حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺍﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﻭﺯ ﺗﺠﻠﯽ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺍﺳﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭼﺸﻤﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽ
ﺑﻮﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻋﻄﺮ ﺻﺪ ﻫﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﺍﻥ ﻭﺍﺩﯼ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ ﮔﺮﻓﺖ
ﺳﺒﺰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﻭﻗﺖ ﻗﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﯾﮏ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺣﻮﺭ ﻭ ﭘﺮﯼ
ﭘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻣﺪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻋﻄﺶ
ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺑﻼ‌ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺑﺎ ﮔﻠﻮﯼ ﺳﺮﺥ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﭼﺸﻢ ﺗﻨﮓ ﻋﻘﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻋﺸﻖ
ﺍﻟﺘﻘﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ
ﺟﺒﺮﯾﻞ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﺡ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ .ﻋﯿﺴﯽ .ﻫﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ

حمید کریمی

تعداد بازديد : 803
جمعه 05 مهر 1398 ساعت: 14:01
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین

تقدیم به مظلوم ترین آقا... 
تقدیم به اربابم حسین ابن علی(ع)... 
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین 
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین 

بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی 
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین 

سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام 
ای با غریب های جهان آشنا حسین 

ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا 
ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین 

در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها 
کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین 

امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج 
امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین 

آری برای یاری او استخاره ها 
کردند مومنان و نماندند با حسین 

معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش 
تنها نبود این همه اربابِ ما حسین 

ننگا به ما که بی ادبانه برایمان 
گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین 

من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم 
از این حسین راهِ زیادیست تا حسین 

او را اگر که زنده شود باز می کُشند 
یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! 

ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان 
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان... 


محسن کاویانی 


تعداد بازديد : 1493
یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت: 0:05
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
دوباره زائر خسته ز راه آمده است

دوباره زائر خسته ز راه آمده است 

برای عرض ارادت به شاه آمده است 



پیاده آمده و با همان غبار تنش 

به درگهت به امید نگاه آمده است 



میان راه به گریه به زیر لب می گفت: 

غلام روسهیت سر به راه آمده است 



یکی به قصد تقرب،یکی به قصد شفا 

یکی به نیت ترک گناه آمده است 



ببین که بعد گذشت هزار و اندی سال 

برای یاریتان این سپاه آمده است 



و دید در حرمت روضه خوان شروع کرد و 

که ناگهان ز پی اش خیل " آه " آمده است 



همین که گفت بریده شده سرت زقفا 

صدای فاطمه از قتلگاه آمده است 



پناه خیمه ببین خواهر غریبت را 

کنار جسم تو بی سر پناه آمده است 



شاعر: میلاد الیاس وند 


تعداد بازديد : 946
یکشنبه 01 اردیبهشت 1398 ساعت: 18:40
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
دل دوباره در حضور اربعین

دل دوباره در حضور اربعین 
گریه دارد در سرور اربعین 
باز از لطف حسین ابن علی 
بر جهان تابیده نور اربعین 
حیرت انگیز است اگر این ماجرا 
جذبۀ عشق است شور اربعین 
جبهۀ حق را توانی تازه داد 
شوکت و عز و غرور اربعین 
اشک عاشورا ئیان شد علت 
گرمی سوز تنور اربعین 
حضرت زهرا مهیا می کند 
بین موکب ها نذور اربعین 
چشم پاک عاشقی لازم بوَد 
تاببیند این شعور اربعین 
مژدۀ صبح ظهور مهدی است 
این تجلی این ظهور اربعین 
راهیان کربلا را کن دعا 
ای علمدار صبور اربعین 
منهدم مکر منافق می شود 
در هیاهوی عبور اربعین 
جمع اقیانوس اشک روضه هاست 
رودها و این بحور اربعین 
کوری چشم حسودان حسین 
باشد این بازار جور اربعین 
هرکه قلبش خانۀ زینب شده 
گیر افتاده به تور اربعین 
پشت دشمن آشنا با خاک شد 
در کشاکش ها به زور اربعین 
مادر مهدی عنایت می کند 
لحظه لحظه بر امور اربعین 
دربدر این شاعر دلخسته نیز 
لطف خواهد زین سطور اربعین 


حسن خزائی (دربدر)


تعداد بازديد : 1232
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:18
نویسنده:
نظرات(1)
غریب کیست؟ هرآنکس که در دیار پدر

غریب کیست؟ هرآنکس که در دیار پدر 
هم از غریبه هم از آشنا کتک بخورد 
بهمن ترکمانی 


تعداد بازديد : 1371
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:17
نویسنده:
نظرات(0)
ڪلام مختصر بی‌قـــراری‌ام این است

ڪلام مختصر بی‌قـــراری‌ام این است 
تو نیستی و جهانم چقدر غمگین است 

سه‌شنبه‌های پر از درد وجمعه‌های غریب 
تمــــام سهم من از دوری شما این ست 

قسم به صبح به آن لحظه ای که می آیی 
که در رکاب تو مردن چقدر شیرین ست 

نه اینکه خسته شدم، نه، ولی دلم تنگ است 
که بی‌تو \"جمعه\" هوایش همیشه سنگین است 

زمین دچارِ به تردید مانده.. طوری که 
بهار هم به زمستان سرد.. بدبین است 

خـدا کند برسی از سفر.. همین فــــردا 
که فکر صبح ظهورت، همیشه تسکین ست 

 

محمد بنواری


تعداد بازديد : 1277
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:16
نویسنده:
نظرات(0)
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد 
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد 

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت 
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد 

شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم 
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد 

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد 
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد 

گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد 
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد 

سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را 
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ 

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت 
آن دست که پشت در خانه شرر آورد 

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت 
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد 

در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی 
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد 

\"یافاطمه\" می گفت حسین بن علی با 
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد 

 

مرضیه نعیمی


تعداد بازديد : 1103
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:14
نویسنده:
نظرات(0)
بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی

یا رقیه بنت الحسین (س)

 

بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی
بابای مهربان رقیه خوش آمدی

این زخم های روی لب از چیست ای پدر؟
جایی برای بوسه ی من نیست ای پدر

قاری شده سرت به سر نیزه بارها
از ناقه سمت نیزه کشاندی نگاه را

رأست ز نیزه تا که رها شد، رها شدم
رفتم بگیرمت، هدف سنگها شدم

عیبی ندارد اینکه سر من شکسته شد
وقتی به روی نی سر شش ماهه بسته شد

آن نیزه دارِ رأس تو من را عذاب داد
با کعب نی به یا ابتایم جواب داد

آن قاتلی که روی تو خنجر کشیده است
از بس مرا زده ست امانم بریده است

طوری زده به درد کمر مبتلا شدم
خیلی شبیه حضرت خیرالنسا شدم

تا عمه دید دست به پهلو و مضطرم
آهسته گفت زیر لبش \"وای مادرم\"

بابا سنان مست و حرامی سمتگر است
او بد دهانی اش ز لگدهاش بدتر است

آن موی نیم سوز که از خیمه داشتم
در راه دست پیرزنی جا گذاشتم

بابا بگویمت که چرا زار و مضطریم؟
با عمه هام کوچه و بازار... بگذریم

رد عقیق مانده به روی من آشناست
بابا بگو به دخترت انگشترت کجاست؟

وا کن دو دیده روی کبود مرا ببین
من را ببر به پیش عمویم، فقط همین

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 1229
چهارشنبه 03 آبان 1396 ساعت: 10:11
نویسنده:
نظرات(3)
آنها که مستانند از خورشید تابانش

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم


مناجاتی سیدالشهدا و گریز به گودال


آنها که مستانند از خورشید تابانش
دل را گره بستند بر هر تار مژگانش

از خاک پا باید روم تا طاق ابرویش
از مهر باید پر زنم تا درک آبانش



ای دل نگفتم از سر و دوشش نرو بالا
رفتی بیا دیوانگی هم گشت تاوانش

آری به جانان میرسد نه بر کسی دیگر
جانان اگر خواهد کنم جان را به قربانش

افتاده ام چون خاک زیر ابر الطافش
پر میشوم هر ثانیه از بوسه بارانش

مردم همه چانه به خاک پاش می مالند
ازهند و بلخ و چین گرفته تا به ایرانش

هر جا به هر کو میرود ما هم همانجاییم
پیچیده اند انگار ما را بین دامانش

چندیست لبهامان فقط رو به هوا باز است
اکنون اگر افتاده بر منقار ما نانش

لعنت به من خونم حلال دوستانم باد
جنت اگر خواهد دلم در ظلِّ ایوانش

هر وقت ناخوش شد کسی، بیماری اش را با
خاک غریب کربلا کردیم درمانش

پیغمبر کرب و بلا زینب ز تل می دید
افتاده زیر دست و پا آیات قرآنش

از اشک چشمش خیس شد روی سیاه شمر
زینب چنان فریاد زد از نای سوزانش

در مقتلش هم سفره اش پهن است شاه ما
انگشترش را می برد سائل ز دستانش

با احترام ای "ابن حیوه" زیر و رویش کن
پیراهنش را میکِشی؟ از جسم بی جانش ؟

عمری تن هر سائلی را جامه اش پوشاند
دنیا ولی آخر رهایش کرد عریانش

خونی که ناحق ریخته ، در قتلگاه او
برخیزد آخر مهدی زهرا به جبرانش

نامش ببر، کارَت نباشد ، لعنشان با من
از خولی واخنس بگو تا ابن مرجانش


جعفر ابوالفتحی

 

پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 1496
چهارشنبه 03 آبان 1396 ساعت: 10:06
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم

یا صاحب العصر و الزمان

درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم
این قحطی اشک دو چشمانم گواهم

اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست
شرمنده آقای غریبم...رو سیاهم

هنگام معصیت به یاد تو نبودم
تو گریه کردی جای من بر اشتباهم

ای آبرودار ! آبرویم را نبردی
طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم

می ترسم آخر سر ز چشمانت بیفتم
بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم

دیگر برایم طاقت و صبری نمانده
می افتد آخر سر به روی تو نگاهم ؟

اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر ؟!
وقتی که انقدر از شما دور است راهم

گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت
گیرم حقیری بی نوا در قعر چاهم

با این همه وضع بدم مثل تو آقا
گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم

جان ها فدای خواهری که ناله می زد :
ای کشته ی افتاده قعر قتلگاهم ...

آخر تو را با قتل صبر از من گرفتند
حالا ببین بی یار و بی پشت و پناهم

کل حرم غارت شده، چشم تو روشن
همراه دخترهات در بند سپاهم

دور از وطن، ای جان من، تکه حصیری
جای کفن آخر برایت شد فراهم


علی سپهری


تعداد بازديد : 1050
دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(1)
وقتش شده اشکم چنان باران ببارد

وقتش شده اشکم چنان باران ببارد
سنگینی هجران دلم را می فشارد

سهمم فراق است و فراق است وفراق است
تقویم، دائم فصل هجران می شمارد

به زائری که با خودش جان مرا برد
گفتم برایم ذره ای تربت بیارد

در عشق آنکه واقعاً دنبال قرب است
دل را به دست صاحب دل می سپارد

چیزی نمی خواهم از آقایم همینکه
در روضه راهم داده مِنَت می گذارد

در آخرت لبخند می چیند یقیناً
هر کس که بذر گریه در دنیا بکارد

گفتند اشکم مرهم زخم حسین است
ای کاش چشمم تا دَم مرگم ببارد

از کودکی که روضه هایش را شنیدم
بیزارم از اسبی که نعل تازه دارد

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 915
دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(0)
کیستی تو ڪه غمت برده دل از دلـبرها

کیستی تو ڪه غمت برده دل از دلـبرها
راز تـو چیست ڪه آتش زده بر بـاورها

چند وقتی‌ست که بی‌تاب محرم هستیم
بــــاز بـرپـا شده در سینه‌ی ما محشرها

روزهـا را همگی چـشم به راهیم.. حسین
تا محـرم برسد ”فصل خـوش نـوڪـرها“

بیرق و شعرخوش مُحتشم و سینی‌زنی
تڪیه و شـال عـــزا و علـم و مـنبـرهـا

همـه دلتنگ، همـه تشنه ، همـه بی‌تابیم
تا بگـــیریم ز دستـان شـما سـاغـــرهـا

جملـه شـاهان جهانند گـــــدایان دَرَت
صـف ڪشیدند درِ مـیڪده پیغمبرها

هـر چه داریم فدای شب عاشورایت
عشق تو نیست مگر ارثیه ی مادرها

پدرم از پدرش از پـدرانش مـےگـفت:
لطف آقاست که داریم سری در سرها

****
شیخ محمدبنواری


تعداد بازديد : 1089
دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(2)
لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست

لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست 
لطف کسی شبیه علی جان مدام نیست 

در پیشگاه حضرت حیدر برای ما 
بالاتر از مقام گدایی مقام نیست 

بابای مهربان و امام و چراغ دین 
در حق نوکران خودش او کدام نیست؟ 

بعد از فراق فاطمه اش روز خوش ندید 
جز چاه با علی احدی هم کلام نیست 

گیرم که زخم فرق علی التیام یافت 
هجران یاسِ سوخته را التیام نیست 

از کوچه های کوفه پدر را به خانه برد 
دل خون تر از امام حسن هیچ امام نیست 

با هم برای غربت زینب گریستند 
از کوچه رد شدند... کسی پشت بام نیست 

خاکستر و نگاه حرامی و کعب نی 
جای عقیله در وسط ازدحام نیست 

کوفه هر آنچه داشت حراجی دگر نداشت 
کوفه به هیچ وجه به سختی شام نیست 

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 1169
سه شنبه 06 تیر 1396 ساعت: 1:24
نویسنده:
نظرات(9)
گرچه دلم با دیگران در انفصال است
مناجاتی سیدالشهدا گریز گودال
 
 
گرچه دلم با دیگران در انفصال است
با او ولی در نقطه ی اوج وصال است
 
اینکه چه شخصی با چه ظرفی ... این مهم نیست
هر کس به دنبالش پیِ فضل و کمال است
 
 هیچ انتظاری جز خداوندی نداریم
از آنکه در شانش فقط جل جلال است
 
از ما چرا ایراد میگیرند مردم
از چشم او گفتیم چون نیکو خصال است
 
هرگز نمی گرییم، از سختی دنیا
گریه فقط بر زاده ی زهرا(س) حلال است
 
این گریه آخر می برد ما را به جنت
این آب دیده بهترین روزی سال است
 
در پیش چشم خواهر خود دست و پا زد
راوی این گفتار در مقتل "هلال" است
 
از داغ او زینب شده دیگر شبیه
پروانه ای که دم به دم در اشتعال است
 
یادت میاید بارها با حال زارم
گفتم که ماندن بی تو در دنیا "محال" است؟
 
هر جا رَوی من هم میایم با تو آنجا
از تو جدا بودن همانند "خیال" است
 
حالا تو بی من رفته ای زیر سم اسب؟
من هیچ ... پاشو مادرت آشفته حال است
 
با افتخار از مو بلندت کرده انگار
آنچه میان دست خود دارد مدال است
 
بی سر رها شد از چه جسمت بین گودال
دنیا هزاران سال زیر این سوال است
 
هر چه لگد خوردم فدا یک تار مویت
من گریه ام از گریه ی طفل سه ساله است
 
 
 
جعفر ابوالفتحی
 
 
 
منبع:
Jafarabolfathi.rozblog.com

تعداد بازديد : 1039
یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 16:28
نویسنده:
نظرات(1)
گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامے هـا
تقدیم بہ ڪریم ابن الڪریم حسن بن علی(ع):
 
.
.
گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامے هـا
هـرگز نشد آشفتہ از بے احترامے هـا
 
آرے نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست
وقتے ڪہ خالے میشود دورت ز عامے هـا
 
در مهـربانے شهـرہ بود آنقَدْر ڪہ حتی
خوردند از نان حلالِ او حرامے هـا
 
حتے سگے را رد نڪرد از سفرہ ے لطفش
لبخند میزد در جوابِ بے مرامے هـا
 
در بین شهـرے ڪہ محبت را نمے فهـمید
تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامے هـا
 
من شڪ ندارم ڪامِ او با زهـر شیرین شد
زهـرے ڪہ مرهـم بود خود بر تلخڪامے هـا
 
.
محسن_کاویانی

تعداد بازديد : 885
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
جلوه ی حُسنِ خدا در رمضان است حسن
جلوه ی حُسنِ خدا در رمضان است حسن (ع) 
کشتی جودو کرم را بادبان است حسن(ع) 
خون حیدر به رگش در جریان است حسن(ع) 
روی و مویش به خدا قبله ی جان است حسن(ع) 
 
شده اند عالمیان دست به دامان حسن(ع) 
 
باعث روشنی خانه مولا هستی 
اولین سلاله حیدرو زهرا هستی 
بعدزهرا س و علی شافع عقبی هستی 
به خداوند قسم معنی یکتا هستی 
 
تادم حشربگویم سن قربان حسن 
 
گوشه ی لعل لبت خال پیمبرداری 
وارث جنگ جمل  هیبت حیدر (ع )داری 
غربتی نیست تو را این همه نوکر داری 
تو پدر همچو علی (ع)ساقی کوثر داری 
 
مست شوم تا شنوم ذکر حسن(ع) جان حسن(ع) 
 
شتر سرخ جمل را چه کسی پی کرده 
معنی واژه یل را چه کسی طی کرده 
این حسن(ع) بود که در ساغر ما می کرده 
او کرم کرده که عشقش به دلم ری کرده 
 
بنویسید مرا کلب نگهبان حسن(ع) 
 
عجبی نیست که درمعرکه غوغا می کرد 
رقص شمشیر حسن بود که شیدا می کرد 
ذکر حیدر به لبش بود که نجوا می کرد 
میمنه میسره را یکسر دریا می کرد 
 
بی سبب نیست که گشتیم مسلمان حسن(ع) 
 
روزگاریست که سودای بتان دین من است 
طاق ابروی حسن قبله و آئین من است 
 
علی درویشی

تعداد بازديد : 767
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
کردم گذر به کوچه‌ی میخانه‌های‌شهر
به بهانه‌ی ولادت امام مجتبی
 
کردم گذر به کوچه‌ی میخانه‌های‌شهر
دیدم عجیب  نعره‌ی مستانه ‌میزننــد
ساقیِ شاد رو به همه فخـر میکنـد
پیمانه میزنند
 
من بودم و سیـاهِ شب و روزهـایِ تار
دست کسی به مجلس رندان رسانده‌ام
گفتا چرا خمـوش نشستی نفس بـزن
من هم که مانده‌ام...
 
برخواستم و خواندم و یا محسن‌الغریب
غوغـای مـا و راه غـزل را نشان بده
من تـازه واردم کمکـی کن به بینـوا
بر من زمان بده
 
مغرب رسید داد منادی اذان به جان
افطار را ز سفره‌ی این خانه خواستم
از عشق و شـادیِ پسـر شاه لافتـی
عیدانه خواستم
 
آری نشسته ام به تماشایِ وجه او
دارد شبیه فاطمه (س) ایثار میکند
با بوسه بر لبان عسل خیز او علی(ع)
افطار میکند
 
رنگین‌ترین بساط سـر سفـره چیده اند
لطفش چه خوب روزیِ دستان من شده
جای نـزول ذکـرخداونـد بـر لبـم
ذکر حسن شده
 
از روی خطّ و خالِ قَدَر قدرتِ حسن(ع)
نقاش ها به عکس که توصیف گفته‌اند
آوازخوان و مادح و شاعر برای او
تصنیف گفته اند
 
افلاک محوِ روی دل‌آرایِ شاه ما
گیسوش را چنان شب یلدا نوشته‌اند
سر چشمه‌ی صفات دل آرایی است این ...
... آقا ، نوشته اند
 
اول قمر به راه شب اهلبیتی(س) و
نور تو صبر در دل این آسمان شده
دریا تویی و پشت سرت هم مثال ما
ریگ روان شده
 
ماراببر به همره خود کوره‌راه ها
آماده‌ایم در جَرَیان ها و چالشت
ماسربه‌زیر منتظر یک اشاره‌ی
دست نوازشت
 
وقتی کنار تو همه گفت و شنود ها
حتی گلایه ها همه بی پرده می‌شود
امری طبیعی است کرامات دست تو
گسترده می‌شود
 
روی خوشت تجلّی اوصاف دین ما
جانت به روی پاک پیمبر(ص)معطراست
کافر پس از عنایت و لطف تو میشود
عابد ، خدا پرست
 
پس کوچه های شهر تو را جار میزنند
مرد کریم اصل سخاوت به دست توست
صدها هزار حاتم طائـی قبـول کرد
ثروت به دست توست
 
تفسیرها گـم‌اند برای نوشتـن از
یک قطره از صلابت دریای نام تو
آرامش است کار تو در جذر و مدّ سخت
صبر کلام تو ...
 
خورشید وار سلطه‌ به دلها گرفته ای
در رو بروت ریخته سلطـانِ سوخته
نام کتـاب شعـر مرا بعد ها گـذار
دیوان سوخته
 
از میمنه به میسره چشمت نهیب داشت
هرکس که دید گفت که جولان گرفته است
در عرصه‌ی شجاعت و میدان کارزار
طوفان گرفته است
 
وقتی جمل حریف تورا رو به رو کشید
ترجیح داد ماندن خود را به یک فرار
از دست چشمهای تو در جنگ راه نیست
لایمکن الفرار
 
تا روز حشر ناله و فریاد میزنم
من زیر دست های تو فارغ زتن شدن
تا روز حشر من همه جا داد میزنم
عبد حسن شدم
 
امشب خلاف این همه شب غصه میخورم
قلبم زغصه های تو بی‌تاب تر شده
رویم برای گفتن قدری از این همه
پر آب ترشده
 
هر وقت که به مصرع  آخر رسیده ام
مبهوت کرده جان مرا شور و شینتان
روزی اشک را به دلم داد جمله‌ی :
عطشان حسینتان
 
ابراهیم روشن روش - قم

تعداد بازديد : 837
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
میان ارض و سما بزم شادی و شور است
میان ارض و سما بزم شادی و شور است 
به روی دست نبی آیه هایی از نور است 
 
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را 
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است 
 
گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: 
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است 
 
به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند 
عزیز کرده ی زهرا \"کریم\" مشهور است 
 
ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم 
کرامت حسنی با مزاجمان جور است 
 
گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست 
نظر به منظر جانان مراد و منظور است 
 
چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع 
شکسته بال و پرم... قبر خاکی اش دور است 
به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم 
برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم 
 
مرضیه نعیم امینی

تعداد بازديد : 743
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:24
نویسنده:
نظرات(0)
سحر پانزدهم ، دل به "حسن" دادم و بس
حسن_آباد
 
سحر پانزدهم ، دل به "حسن" دادم و بس
روی پای "پسر فاطمه" افتادم و بس
 
دل من گشته خراب و "حسن" آبادش کرد
من فقط اهل دیار "حسن آبادم" و بس
 
پوریا_باقری

تعداد بازديد : 646
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:24
نویسنده:
نظرات(0)
دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا

بسم الله الرحمن الرحيم


مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
میلاد_عرفان_پور

دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا
به روی شانه من بار تهمت است خدایا

گل محمدی ام من سلامم و صلواتم*
به جامه ام همه عطر نبوت است خدایا

ندای  دائم تهلیلم و در آینه ی من
حدیث لا، همه الای وحدت است خدایا

عدم، اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا

نه نفس مطمئنی دارم و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا

مرا رها مکن و ارجعی بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا

گدای راز الستم فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا

من از عشیره ی عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا

*وامی از محمدمهدی سیار


تعداد بازديد : 759
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:58
نویسنده:
نظرات(1)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف