حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقف غریبی تو نشد گریه های ما

یا صاحب الزمان (عج)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقف غریبی تو نشد گریه های ما
ما بیخیال و گریه تو کردی برای ما

اینجا هوا بدون تو خیلی گرفته است
بوی خزان گرفته دگر این هوای ما

هرجمعه ندبه ندبه و آخر نیامدی
بی حاصل است گریه ی ما و دعای ما

این جمعه هم بدون تو سر شد نیامدی
توأم شده ست غصه به بغض صدای ما

چشمی بده که گریه برای شما کند
این چشم ها که سود ندارد برای ما

گریه به حال زار من بی نوا نکن
وقف غریبی تو نشد گریه های ما
ـ ـ

 

مهدی_فرهادی


تعداد بازديد : 397
شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت: 13:30
نویسنده:
نظرات(0)
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش

مدح_ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عج


به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش

طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش

ز فیض ریخته دستش چو عمر،کوتاه است
کسی که نیست بلند آه آه نیمه شبش

من انتقام دلم را ز هجر میگیرم
شبی که لب بگذارم برآستان لبش

اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب
خودم به دست خودم صبح میکنم ادبش

برای من سحر وصل عید قربان است
شب وصال نمردم اگر یکی طلبش

به خیل گوشه نشینان فراق را دادند
همیشه خیر ببیند مسببش ، سببش

به وقت بردن نامش به سجده می افتم
نگار ما به خداوند میرسد نسبش

دلش به ما عجمی زادگان بود مایل
اگرچه دلبر ما را نوشته اند عربش

خدا کند که تقرب از آنطرف باشد
به جای صد قدمم راضی ام به یک وجبش

" ز بخت خفته ملولم ، بود که بیداری ... "
دعا کند همه را باز در نماز شبش


علی_اکبر_لطیفیان


تعداد بازديد : 401
شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت: 13:29
نویسنده:
نظرات(0)
قسم به حق فلق ؛ چشمه سار ایمان است


صل الله علـیڪ یا سیدوالشهداء



قسم به حق فلق ؛ چشمه سار ایمان است
هران دوچشم که در بین روضه باران است

خرابه ی دل عُشـّــــاق با تو آباد و
هزارو صد ده آباد بـــی تو ویران است

 بِرس به داد دلم حضرت مسیحا دَم
که سخت مرده ام و ظاهرا به تن جان است

بگیر دست مرا خسته ام ز اَقــوامی
که کافرند و فقط نامشان مسلمان است

نژاد و رنگ ملاک است بین این مردم
تویی که جون و حبیبت برات یکسان است

چقدر هَمهَمه اما ، رضای زهـــرا(س) کـو
به اسم نوکری و ، ذات ، نان و دکّان است

بیا دوباره بسازم ز تـــــربتت اربـــاب
وگر نه جنس گِلم بس که نابسامان است

تمام آنچه به اسم ثواب کردم کِشت
نه سود حَشر مرا ، بلکه خُسر و تاوان است


محمدجوادحیـــدرے


تعداد بازديد : 623
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:49
نویسنده:
نظرات(0)
خواندند او را آن چنان و این چنینش

یا امام سجاد (ع)

 

خواندند او را آن چنان و این چنینش
اما خدا خوانده ست زین العابدینش

دیشب اباالفضل آمد ‌و امشب ابالکوه
از بین زُهاد جهان زاهد ترینش

سالار و ساقی٬ ساغر و سنگ و سر و سیب
سجاد آمد عید این هم هفت سینش

انگشتر خود را خدا با نام سجاد
در پنج شعبان بی گمان کرده نگینش

غمگین گمراهان عالم بود٬ این را؛
فهمیده ام از مــدّ روی ضالینش

خون خواه آقا شد به تیغ ذکر بر لب
مرکب برایش باد شد سجاده زینش

خود پرچم سرخ قیام خویشتن شد
با یالثارات الحسین بر جبینش

با خاطرات خویش می جنگید سجاد
با خاطرات ظهر روز واپسینش

آن جا که ارباب آمده بر روی دستش
شش ماهه ای گشته دلیل آخرینش

غیر از سه شعبه دید صد تا تیر دیگر
هستند در ذهن کمان ها در کمینش

در ذهن او هی حرمله تکرار می شد
مخصوصا آن تیر بلند اولینش

بر حلق اصغر مثل پیشانی بابا
دارد اضافه می شود چینی به چینش

مهدی_رحیمی_زمستان


تعداد بازديد : 347
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:48
نویسنده:
نظرات(0)
السلام علیکَ یا اول

امام_سجاد

السلام علیکَ یا اول
السلام علیکَ یا آخِر
السلام علیکَ یا باطن
السلام علیکَ یا ظاهِر

با همین اشک شوق بر کاغذ
می نویسم امامِ من سجاد
با صدای بلند می گویم
عشقِ شیعه ، ابالحسن.‌.. سجاد

من فقیرم ولی به رسم ادب
زندگی ام همه برای شما
خون ناقابلم که هیچ آقا
پدر و مادرم فدای شما

پدر و مادر تو را آقا
دوست دارم خودت که میدانی
پدرت فخر عالمین است و
مادرت بانویی است ایرانی

در میان مصیبتِ دنیا
تو زبان دعا به ما دادی
هر کجا کار ما گره خورده
یادِ ما ذکرِ ربنا دادی

آن کسانی که از شما دورند
بین زندان نفس محبوسند
شیعیانی که اهل دل هستند
با صحیفه همیشه مأنوسند

گل سجاده مستِ اذکارت
دل ما برده ای به یک غمزه
ای دمت گرم یاد ما بودی
یاد دادی به ما ابوحمزه

توشه باید گرفت در عالم
از مناجات راغبین شما
درِ توبه به روی ما باز است
با مناجات تائبین شما

در صلاة تو آمده ابلیس
شکل ماری تو را گزید اما
آنقدر محو ذات حق بودی
آخرش گفت: التماس دعا

نیمه شب ها به دوشتان کیسه
همه جا فکر سائلان بودی
ملجأ کودکان درمانده
بهر بیچارگان امان بودی

جان فدایت که بعد از عاشورا
کار تو بوده هر کجا گریه
آب می دیدی و دلت می سوخت
حافظ دین شدی تو با گریه

وقت ذبح چهارپا گفتی:
"آب خورده است این زبان بسته؟
پدرم گفته بود أنا العطشان
با نوک نیزه شد دهان بسته"

دست خالی رسیدم و دارم
چشم ، بر رحمت قدیم شما
بعد عمری مزارتان خاکی است
بی حرم ؛ قلبِ ما حریم شما

#محمد_جواد_شیرازی


تعداد بازديد : 343
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:48
نویسنده:
نظرات(0)
مادرت اهل همین خطه ی ایران بوده

یا زین العابدین ع

مادرت اهل همین خطه ی ایران بوده

نسبت ما و شما نسبت خویشاوندیست

علی علی بیگی


تعداد بازديد : 671
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:47
نویسنده:
نظرات(0)
از هــر نفَســـت بـــوی دعـــا مـی آیـــد

امام_سجاد_ع

از هــر نفَســـت بـــوی دعـــا مـی آیـــد
همـــراه تـــو نـــور مـــرتضی می آیـــد

وقتی که طنین خطبه ات می پیچید
دیـــدنـــد صـــدایِ کـــربــــــلا می آیـــد

روح الله نوروزی


تعداد بازديد : 349
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:46
نویسنده:
نظرات(0)
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق

یا سجاد (ع)

 

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق


عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است


مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما درهمه اوقات علی بن حسین


ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت


شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر  خوف  خدا  هست  به  پیشانی تو
و زمین  تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو

 
ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است


تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده - به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری


مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری  آقا


قسمتت  بود  پیام  آور  قرآن باشی
دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی


کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد




محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 307
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:46
نویسنده:
نظرات(0)
ای که از هر نفست نغمه ی هو می ریزد

به مناسبت ولادت حضرت
 شاهزاده علی اکبر (علیه السلام)

تقدیم به شهدای جوان اسلام

 

ای که از هر نفست نغمه ی هو می ریزد
لب خود غنچه نکن سر مگو می ریزد
یوسف مصر که ناز از دم او می ریزد
نزد جعد سمن آرای تو مو می ریزد
دیده مگشا که خدا بر دل ما رحم کند
آخر از ناحیه ی پلک ، سبو می ریزد

چشم خمخانه به خمّیدن جام لب توست
سمع ، مستانه پی گفتن یک یا رب توست

بلبل طبع من اَر لب به سخن باز کند
گره از ناحیه ی زلف چمن باز کند
قمر آمد به کنار تو خجالت زده شد
خواست از خاک زمین تا که دهن باز کند
تو ز قبرم مگذر محض رضای همه چون
خیزد از جا تن من بند کفن باز کند

دل ز شمس و قمر و لیل ربودی بخدا
آنچه خوبان همه گفتند تو بودی بخدا

باز کن در که گدا پشت گدا می آید
بهر بوسیدن دست تو دعا می آید
همه ی خلق گدایند و به تخت ملکوت
تاج شاهی به تو با رنگ طلا می آید
تو اگر زلف رها سازی و بر باد دهی
خود به خود بوی خوش کرببلا می آید

وقت ایجاد، ز لبخند لب خوش سخنت
جبرئیل آمد و یک بوسه گرفت از دهنت

بشنو این نکته که این نکته شنیدن دارد
هوش من نزد لبت میل پریدن دارد
یک نگاهی ، نظری ، گوشه ی چشمی بنما
چه قدر ناز نگاه تو کشیدن دارد
جان عباس بیا تذکره را امضا کن
دل من تا حرمت شوق رسیدن دارد

مرغ جلد توام و بام تو دام است مرا
نام تو میبرم این ختم کلام است مرا

 

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 273
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:45
نویسنده:
نظرات(0)
به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم

حسین جان

 

به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم
من از رفتار تو الله را اكبر بياموزم

كلاس درس شد سجاده ات،من روز ميلادت
نشستم تا جهان را پاى اين منبر بياموزم

بريزم دور اين ناعلم هارا و منِ خود را
بدون واسطه از ساقى كوثر بياموزم

سر شب در تَعَلُّم سر به مهر كربلا بگذار
سحر بردار سر از سجده تا از سر بياموزم

دعا در حق دشمن كردن و با دوست سر كردن
مرام شيعه را در سطح بالاتر بياموزم

زبان تائبين وخائفين را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمين حيدر بياموزم

طريق روضه خواندن را ز تو آموختم،اما؛
طريق نوكرى را بايد از قنبر بياموزم

دعا را از ابوحمزه،مكارم را از اخلاقت
تجافى جهان را از همين منظر بياموزم

هر آن چيزى كه ميبينم دليلش كربلا باشد
اگر چيزى مي آموزم به چشم تر بياموزم

فرات مست را از چشم،تل را از سر شانه
ته گودال را از گودى حنجر بياموزم

و مصداق شنيدن كى بود مانند ديدن را
بخوانم زندگيت را،مگر بهتر بياموزم

اگر ديدم گلوى غنچه اى رد ميشود از تيغ
شبيه تو گريز بر على اصغر بياموزم

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 505
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است

یا علی (ع)

به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همان قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است

قلندرها و درویشان و حق گویان و عیّاران!
من از راهی خبر دارم که ذکرش قل هوالله است

ندارم آرزویی جز « مقام » عشق ورزیدن
که از دل آخرین حبّی که بیرون می شود، جاه است

خدایا عشق ما را می کشد یا زنده می سازد
هوای وصل، هر دم چون نفس، جانبخش و جانکاه است

سکوتی سایه افکنده است همچون ابر بر صحرا
شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است

کسی با چاه راز رنج خود را باز می گوید
چه تسبیحی است این؟! آه است، این آه است، این آه است

نمی خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست
که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است

به سویش بس که مردم چون گدا دست طلب دارند
جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است

به « سلطان جهان »، « شاه عرب » گفتند و عیب نیست
به هر تقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است


 

فاضل_نظري


تعداد بازديد : 487
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:43
نویسنده:
نظرات(0)
حیدر نشانی پهلوانی قد بلندی تو

یا علی اکبر علیه السلام


حیدر نشانی پهلوانی قد بلندی تو
ای بچه شیر آیا در خیبر نکندی تو؟

زلف پریشان را ببند اهل حرم را کشت
جانا نمیدانی مگر گیسو کمندی تو

از حیدر و احمد فقط خواندی رجز ها را
دلبر نگفته بودی این که خود پسندی تو

پسوند نام حیدری یا خود علی هستی
یا که برای اسم خود هم پیشوندی تو؟

گاهی زبان بی کلام عشق لبخند است
از گریه می افتد رقیه گر بخندی تو

دشمن نشان کرده است پهلوی تو را، آخر
میداند از غم های کوچه درد مندی تو

سرتا سر کربو بلا بوی تو را دارد
فهمید کل دشت این که قد بلندی تو

محمدرضا_رضایی


تعداد بازديد : 413
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:39
نویسنده:
نظرات(0)
وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید

وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید
این حرفهای مانده به دل را زبان دهید
وقتش رسیده روی پر جبرئیل ها
شعری به قلب این قلم از آسمان دهید
تامیوه ی رسیده مضمون به ما رسد
قدری درخت واژه تان را تکان دهید
ارزانی ستاره بود ماه آسمان
ماه مدینه را به من امشب نشان دهید
من از شما به غیر شما را نخواستم
هرچه ثواب هست به این و به آن دهید
امشب که ساقی آمده از مشک عشق او
یک کاسه آب دست من نیمه جان دهید
در برکه نگاه علی خوش دمیده است
ماهی که ماه هم مثلش را ندیده است

حالا که ماه آمده پیدا ترین شده ست
یوسف ترین رسیده و زیباترین شده ست
منصوب گشته است به باب الحوائجی
پیغمبری ندیده مسیحاترین شده ست
ابروی او نیامده محراب عاشقی
گیسوی او نیامده یلداترین شده ست
بین قبیله ای که همه سرو قامتند
قامت کشیده خوش قد و بالاترین شده ست
لیلا میان شهر مجانین نه… این پسر
در شهر لیلی آمده لیلاترین شده ست
ساقی زیاد بوده در این خاندان ولی
سردار کربلاست که سقا ترین شده ست
عباس روح جاری از نیل تا فرات
عباس راهِ رفتنِ در کشتی نجات

شعبان برای ماست گواراتر از رجب
شیرین تر است شهدِ لب یارم از رطب
امشب شب تولد روح دلاوری ست
امشب شب وفاست شب غیرت و ادب
باید به پیش ابروی او سجده آوریم
چون واجب است محضر او امر مستحب
امشب شب چهارم ماه است آمده
ماه شب چهارده از قلب نیمه شب
نامش پر از کنایه پر از استعاره است
شب ماه و روز مهر و سحرها ستاره است

عرض ارادتم به اباالفضل بارها
برده مرا به جرگه ی بی اختیارها
چون موج، سر به سینه ی هر صخره می زنم
آثار عاشقی ست از این گونه کارها
محدود ما یکی دو قبیله نمی شود
عشقش دوانده ریشه به ایل و تبارها
مانند او نیامده دیگر به روزگار
مانند من گدای نگاهش هزارها
دلداده اند در ره او صاحبان دل
سر داده اند در قدم او سوارها
از او ندیده ام به خدا دادرس تری
آقا تری، کریم تری، هم نفس تری

با این که با اصالت و ارباب زاده بود
یک عمر چون رعیّت این خانواده بود
بذر ارادتی که به دل کاشت مادرش
حالا چو سرو، قامت او ایستاده بود
در پیش فاطمی نسبان سر به زیر بود
انگار این ارادت او بی اراده بود
در آخرین سجود نمازِ محبتش
در پیش پای فاطمه از زین فتاده بود
آن ها که دیده اند نوشتند عاقبت
سر روی پای حضرت زهرا نهاده بود
زهرا کنارش آهِ نفس گیر می کشد
با دست خود ز دیده ی او تیر می کشد

ما جز خدا به غیر توکل نمی کنیم
ما جز به اهل بیت توسل نمی کنیم
باید در این زمانه ولایت مدار بود
ور نه به هیچ جای جهان گُل نمی کنیم
ما ذاکریم؟ نه، همه سرباز رهبریم
وقتی که امر کرد تأمل نمی کنیم
گوید اگر روید در آتش به سر رویم
سر هم اگر که خواست تعلل نمی کنیم
هرکس که در مقابل آقا بایستد
در هر لباس و پُست، تحمل نمی کنیم
عباس ماند چون که مطیع امام بود
در او «چرا» به حرف امامش حرام بود!
محسن عرب خالقی


تعداد بازديد : 349
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
تیغ دوابروی تو رونق بازار شد

تیغ دوابروی تو رونق بازار شد

مشتری چشم تو واله وبیمار شد

عطر تنت مانده در خاطره هر نسیم

زلف پریشان تو زینت گلزار شد

طرز نگاهت زبس برده دل از دلبران

عاشق لعل لبت احمد مختار شد

آمدی وکعبه شد آینه گردان تو

سرخی اقبال تو مرکز پرگار شد

نعمت افزون تویی در رگ حق خون تویی

هر ورق دفترت معرفت یار شد

هر که برد نام تو یاد خدا می کند
گنبد و گلدسته را غرق دعا می کند

نیست کسی جای تو در دل ما جانشین

لیلی عالم تویی غرب به شرق زمین

خنجر مژگان تو، ریخته ما را بهم

چشم گشا لشکر غرق به خون را ببین

جن و ملک آمده طوف سرت می کند

یک نخ قنداقه ات بال ملک آفرین

بس که قیامت کند بارگهت در جهان

طعنه زند کعبه را زایر تو اربعین

بذل کنم یکسره نعمت فردوس را

گر تو بسوزانی ام با نگهی آتشین

گر که نصیبم شود معجزه ی آفتاب
سرکه ی بی فایده تازه شود چون شراب

حلقه ی دام بلا سلسله ی موی تو

معجزه ها می شود در خم ابروی تو

حال که از چشم تو شوق خدا می چکد

قبله ی عشاق شد نرگس جادوی تو

ای حرمت قبله ی دوم توحیدیان

میل خدا می کند هر که رود سوی تو

شعله ی داغت گرفت غصه ز دلهای ما

می رسد از کربلا مرحم و داروی تو

شاه دو عالم شود هر که ز لطفت گداست
“گر درم ما مس است لطف شما کیمیاست “

قاسم احمدی


تعداد بازديد : 306
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
بوی تو آمد توانم داده اند

بوی تو آمد توانم داده اند
مرده ای بودم که جانم داده اند

سر به قربان همان ها که مرا
هدیه بر این خاندانم داده اند

روز میلادم برای نوکری
بر حسین مهربانم داده اند

قول دادم روز و شب گویم حسین
روز اول که زبانم داده اند

فطرس و حر و رسول ترک ها
شیوه توبه نشانم داده اند

بهترین راه سلوکم با حسین
پاک گشتم تا که گفتم یا حسین

می رسد نان و نوایم از حسین
این همه آوازه هایم از حسین

هر سحر دست دعای مادرم
خیر می خواهد برایم از حسین

بندگی با من، دعا با حضرتش
التماس از من، عطایم از حسین

آن قدر در می زنم این خانه را
تا بگیرم کربلایم از حسین

ای خدا جان ابوفاضل نکن
تا خود محشر جدایم از حسین

نام او آمد عوض شد حال من
گریه ها و خنده هایم از حسین

هر چه از او می رسد بر ما نکوست
عشق یعنی هر چه خاطر خواه اوست

هر که نامش عبد این دربار نیست
تا ابد با او زمانه یار نیست

برده دل از آدم و جن و ملک
روی دستش تا ابد دلدار نیست

هر که در عالم حسینی می شود
بی کس و تنها و بی غمخوار نیست

ما فقط از او تقاضا می کنیم
با کس دیگر که ما را کار نیست

بر می آید از محبش معجزه
هیچ کاری با حسین دشوار نیست

او شده شمع و جهان پروانه اش
کافران و مومنان دیوانه اش

هر که شد خانه خرابش بیشتر
شد دعای مستجابش بیشتر

هر که زیر پرچم آقا نرفت
روز محشر اضطرابش بیشتر

هر کسی شد ثروتش خرج حسین
رزق بی حد و حسابش بیشتر

هر که می گوید الهی بالحسین
می دهد زهرا جوابش بیشتر

عالِمی می گفت گریه بر حسین
از نماز شب ثوابش بیشتر

اولیاء الله گریان حسین
سائل لطف فراوان حسین

ای که در تاریخ همتای تو نیست
نیست دل آن دل که شیدای تو نیست

تا ابد روشن چراغ روضه ات
در جهان مانند غم های تو نیست

گریه بر تو عادت پیغمبران
چشم هر بنده، که دریای تو نیست

آه آه ای زینت دوش نبی
خار و خاشاک زمین جای تو نیست

وای از آن دم، که زینب ناله زد:
جای سالم بین اعضای تو نیست

بگذریم از آن چه آمد بر سرت
ناگهان در پیش چشم مادرت …

محمد حسین رحیمیان


تعداد بازديد : 279
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
ای علت قداست و تکثیر گریه ها

ای علت قداست و تکثیر گریه ها
بالاترین تنزل قدسی ،ای آشنا

خمیازه ایم،،نشئه ی ما هم‌خمار توست
افتاده است پرده خدا هم دچار توست

 

ما بار کینه ایم بیا و به دل بگیر
در صحبتت دهان مرا نیز گل بگیر

بی حرمتی است نام تو را ذکر می کنیم
ما لاابالیان که به تو فکر می کنیم

ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما
بند آمده به حیطه ی جبرت زبان ما

لم داده است عرش الهی به گنبدت
پیشت نشسته است خدا بین مرقدت

این قبه خوود و وسعت دامان تو ضریح
یک گوشه است دست به دامان تو‌مسیح

ای نام شادی آور از دست رفتگان
ای عزم راسخ همه ی مست رفتگان

ذرات،،شأن اهل کسا را ستوده اند
اهل کسا ز گریه کنان تو بوده اند

روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه
ای گوشه ای ز صنعت دستان تو،،همه

در شرح نور آل عبا هم سر آمدی
بنیان گذار کشتی آل محمدی

لب تشنه ی شمیم تو آغوش مصطفی
وی منبر خطابه ی تو‌ دوش مصطفی

ای سرنوشت دولت پاینده ی علی
ای کاروان قهقهه در خنده ی علی

نوری،که وقت جلوه مکلف به تن شدی
با یک نگه مراد و مرید حسن شدی

لرزید پای کعبه زمان حلول تو
تا عرش برد فطرس جان را نزول تو

تو آمدی و وجه خداوند دیده شد
از شاخسار باغ تو توحید چیده شد

ذات خداست،فارغ رویت،جدا ز فهم
روحی که در ضریح تن‌ تو دمیده شد

ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا
در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد

بیرون زدی ز صفحه ی شرح مفسران
شرحت به خاک‌گرم بیابان کشیده شد

ای نیزه زار،،زلف غمت را مهار کن
در سایه ی سرت جگرم سر بریده شد

غصه کجا برم که تو را می شناختند
بر پیکر شریف تو با اسب تاختند

حسین واعظی


تعداد بازديد : 328
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
به نام نامی شاه جهان ابوفاضل

به نام نامی شاه جهان ابوفاضل
به نام ماه زمین و زمان ابوفاضل
به نام اسوه نام اوران ابوفاضل
به غیرت و شرف عشقمان ابوفاضل

بگو یکسیت فقط پهلوان ابوفاضل

ذخیره است برای حسین، ذُخر حسین
کلام شاه برایش تمامْ، نصب العین
قرینهء خود مولاست ابن ذوالقرنین
غضب نکرده ببین سجده میکند صفین

به پای جرأت شیر جوان ابوفاضل

اُبُهتی ست در این یل که در قیامت نیست
شهامتی که در او هست در شهامت نیست
قیامتی ست قیامش،شبیه قامت نیست!
پرِ ملک به بهای پرِ علامت نیست

علم کشیم و جلو دارمان ابوفاضل

اگر که باد بیفتد به گیسویش غوغاست
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
عزیز ام بنین و سلاله ی زهراست
ادب کنید علمدار سیدالشهداست

عزیز قلب همه خاندان ابوفاضل

هوای عشق قمر مثل گرد باد طبس
به سینه ام شده جا بی هوا شبیه نفس
از او جدا نشوم من ولو به قدر عدس
به روی برگ درختان یکی علی و سپس

نوشته است یکی در میان ابوفاضل

به روی کعبه چه پر بار خطبه میخواند
چقدر خوب و هدفدار خطبه میخواند
حلال زاده علی وار خطبه میخواند
شبیه حیدر کرار خطبه میخواند

حسین عینِ علی و لسان ابوفاضل

ندیده اند کسی را شبیه او شاکر
و رعد و برق نگاهش پدیده ای نادر
نبرد اوست تجلی ذکر یا قادر
اگرچه از دم تیغش گذشته صد کافر

نکرده حمله به یک ناتوان ابوفاضل

همان خدا که عصا را به دست موسی داد
همان که قدرت احیا گری به عیسی داد
هرانچه داد برای رضای زهرا داد
تمام قدرت خود را خدا به سقا داد

خداست خالق و روزی رسان ابوفاضل

طلوع ماه فدای غروب خاموشش
بهشت نازِ علی اصغر است اغوشش
به سمت علقمه میرفت و مشک بر دوشش
صدای زینب کبری رسید بر گوشش

که گفت ای به فدای تو جان ابوفاضل

چه خوش نشسته ردیفم از اول مطلع
فدای نام ابوفاضلم که از منبع
ببارد عشق بر این سینه های لم یزرع
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مصرع

که بی نشان منم و لامکان ابوفاضل

عماد بهرامی


تعداد بازديد : 449
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

بحر طویل میلاد امام سجاد

 

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

کار صد ساغر کرد ، حالت هوش مرا بدتر کرد ،

باز این باده مرا دربه در میکده کوثر کرد،

سه شب اینجا همه جا بزم محبّت برپاست

 

و فلک هم غوغاست ، هرکجا روح خدا هست دل ما آنجاست

سه شب از عقل فراری شده ام،  غرق در حال بهاری شده ام

سه شب از باده پیاپی خوردم ، تا گلو می خوردم

ساقی هی ریخت و من هی خوردم،  می نابی که عطشناک بود

عطر آن غبطه افلاک بود ، و چه بی باک بود ، هرکه زین می زده است باز دنبال سبو آمده است ،

خبری هست که امشب همگی آمده اند،

 در این خانه دوباره همگی در زده اند ،

خبری هست که دلها همگی بی تاب است ، دیده ها پرآب است ،

چه شبی جذّاب است ، ساقی امشب این بزم خود ارباب است ،

دل زسینه به مدینه شده راهی پی ماهی که رخش خانه ارباب منّور کرده

و فلک را سر زلفش چه معطّر کرده ، خبری هست بگو قمری هست بگو پسری هست بگو کآمده امشب که شده باده لبالب که شده خنده به لب حضرت زینب

شب سوم ، شب روئیدن یک شمشاداست ، میکده آباد است

دل عالم شاد است ، شب میلاد جگر گوشه ارباب همه سجاد است،

 آمد آنکس که ادامه دهد این شبها را ، این پسر ذات خداوند دوباره رو کرد ،  معنی زمزمه یا هو کرد ،

آمد و باز صفا کرد دلم ، قبله را باز رها کرد دلم ،

رو به نجوا و دعا کرد دلم ، یک صحیفه ز لبش شعر محبت خواندم مات رویش ماندم ، و در اندیشه به محراب نمازش رفتم ،

دل به آن راز و نیازش دادم ، غصه رفت از یادم،  پای او بوسیدم ،

گرد او چرخیدم ، در نمازش همه ذات خدا را دیدم ،

به خود لرزیدم چقدر قامت رعنا شبه زهرا رفته ،

چقدر چهره زیباش به مولا رفته ، شهرتش تا به ثریا رفته ،

نسل او پاک تر از پاکی هاست ، از تباری والاست ، سیرت و صورت او نور فشان و زیباست ،

او اصالت دارد ، این پسر رکن امامت دارد ، بودنش روز جزا شور قیامت دارد ،این پسر با دل ما ست قرابت دارد ،

پدرش گستره ی ربّانی است ، روح حق در بدن انسانی است ،

خون حق است که در کرب و بلا قربانی است ، در خدا او فانی است ، و زسمت دگرش مادرا را بشنو که زنی نورانی است ،

مثل یک هدیه به نسل علوی ارزانی است ، فخر دارد دل ما مادر او ایرانی است ، کرده این قسمت حق شاد وجود ما را

دیده اش راوا کرد ،به سر دست پدر شور و شعف بر پا کرد ،

زود مهرش به قلب پدر و قلب عمو قلب برادر جا کرد ، و لبش را که پر از قند و شکر بود پدر زد بوسه عمه نازش میکرد و ابالفضل دلش غوغا بود ،

مثل اکبر دل او شیدا بود ، لایی لایی حسن بر سر او زیبا بود ، هدیه ها آوردند و همه بنشستند عهد شادی بستند وقت آن بود که کامش بدهند ، نامی از عشق به رویش بنهند ،

همه ساکت بودند که حسین بن علی بعد اذان گفت به آوای جلی ،

من زعشق پدرم بیمارم ، علوی هستم و از خصم علی بیزارم ،

و فقط خوش دارم ، که به روی پسرم اسم علی بگذارم ،

ودوباره همگی خندیدند نقل شادی به سرش پاشیدند ، ونمک باز چه خوش کرد لب دنیا را

نمک نام علی بر لب عالم جا شد ، باز هم روی زمین زیبا شد ،

باز هم خصم علی رسوا شد ، و علی بن حسین بن علی رشد نمود و  پدری کامل شد ، به امامت به ولایت ز خدا نائل شد ،

و چه بد روزی بود ، روز آقا شدنش روز مولا شدنش ، شد مصادف به صف کرب وبلا ،

همه جا گلگون بود ، دل او محزون بود ، روز گودال و سر پرخون بود ،

او اسیر تب بود ، جان او برلب بود ، غصه اش غیرت و بی معجری زینب بود ،

وسط آتش ها ، دست او را بستند ، رفت همراه زنان همره سرها و سنان ناله کنان ، خسته ز اغیار سرکوچه و بازار به هر شهر و به هر کوی به هر سوی ،

ولی وای که بند دلش آرام نشد ، هیچ جائی بخدا شام نشد ،

چه بگویم دیده اش شد پر آب ، با وجودِ بی تاب ، رفت در بزم شراب ، وسر شاه و لب چوب شرر زد جگر آقا را
مجتبی صمدی شهاب


تعداد بازديد : 285
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:00
نویسنده:
نظرات(0)
شام مارا سحر رسید امشب

شام مارا سحر رسید امشب
آسمان را قمر رسید امشب
می به ما بیشتر رسید امشب
که علی را ثمر رسید امشب

عشق اینجا قدم قدم آمد
حضرتِ صاحبِ علم آمد

بنویسید او ابالادب است
او به خلق تمام ما سبب است
از دم او مسیح در عجب است
شیر غران حیدری نسب است

در کرمخانه کار او بذل است
مرحبا هر که با ابالفضل است

ذکر هر روز ما ابوفاضل
درد هارا دوا ابوفاضل
شاه مشگل گشا ابوفاضل
کاشف الکرب یا ابوفاضل

عالمی غرق در جمال تو باد
شیر ام البنین حلال تو باد

مرد میدان ما جگر دارد
رزم حیدر در او اثر دارد
مالک از خشم او خبر دارد
وای اگر که نقاب بردارد

کیست او؟ اینقدر مثال علیست
که در او عزت و جلال علیست

آمده اقتدا به یار کند
لشگر کفر تار و مار کند
یک به یک صید را شکار کند
لشگر از خشم او فرار کند

بین میدان رزم شد غوغا
بی پسر مانده بود ابوشعثا

ای دلیر نبرد ها عباس
غیرت شاه کربلا عباس
ساقی علقمه اَلا عباس
دست ما بگیر یا عباس

گرچه دستی نمانده بر تن تو
دستهای همه به دامن تو

امیرفرخنده


تعداد بازديد : 327
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(0)
احسان قدیمی و اسیریم به دامت

احسان قدیمی و اسیریم به دامت
مستیم به نام تو و هستیم به نامت

فطرس به امید تو پر سوخته آورد
تو آمده‌ای باز شود باب کرامت

لبخند زدی کون و مکان “کُن فَیَکون” شد
میلاد تو بوده است سرآغاز قیامت

ماییم غباری که به خاک تو نشسته است
داریم به دربانی کوی تو اقامت

آرامش ما نام حسین است و جز این نیست
از فتنه گذشتیم به نامت به سلامت

هر ثانیه‌ای را که به یاد تو نبودیم
انگشت گزیدیم به معنای ندامت

گفتی که چه خواهید؟ نوشتیم نگاهی
گفتی که چه هستید؟ نوشتیم غلامت

ای زائر تو زائر الله که هستی؟!
پیدایی و از خلق نهان است مقامت

هر چند که دور از حرم امن تو هستیم
دل خوش به همینیم که دادیم سلامت

حسین صیامی

 


تعداد بازديد : 279
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف