حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
روایت ها فراوان است و حتما اینچنین بوده

روایت ها فراوان است و حتما اینچنین بوده
که با عباس قطعا مادری مرد آفرین بوده

سلام حق بر آن شیری که پرورده است شیری را
که اذن  ادخلوهایش سلام  آمنین بوده

کسی که بعد زهرا می شود هم خانه مولا
یقینا در ادب در پله های آخرین بوده

یدالله است اگر مولا علی بن ابیطالب
همین زن دست مولایم علی،  در آستین بوده

مرام حضرت زهرا اثر دارد اگر این طور
کسی بین زنان عصر خود فخر زمین بوده

و بعد کربلا حق داشت او با روضه ی زینب
اگر با خوردن هر جرعه ای زار و حزین بود

و حالا غربت شام بقیع از گریه های اوست
کسی که بعد مرگش هم چنان ام البنین بوده
 

 

علی_یوسفی


تعداد بازديد : 317
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:41
نویسنده:
نظرات(0)
می پرد جبرئیل دل امشب

می پرد جبرئیل دل امشب
به هوای مدافعان حرم

خواهم امشب سخن بگویم از
ماجرای مدافعان حرم

وقتی از خانه راه افتادند
پشت پا بر هرآنچه هست زدند

بوی ذبحِ عظیم می آید
از مِنای مدافعان حرم

روی فرزندِ خویش بوسیدند
با همان بوسه دل زِ او کندند

اولیای خدا شدند همهپ
شهدای مدافعان حرم

تا شنیدند در خطر افتاد
حرمِ عمه ی امامِ زمان عج

جلوه هایی زِ وَفای عباس ع
شد وفای مدافعان حرم

بس که با پیکری به خون غَلطان
سینه زن ها به خاک افتادند

نام سوریه شد میان ما
کربلای مدافعان حرم

زینبیه ، حلب ، دمشق ، حماء
هر قدم جای جای پای زهرا س شد

مادر آمد خودَش تشکّر کرد
از صَفای مدافعان حرم

چه پدر ها که بی پسر شده اند
چه پسر های که بی پدر شده اند

چه کمر ها که خم شد این ایام
در عزای مدافعان حرم

همسرانی جوان سیه پوشند
خانه هاشان بدون مَرد شده

همه ی دلخوشی شان شده است
عکس های مدافعان حرم

مثل ارباب عده ای تَن شان
غرق خون روی خاک جا مانده

در دیار غریب ای جانم
به فدای مدافعان حرم

این همه خون به خاک می ریزد
تا که خَشتی زَ صَحن کم نشود

در امان بودن حرم همه دَم
شُد دعای مدافعان حرم

خود زینب س چِقدَر سیلی خورد
مثل زهرا س به زیر پا افتاد

مادر و دختر اند در همه عالم
مقتدای مدافعان حرم

مادری پشت در سپر گشتُ
دختری بین گودیِ گودال

کوچه و قتلگاه شد هر شب
روضه های مدافعان حرم

ما قَسم خورده ایم و تا آخر
پای آقای خویش می مانیم

می گذاریم پای غِیرت بَر
جای پای مدافعان حرم

کاش قِسمَت شود آخرِ کار
بارِ ما را هم ز کَرَم بِخَرند

نام ما هم اضافه گردد بَر
انتهای مدافعان حرم

یا حسین ع گویان عالم در پناه زینب س اند
عرشیان مأمور حفظِ بارگاه زینب س اند

گوشه ای از این حرم حاشا که بردارد خَراش
تا زمانی شیعیان مَردِ سِپاه زینب س اند


تعداد بازديد : 259
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:41
نویسنده:
نظرات(0)
سقایت مادری دارد که او ماه آفرین باشد

السلام علیکِ یا زوجة ولی الله


سقایت مادری دارد که او ماه آفرین باشد
به زیر پای این مادر گل عرش برین باشد

شجاعت را ز بابایش به سقا منتقل کرده
پدر گر مرتضی باشد، پسر قطعا چنین باشد

تفاخر دارد این بانو که فرزندش علمدار است
ادب دربین کردارش، درافشان چون نگین باشد

چنان پروانه می گردد به گرد دلبر زهرا
به جای فاطمه او بهترین ام بنین باشد

نباشد کربلا بیند، عمود خیمه نومید است
چه بهتر شاهدش نبود، قمر نقش زمین باشد


علی احمدیان_جنت


تعداد بازديد : 405
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:39
نویسنده:
نظرات(0)
به آسمان و به وقتِ سحر نیاز ندارد

مرثیه حضرت  ام البنین سلام الله علیها


به آسمان و به وقتِ سحر نیاز ندارد
که هست مادرِ ماه و قمر نیاز ندارد

چهار شیر پسر را روانه کرده به میدان
حسین(ع) بعدِ جوانش سپر نیاز ندارد

نشسته أمّ وهب پای درس ِ أمّ ادب که؛
به روزِ واقعه هرگز پسر نیاز ندارد

علی(ع) و خیلِ ملائک به وصفِ او شده مشغول
به وصفِ حدّاقلّ بشر نیاز ندارد

شده ست همسر او بوتراب! تا به ابد به؛
بنی کلاب! قبیله! پدر! نیاز ندارد

انیس و مونس قران ناطق است! به قران-
مقام و رتبه ازین بیشتر نیاز ندارد

بشیر با خبر است از علاقه اش به حسینش(ع)
همینکه از پسرانش خبر نیاز ندارد

تمام ِ دار و ندارش فدای سیدٱلعطشان
کنار علقمه سقّا به سر نیاز ندارد

بناست جان بدهد پایِ حضرتِ مظلوم
دو دست و چشم و سرش را اگر نیاز ندارد!




مرضیه_عاطفی


تعداد بازديد : 345
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 8:38
نویسنده:
نظرات(0)
دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم

دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم
دو قدم روضه بخوانم...دو قدم گریه کنم

بروم سمت ضریحی که بهشتم آنجاست
برسم پیش نگارم...برسم گریه کنم

دست خود را گره بر گوشه ی شش گوشه کنم
درد دل با خود ارباب کنم...گریه کنم

کارم این است که سمت حرمش رو کنم و...
از همین دور سلامش بدهم گریه کنم؟

چاره ای جز غم دوری حرم نیست که نیست
بگذارید به بیچارگی ام گریه کنم

قسمتم نیست که من زائر شش گوشه شوم
بروم بر بد اعمال خودم گریه کنم

سال نو آمد و من کرب و بلایی نشدم
دل من لک زده تا کنج حرم ....


زینب کلانکی


تعداد بازديد : 699
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 4:27
نویسنده:
نظرات(0)
عطر تو را با جان و دل، هر لحظه می بویم

🔸یا صاحب الزمان (عج)🔸


عطر تو را با جان و دل، هر لحظه می بویم
من کلب دربار توام، بی پرده می گویم

هر کس که بویت را دهد ، بو میکنم او را
هر کس که باشد بنده ات ، من بنده ی اویم

یعقوف چشمان مرا ، با گریه می جویی
من هم تو را ای یوسفم ، با گریه می جویم

با یک نظر دل برده ای ، روز ازل از من
تا لحظه ی جان دادنم، راه تو می پویم

در انتظار مقدمت ، شستم به آب چشم
 این صبح جمعه کوچه را، یک دم بیا سویم

شیرین و فرهاد منی ، لیلی و مجنونم
آشفته شد گیسوی تو آشفته شد مویم


جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 193
جمعه 13 اسفند 1395 ساعت: 6:50
نویسنده:
نظرات(0)
شب آخر صدای او زخمی است

وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به حضرت عقیله (سلام الله علیها)

▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️


شب آخر صدای او زخمی است
زیر لب باز زینبش را خواند
گفت : زینب! ببین که رفتنی ام
آخرش حرف آخر من ماند

خیره شد در نگاه دختر خود
مادرانه نوازشش میکرد
با نگاه پر از امید خودش
باز دعوت به سازشش میکرد

دست هایش به روی گیسویش
سر زینب به پای مادر بود
آه انگار ، کوله بار همه
به روی شانه های خواهر بود

گفت : مادر فدای این دختر
تو خودت تکیه گاه بابا باش
سرو قامت بمان ، عقیله ی من
دخترم! جانشین زهرا باش

بین محراب نا نجیبانه
میشکافند فرق بابا را
مثل یک کوه با صلابت باز
زیر و رو کن تمام دنیا را

جگری پاره پاره میبینی
حسن از دست میرود مادر
تن او در میان یک حجره
چقدر آب میشود مادر

بازهم شکر کن عزیز دلم
تو پس از او برادری داری
بین این شهر ، بین این مردم
باز هم یار و یاوری داری

قصه ها فرق میکند حالا
حال مادر دوباره بدتر شد
قصه های عذاب عاشورا
صحبت از بی کسی خواهر شد

پیرهن را به دست زینب داد
گفت : این هم وصیت آخر
کربلا میروی و میمانی
تک و تنها میان یک لشگر

حرف سر بسته گویمت زینب
جای من بوسه زن گلویش را
با صلابت میان عاشورا
حفظ کن مادر ، آبرویش را

بدنش زیر سم مرکب ها
روی تل داد میزنی اما...
هیچکس نیست یاورت باشد
تویی و خیمه ی کبوترها

کوفه و شام میروی مادر
پشت هر کوه غصه را خم کن
با حیا دخترم ، عزیز دلم
معجرت را مدام محکم کن

زینب آرام زیر لب میگفت:
لحظه ای وا نمی دهم مادر
می دهم تک تک عزیزانم
معجرم را نمی دهم مادر


✍️ #پوریا_باقری


تعداد بازديد : 555
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:05
نویسنده:
نظرات(0)
شکسته می نویسم ماجرای کوچه و در را

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده


شکسته می نویسم ماجرای کوچه و در را
کسیکه باورش دارد گرفته حال مضطر را

علی با سبقه ی خیبر خجل از روی زهرا شد
چو دیده بین نامردان قد رعنای یاور را

رخی که همسرش پوشانده اسرار نهان دارد
ندیده مرتضی آن هجمه ی مابین معبر را

کبود و پر شکسته، خون چکان و خسته می آید
شکایت از دو تن دارد، نگوید داغ دیگر را

سپر شد، بار خود را نذر مولا پر خطر کرده
بنازم کار کوثر را، بنازم شان مادر را

زمان گفت و گو با تو عاشقی ها بود
دگر با رفتنت بردی تمام عشق حیدر را

علی احمدیان -جنت


تعداد بازديد : 652
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:05
نویسنده:
نظرات(0)
درِشکسته مرا آخرش شکستم داد

فاطمه جان...

درِشکسته مرا آخرش شکستم داد

ببین که میخِ درِ خانه کار دستم داد

محمد حسن بیاتلو


تعداد بازديد : 487
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟

توان واژه کجا  و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگی ست در سرودن او

کشاندنش به صحارّی شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او

چه دختری ، که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او

چه همسری ، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او

چه مادری ، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسه ی کربلاست دامن او

بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمی کشد تن او

دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیامی می چکد از چلچراغ شیون او

از آن ز دیده ی ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او

غلامرضا_شکوهی


تعداد بازديد : 521
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
گهواره نیست کودکی ات را فلک ، که هست


حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها

گهواره نیست کودکی ات را فلک ، که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک ، که هست

وقتی به خواب می روی ، ای کوثر کثیر!
لالایی خدیجه نباشد ، ملک که هست

آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبتَ عالم! نمک که هست

وقتی حضور غصّه تو را آب می کند
اشک علی نشسته برای کمک که هست

مردیم از فراق تو ، دل با چه خوش کنیم؟
قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک که هست؟

نقش کبود شانه ات از ضربه های در
بر شانه ی شبان سیه نیست حک ، که هست


 

غلامرضا_شکوهی


تعداد بازديد : 243
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
نخواستم بنویسم که در خطر بوده ست

نخواستم بنویسم که در خطر بوده ست
گلی که زیرلگدهای حمله ور بوده ست

به هر "در"ی که زدم باز ، باز شد روضه
دلم همیشه در این غصه"در"به "در" بوده ست!

چه شد که جوهرشعرم به رنگ نیلی شد
و سرخ شد رخش از این که بی خبر بوده ست!

قلم رها شد و اول نوشت اینگونه:
گلی که پاره ی جسم پیامبر بوده ست

پس از تمام سپس ها رسید آنجا که
هم او که جان نبی بوده پشت در بوده ست

نوشتم "آتش" و شعرم نسوخت ، این آتش
به لطف واژه ی "زهرا"ست  بی اثر بوده ست

برای کشتن محسن  بهانه ها این بود
همین که فاطمه مادر، علی پدر بوده ست !

دری توان علی را  گرفت و پرسیدم
مگر که از در خیبر بزرگتر بوده ست؟!

علی که قدرت یک  دست او میان نبرد
به قدر قدرت و زورچهل نفر بوده ست!

چگونه شد که سپر شدبرای او زهرا
علی همان که به هر جنگ بی سپر بوده ست

امیرتیغ دوسر طعنه  هافراوان خورد
ز مارها که زبان هایشان دوسر بوده ست!

و بیت بیت غزل شد شبیه یک کوچه
دلم گرفت و نوشتم علی اگر بوده ست...
***

قلم به دست من آمد دوباره ساکت شد
قلم نخواست بگوید که درخطر بوده ست

و نام قاتل او را میان قافیه ها
نشد بیاورد و گفت "میخ در" بوده ست!!!
.
.
#محسن_کاویانی


تعداد بازديد : 229
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
حرام گشته به آتش، جدا شده است ز نار

فَطَمَت هي و شيعَتُنا مِنَ النّار
.
.
حرام گشته به آتش، جدا شده است ز نار
به نام فاطمه،حيران نام فاطمه ام
نگفته حاجتمان را روا كند بانو
هميشه شكر گذار مرام فاطمه ام
تمامي بركات از علي و آل عليست
خوشم كه پيروِ اين يك پيام فاطمه ام
سه روز روزه گرفت و غذا به سائل داد
تمام عمر گداي صيام فاطمه ام
چهل نفر همه در جنگ با علي بودند
عجيب در عجب از اين قيام فاطمه ام

مهدي داوري


تعداد بازديد : 519
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
طرز نفس کشیدنش امشب عوض شده

طرز نفس کشیدنش امشب عوض شده

چیزی به پرکشیدن مادر نمانده است

علی_علی_بیگی


تعداد بازديد : 285
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
داغ تو را چو شمعِ شبِ تار می‌گریست

داغ تو را چو شمعِ شبِ تار می‌گریست
میرفت از خود و زغمت زار می‌گریست

بر لرزه می‌فتاد چرا شانه‌ی خدا
وقتی که بر تو حیدر کرار می‌گریست
.
اول گداختیم و سپس خون گریستیم
آن‌گونه که ز داغ تو مسمار می‌گریست

از دل چگونه گریه نجوشد؟ که آن میان
دلداده ناله می‌زد و دلدار می‌گریست

هرگاه سر به شانه‌ی هم می‌گذاشتند
در می‌کشید آهی و دیوار می‌گریست

حیدر اگرچه از گل رو اشک پاک کرد
شبنم دهد گواه که گلزار می‌گریست


محمد جواد مرادخانی


تعداد بازديد : 249
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(0)
امروز حالت بهتر است اما انگار ، طور دیگری هستی

مرثیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)


امروز حالت بهتر است اما
انگار ، طور دیگری هستی
پوشیه ات را باز کردی و ...
معجر به پیشانی خود بستی

امروز بوی نان تو آمد
خانه دوباره گرم شد زهرا
گفتم خدا را شکر انگاری
تو ماندنی هستی در این دنیا

یک دست بر جارو گرفتی و...
یک دست دیگر بر کمر داری
خانه خرابم کرده ای بانو
از حال و روز من خبر داری؟

بعد از سه ماه و پنج روز حالا
روی تو را دیدم امید من
انگار خیلی فرق کردی ای...
"تازه جوان" مو سپید من

ای با صلابت ، همسر حیدر
قامت کمانت کرده این دنیا
جان علی کمتر بزن جارو
دلخوش نکن این بچه هایت را

زینب به جای تو در این مدت
در کار "خانه" محشری کرده
این روزها در حق این خانه
هم "مادری" هم "خواهری" کرده

انگار حرف رفتنت ، حتمی است
انگار تنها میشود ، حیدر
باشد ، خداحافظ عزیز من
ای تکیه گاه فاتح خیبر

یادت بماند وعده گاه ما
گودال خون آلود عاشورا
آنجا که نیزه رو به پایین و...
فریاد زینب ، میرود بالا


پوریا_باقری


تعداد بازديد : 199
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 11:00
نویسنده:
نظرات(0)
نشسته ام به کنار تو باز کن چشمت

بسم الله الرحمن الرحیم
«یَا فَاطِمَةُ كَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِیُّ»

نشسته ام به کنار تو باز کن چشمت
علی بدون تو در این جهان نمی ماند
دو زانویش به بغل زینبت هراسان است
ببین حسین کنار تو «حمد» می خواند
ز چه حسن به رخت اینچنین نگاه کند
ز راز کوچه فقط اوست خوب می داند
کبودی رخ و سیلی و چادر خاکی
چگونه این غم سنگین به سینه بنشاند
چه گفته ای تو به فضه دلش پرآشوب است
هماره بر لبش «امن یجیب» می راند
مدینه شهر غریبی است هرکه را دیدم
مقابل رخ من چهره را بپوشاند
نشان آن لگد و تازیانه بر بدنت
خدای، ریشه آن دست و پا بخشکاند
وصیتی که نمودی به من چنان سخت است
دعا نما که علی بر تو صبر بتواند
چگونه جسم تو را شب به خاک بسپارم
ز فضه خواه که اطفال تو بخواباند

زهیر دهقانی آرانی


تعداد بازديد : 247
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 10:52
نویسنده:
نظرات(0)
کنارِ احمدِ خاتم، خدیجه‌ی کبرا

مدح و ثنای حجه الله علی الحجج
عصمه الله الکبری، انسیه‌ی حورا، حضرتِ فاطمه‌ی زهرا، سلام الله علیها

کنارِ احمدِ خاتم، خدیجه‌ی کبرا
ظهورِ نورِ علی نور، می‌شود زهرا

همان که از لَمَعانش جوانه‌های بهشت
ز عرش سر زند و عشق را دهد معنا

نکاحِ عصمت و حکمت، شهادت است بَرَش
مبارک است عروسیِ سمع و عینِ خدا

اگر نبود بتول و حدیثِ سبزِ کِساء
کویرِ تیره‌ی غم بود و آستانِ بلا

اگر نبود بتول و قبولِ عصمتِ او
نبود بر سرِ ما آسمانِ آلِ عبا

در این سپهر اگر پَر زنند آدمیان
زمین ز شرم، زند سر به آفتابِ سما

اگر که شیرزنِ کربلاست نورِ دمشق
وگر که خونِ حسین است خاکِ کرب و بلا ،

وگر بشر متنسّم شود به روضه‌ی خُلد
رهد ز دوزخِ شرّ و رسد به باغِ لقا ،

وگر کنون که لهیبِ تجمّلاتِ بلیس
به آب‌پاشیِ ایمان و دین شود اطفا ،

بساطِ نعمتِ امّ الائمّه است و به‌حق
نهاده‌ نام بر او عرش، حُرّه‌ی حورا

مدافعِ حرمِ بوتراب و ارثِ رسول
مقابلِ عَلَمِ کفر، با صدای رسا

«تو ارث می‌بری و من ز ارث محرومم ؟ ،
به جُرمِ این که منم دختِ مصطفی ! عجبا »

فدک، مشابهِ املاکِ خاکیان نبوَد
که جبرئیلِ ملَک، باغبان بوَد آن‌جا

قباله‌اش همه از برگ‌های رضوان است
نگینِ ختمِ نبوّت، نشانِ فتحِ ولا

کنون که غصبِ فدک، غصبِ جنّت است، ببین
که بر نتابد سدِّ بهشت را عذرا

فدک ستاندن، غصبِ ولایتِ علوی است
صلات یعنی: سبحانَ ربّیَ الاَعلی

هر آن‌که ظلم بر این خاندان کند، جانش
ز خوانِ معرفت و دین، ندیده نان و نوا

مگر نگفت رسولِ امین که «آذانی»
هر آن‌که فاطمه را رنج داد و «آذاها»

ز خشمِ فاطمه، حق می‌رود به جلوه‌ی خشم
چنین بُوَد که عقب مانده امّتِ طاها

اگر به فاطمه اکنون رسد کلیدِ فدک
یقین بدان که مسلمان شوند انسان‌ها

نه کفر مانَد بر جا، نه تیغِ تکفیری
شود هویدا، معنای والَ مَن والا ...

حمیدرضا شیرعلی مهرآیین


تعداد بازديد : 249
پنجشنبه 12 اسفند 1395 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
از زنـدگیِ بـی تـو دگـر سیـر شـدم

از زنـدگیِ بـی تـو دگـر سیـر شـدم

من خانه نشین شـدم زمینگـیـر شـدم

در مـاتـم تـو فـاطمـه جـان میمـیـرم

تو پیـر شدی بـه پـات من پیـر شدم

مصطفی_محمـدی


تعداد بازديد : 257
دوشنبه 09 اسفند 1395 ساعت: 11:14
نویسنده:
نظرات(0)
جای آتش، شمع گر سوسو بگیرد بهتر است

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَاَبیها و َبَعْلِها وَبَنیها
.
جای آتش، شمع گر سوسو بگیرد بهتر است
شمع اصلا آتش از یک سو بگیرد بهتر است

باعث زحمت شود اصلا اگر شانه زدن
گاه روی صورتی را مو بگیرد بهتر است

اینکه می خواهد بگوید بهترم این خوب نیست
اتفاقاً دست بر زانو بگیرد بهتر است

بی تعادل درمیان خانه جارو می زند
کشتی بی بادبان پهلو بگیرد بهتر است

گرچه می ارزد به شادی علی این اتفاق
فضه از دستش ولی جارو بگیرد بهتر است

 برخلاف آنچه می گویند با این حال و روز
هرچه زهرا از علی اش رو بگیرد بهتر است

از علی رو را بپوشاند ولی پیش حسن
اتفاقاً دست بر بازو بگیرد بهتر است

مهدی_رحیمی_زمستان


تعداد بازديد : 248
دوشنبه 09 اسفند 1395 ساعت: 11:14
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف