنی زهرآلود
منتشر شد همه جا روی زبانها افتاد   

که تو دیدی آخر
شد شکسته کمر حیدر و از پا افتاد

رضا_آهی


تعداد بازديد : 249
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:23
نویسنده:
نظرات(0)
منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم
سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا
خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا
برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم

زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:
سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟

گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز
برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم

سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی
پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم

نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم
برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم

به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم
از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم

بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم
همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم

نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم
تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم

بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه
برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم

دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم
بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم

پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب
چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم

کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:
لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم

محمد_جواد_شیرازی


تعداد بازديد : 193
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:23
نویسنده:
نظرات(0)
خزون شده بهارمون

خزون شده بهارمون
خراب روزگارمون
داری بدون من میری
پس چی میشه قرارمون

ستاره ی شبای من
آیینه خدای من
ازت خجالت میکشم
آخه شدی فدای من

کنار من میزدنت
زخمی کل بدنت
با کسی حرف نمیزنه
مگه چی دیده حسنت

تو رو چهل نفر زدن
پری و با تبر زدن
جلوی چشم دخترم
سر تو رو به در زدن
 
گرفته میخ امون تو
تمومیِ  توون تو
الهی حیدر بمیره
شکسته استخون تو

ابری و داری می باری
تو این غَمایی که داری
داره منو میکشه این
خونی که بالا می یاری


ابراهیم_لآلی


تعداد بازديد : 309
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:22
نویسنده:
نظرات(0)
سلک عشاق ، غير خلوت نيست

سلک عشاق ، غير خلوت نيست
خلوت ماست روضه , جلوت نيست

ما همينجا توجه محضيم
احتياجى به کنج عزلت نيست

همه هستند , انبيا حتى
مجلس آفتاب خلوت نيست

لحظه اى اشک , لحظه اى شکريم
نعمتى قد شکر نعمت نيست
 
ما همه قنبريم , يک نفريم
جمع ما وحدت است , کثرت نيست

گريه اى جمع کن که بايد رفت
وقت خيلى کم است , فرصت نيست

دل به صحرا زدن تلاش من است
اين جهان جاى استراحت نيست

آه و افسوس ميخورد هر شب
آنکه سفره نشين هيئت نيست

علت رحمت خدا گريه ست
هر کجا گريه نيست , رحمت نيست

هر که ناراحت از فراق نشد
در ليالى قبر راحت نيست

خون دل جاى خون تن داديم
شان گريه کم از شهادت نيست

گنج نابرده رنجمان بخشيد
لطف زهرا به شرط خدمت نيست
 
در عبادت عبوديت بايد
طاعتى بهتر از اطاعت نيست

ما تو را بين خواب هم ديديم
خواب عشاق خواب غفلت نيست

جنت آنجاست که شما هستيد
جنت بى شما که جنت نيست

همه سرمايه دار حب توايم
گنجى اندازه ى محبت نيست

عزت بى تو را نميخواهيم
عزت بى تو غير ذلت نيست

حرف تو حجت است و غير از تو
هيچکس بر ائمه حجت نيست

تو اگر خانه دار اين بيتى
خانه دارى کم از نبوت نيست

استاد لطیفیان


تعداد بازديد : 341
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:21
نویسنده:
نظرات(0)
الجار ثم الدار شد رمز دعایت

الجار ثم الدار شد رمز دعایت
دیدم که میلرزید آهسته صدایت

شهری که میسوزد خودش از بغض و کینه
میریزد آخر هیزم و آتش به پایت

قدر تو را مولا فقط میداند ای عشق
جاهل نمیفهمد تورا ای بی نهایت

حتی گذشتی از همان نان و نمک ها
میشد فقیری بین سفره هم غذایت

 در مهربانی و وفا بی انتهایی
ای که دلیل خلق دنیا ابتدایت

عرش خدا از خانه ی تو نور برداشت
از گردش دستاس و شور ربنایت

آخر بجای بوسه پیغمبر آتش
افتاد برآن خانه شد کرببلایت

مولا فقط وصف تورا میگفت زهرا
ای که همه هستیه عالم شد فدایت

یک عمر اگر ما از غریبی ات بگوییم
پایان ندارد ماتم بی انتهایت
 
سیدامیرحسین خوشرو


تعداد بازديد : 331
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:20
نویسنده:
نظرات(0)
شمع کاشانه ی علی زهرا

شمع کاشانه ی علی زهرا  
گل دردانه ی علی زهرا
عشق و جانانه ی علی زهرا  
همه پشتوانه ی علی زهرا
ای تو پروانه ی علی زهرا  
کلمینی که گشته ام تنها   

ای یگانه شفیعه ی محشر
یاس خوشبوی خانه ی حیدر
طاهره، ای زکیه، ای کوثر   
زور بازوی فاتح خیبر
خیز و از جا عزیزه ی داور    
کمکم کن سلاله ی طاها   

بنگر فاطمه چه دلگیرم    
در میان یم محن گیرم   
کوه دردی شکوه تقدیرم   
بی تو زهرا ز زندگی سیرم  
دلبرم در غم تو میمیرم
ای پناه علی نرو زهرا   

دل غمینی و دل پریشانم  
از برای تو دیده گریانم  
تیره ای از چه؟ ماه تابانم
حرف رفتن نزن، نرنجانم  
مادر مهربان طفلانم
بی تو گلزار من شود صحرا

جان حیدر بیا زجا برخیز
قسم ات میدهم بیا برخیز  
ای علمدار مرتضی برخیز  
روح و ریحان مجتبی برخیز
مادر شاه کربلا برخیز
رفع ماتم نما تو از دلها

قاتلم ماتم و غم است بانو
روی ماه تو درهم است بانو
خانه ام نامنظم است بانو
وای من قامتت خم است بانو
حال و روز تو مبهم است بانو  
چه کنم؟من بگو گل گلها  

چه کنم؟ کم شود کمی آهت  
ناله و اشک گاه و بی گاهت
زچه؟ پوشانده ای رخ ماهت
که گرفته بگو؟سر راهت  
کشته من را نگاه جانکاهت
انسیه ای ملیکه ی دنیا  

جای من ضربه ها زکین خوردی  
ضربه از تارکان دین خوردی  
غم زپستی مشرکین خوردی
پشت در رفتی و زمین خوردی
تا که لطمه از آن لعین خوردی  
پشت حیدر شکسته شد زهرا       

رضا_آهی


تعداد بازديد : 291
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:20
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف