![]()
|
تعداد بازديد : 803
جمعه 05 مهر 1398 ساعت: 14:01
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
تعداد بازديد : 1493
یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت: 0:05
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
تعداد بازديد : 946
یکشنبه 01 اردیبهشت 1398 ساعت: 18:40
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
دل دوباره در حضور اربعین
گریه دارد در سرور اربعین
باز از لطف حسین ابن علی
بر جهان تابیده نور اربعین
حیرت انگیز است اگر این ماجرا
جذبۀ عشق است شور اربعین
جبهۀ حق را توانی تازه داد
شوکت و عز و غرور اربعین
اشک عاشورا ئیان شد علت
گرمی سوز تنور اربعین
حضرت زهرا مهیا می کند
بین موکب ها نذور اربعین
چشم پاک عاشقی لازم بوَد
تاببیند این شعور اربعین
مژدۀ صبح ظهور مهدی است
این تجلی این ظهور اربعین
راهیان کربلا را کن دعا
ای علمدار صبور اربعین
منهدم مکر منافق می شود
در هیاهوی عبور اربعین
جمع اقیانوس اشک روضه هاست
رودها و این بحور اربعین
کوری چشم حسودان حسین
باشد این بازار جور اربعین
هرکه قلبش خانۀ زینب شده
گیر افتاده به تور اربعین
پشت دشمن آشنا با خاک شد
در کشاکش ها به زور اربعین
مادر مهدی عنایت می کند
لحظه لحظه بر امور اربعین
دربدر این شاعر دلخسته نیز
لطف خواهد زین سطور اربعین
حسن خزائی (دربدر)
تعداد بازديد : 1232
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
غریب کیست؟ هرآنکس که در دیار پدر
هم از غریبه هم از آشنا کتک بخورد
بهمن ترکمانی
تعداد بازديد : 1371
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:17
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
ڪلام مختصر بیقـــراریام این است
تو نیستی و جهانم چقدر غمگین است
سهشنبههای پر از درد وجمعههای غریب
تمــــام سهم من از دوری شما این ست
قسم به صبح به آن لحظه ای که می آیی
که در رکاب تو مردن چقدر شیرین ست
نه اینکه خسته شدم، نه، ولی دلم تنگ است
که بیتو \"جمعه\" هوایش همیشه سنگین است
زمین دچارِ به تردید مانده.. طوری که
بهار هم به زمستان سرد.. بدبین است
خـدا کند برسی از سفر.. همین فــــردا
که فکر صبح ظهورت، همیشه تسکین ست
محمد بنواری
تعداد بازديد : 1277
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:16
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد
آنقدر کریمی که گدا از سر کویت
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد
شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد
غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد
گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد
سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟
دستی به روی جام غرورت ترک انداخت
آن دست که پشت در خانه شرر آورد
سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد
در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد
\"یافاطمه\" می گفت حسین بن علی با
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد
مرضیه نعیمی
تعداد بازديد : 1103
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:14
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
یا رقیه بنت الحسین (س)
بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی
بابای مهربان رقیه خوش آمدی
این زخم های روی لب از چیست ای پدر؟
جایی برای بوسه ی من نیست ای پدر
قاری شده سرت به سر نیزه بارها
از ناقه سمت نیزه کشاندی نگاه را
رأست ز نیزه تا که رها شد، رها شدم
رفتم بگیرمت، هدف سنگها شدم
عیبی ندارد اینکه سر من شکسته شد
وقتی به روی نی سر شش ماهه بسته شد
آن نیزه دارِ رأس تو من را عذاب داد
با کعب نی به یا ابتایم جواب داد
آن قاتلی که روی تو خنجر کشیده است
از بس مرا زده ست امانم بریده است
طوری زده به درد کمر مبتلا شدم
خیلی شبیه حضرت خیرالنسا شدم
تا عمه دید دست به پهلو و مضطرم
آهسته گفت زیر لبش \"وای مادرم\"
بابا سنان مست و حرامی سمتگر است
او بد دهانی اش ز لگدهاش بدتر است
آن موی نیم سوز که از خیمه داشتم
در راه دست پیرزنی جا گذاشتم
بابا بگویمت که چرا زار و مضطریم؟
با عمه هام کوچه و بازار... بگذریم
رد عقیق مانده به روی من آشناست
بابا بگو به دخترت انگشترت کجاست؟
وا کن دو دیده روی کبود مرا ببین
من را ببر به پیش عمویم، فقط همین
مرضیه نعیم امینی
تعداد بازديد : 1229
چهارشنبه 03 آبان 1396 ساعت: 10:11
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(3)
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
مناجاتی سیدالشهدا و گریز به گودال
آنها که مستانند از خورشید تابانش
دل را گره بستند بر هر تار مژگانش
از خاک پا باید روم تا طاق ابرویش
از مهر باید پر زنم تا درک آبانش
ای دل نگفتم از سر و دوشش نرو بالا
رفتی بیا دیوانگی هم گشت تاوانش
آری به جانان میرسد نه بر کسی دیگر
جانان اگر خواهد کنم جان را به قربانش
افتاده ام چون خاک زیر ابر الطافش
پر میشوم هر ثانیه از بوسه بارانش
مردم همه چانه به خاک پاش می مالند
ازهند و بلخ و چین گرفته تا به ایرانش
هر جا به هر کو میرود ما هم همانجاییم
پیچیده اند انگار ما را بین دامانش
چندیست لبهامان فقط رو به هوا باز است
اکنون اگر افتاده بر منقار ما نانش
لعنت به من خونم حلال دوستانم باد
جنت اگر خواهد دلم در ظلِّ ایوانش
هر وقت ناخوش شد کسی، بیماری اش را با
خاک غریب کربلا کردیم درمانش
پیغمبر کرب و بلا زینب ز تل می دید
افتاده زیر دست و پا آیات قرآنش
از اشک چشمش خیس شد روی سیاه شمر
زینب چنان فریاد زد از نای سوزانش
در مقتلش هم سفره اش پهن است شاه ما
انگشترش را می برد سائل ز دستانش
با احترام ای "ابن حیوه" زیر و رویش کن
پیراهنش را میکِشی؟ از جسم بی جانش ؟
عمری تن هر سائلی را جامه اش پوشاند
دنیا ولی آخر رهایش کرد عریانش
خونی که ناحق ریخته ، در قتلگاه او
برخیزد آخر مهدی زهرا به جبرانش
نامش ببر، کارَت نباشد ، لعنشان با من
از خولی واخنس بگو تا ابن مرجانش
جعفر ابوالفتحی
پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی
تعداد بازديد : 1496
چهارشنبه 03 آبان 1396 ساعت: 10:06
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
یا صاحب العصر و الزمان
درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم
این قحطی اشک دو چشمانم گواهم
اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست
شرمنده آقای غریبم...رو سیاهم
هنگام معصیت به یاد تو نبودم
تو گریه کردی جای من بر اشتباهم
ای آبرودار ! آبرویم را نبردی
طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم
می ترسم آخر سر ز چشمانت بیفتم
بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم
دیگر برایم طاقت و صبری نمانده
می افتد آخر سر به روی تو نگاهم ؟
اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر ؟!
وقتی که انقدر از شما دور است راهم
گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت
گیرم حقیری بی نوا در قعر چاهم
با این همه وضع بدم مثل تو آقا
گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم
جان ها فدای خواهری که ناله می زد :
ای کشته ی افتاده قعر قتلگاهم ...
آخر تو را با قتل صبر از من گرفتند
حالا ببین بی یار و بی پشت و پناهم
کل حرم غارت شده، چشم تو روشن
همراه دخترهات در بند سپاهم
دور از وطن، ای جان من، تکه حصیری
جای کفن آخر برایت شد فراهم
علی سپهری
تعداد بازديد : 1050
دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 11:02
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
وقتش شده اشکم چنان باران ببارد
سنگینی هجران دلم را می فشارد
سهمم فراق است و فراق است وفراق است
تقویم، دائم فصل هجران می شمارد
به زائری که با خودش جان مرا برد
گفتم برایم ذره ای تربت بیارد
در عشق آنکه واقعاً دنبال قرب است
دل را به دست صاحب دل می سپارد
چیزی نمی خواهم از آقایم همینکه
در روضه راهم داده مِنَت می گذارد
در آخرت لبخند می چیند یقیناً
هر کس که بذر گریه در دنیا بکارد
گفتند اشکم مرهم زخم حسین است
ای کاش چشمم تا دَم مرگم ببارد
از کودکی که روضه هایش را شنیدم
بیزارم از اسبی که نعل تازه دارد
مرضیه نعیم امینی
تعداد بازديد : 915
دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 11:01
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
کیستی تو ڪه غمت برده دل از دلـبرها
راز تـو چیست ڪه آتش زده بر بـاورها
چند وقتیست که بیتاب محرم هستیم
بــــاز بـرپـا شده در سینهی ما محشرها
روزهـا را همگی چـشم به راهیم.. حسین
تا محـرم برسد ”فصل خـوش نـوڪـرها“
بیرق و شعرخوش مُحتشم و سینیزنی
تڪیه و شـال عـــزا و علـم و مـنبـرهـا
همـه دلتنگ، همـه تشنه ، همـه بیتابیم
تا بگـــیریم ز دستـان شـما سـاغـــرهـا
جملـه شـاهان جهانند گـــــدایان دَرَت
صـف ڪشیدند درِ مـیڪده پیغمبرها
هـر چه داریم فدای شب عاشورایت
عشق تو نیست مگر ارثیه ی مادرها
پدرم از پدرش از پـدرانش مـےگـفت:
لطف آقاست که داریم سری در سرها
****
شیخ محمدبنواری
تعداد بازديد : 1089
دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 10:59
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(2)
لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست
لطف کسی شبیه علی جان مدام نیست
در پیشگاه حضرت حیدر برای ما
بالاتر از مقام گدایی مقام نیست
بابای مهربان و امام و چراغ دین
در حق نوکران خودش او کدام نیست؟
بعد از فراق فاطمه اش روز خوش ندید
جز چاه با علی احدی هم کلام نیست
گیرم که زخم فرق علی التیام یافت
هجران یاسِ سوخته را التیام نیست
از کوچه های کوفه پدر را به خانه برد
دل خون تر از امام حسن هیچ امام نیست
با هم برای غربت زینب گریستند
از کوچه رد شدند... کسی پشت بام نیست
خاکستر و نگاه حرامی و کعب نی
جای عقیله در وسط ازدحام نیست
کوفه هر آنچه داشت حراجی دگر نداشت
کوفه به هیچ وجه به سختی شام نیست
مرضیه نعیم امینی
تعداد بازديد : 1169
سه شنبه 06 تیر 1396 ساعت: 1:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(9)
تعداد بازديد : 1039
یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 16:28
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
تعداد بازديد : 885
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:26
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
تعداد بازديد : 767
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:25
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
تعداد بازديد : 837
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:25
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
تعداد بازديد : 743
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
تعداد بازديد : 646
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
بسم الله الرحمن الرحيم
مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
میلاد_عرفان_پور
دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا
به روی شانه من بار تهمت است خدایا
گل محمدی ام من سلامم و صلواتم*
به جامه ام همه عطر نبوت است خدایا
ندای دائم تهلیلم و در آینه ی من
حدیث لا، همه الای وحدت است خدایا
عدم، اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا
نه نفس مطمئنی دارم و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا
مرا رها مکن و ارجعی بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا
گدای راز الستم فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا
من از عشیره ی عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا
*وامی از محمدمهدی سیار
تعداد بازديد : 759
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:58
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)