حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو


بسم الله الرحمن الرحيم


مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
صائب_تبریزی

در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالی‌ست جای تو

هر چند کائنات گدای درِ توأند
يک آفريده نيست که داند سرای تو

تاج و کمر چو موج و حباب است ريخته
در هر کناره‌ای ز محيط سخای تو

آيينه‌خانه‌ای‌ست پر از ماه و آفتاب
دامان خاکِ تيره ز موج صفای تو

هر غنچه را، ز حمد تو جزوی‌ست در بغل
هر خار می‌کند به زبانی ثنای تو

در مشت خاک من چه بود لايق نثار؟
هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو

عام است التفات کهن خرقه‌ی عقول
تشريف عشق تا به که بخشد عطای تو

غير از نياز و عجز که در کشور تن است
اين مشت خاک تيره چه دارد سزای تو؟

«صائب» چو ذره است و چه دارد فدا کند؟
ای صد هزار جان مقدس فدای تو

 


تعداد بازديد : 665
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:57
نویسنده:
نظرات(0)
دستی که بالا آمده کارش گداییست


بسم الله الرحمن الرحيم


مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
حسن_اسحاقی

دستی که بالا آمده کارش گداییست
کار تو آیا با گدا بی اعتناییست؟

تو بی نیاز بی نیاز بی نیازی
این اشکها دار و ندار بینواییست

خیلی غریبم با تو خیلی دورم از تو
برگشته ام... دیگر زمان آشناییست

آنقدر می بخشی که دیگر شک ندارم
با نا امیدی توبه کردن بی خداییست

هی قول دادم توبه هایم توبه باشند
بس که صبوری، عادت من بی وفاییست

تاریکی قلبم دو چشمم را گرفته
ای نور بی پایان که یادت روشناییست

باید تو را با هر نفس دید و پرستید
من دیدمت دیدم - خدای من- خداییست...

دوزخ نشینم کن ولی رو بر نگردان
چون سوختن آسان تر از درد جداییست

وقتی تمام خواهشم بخشیدن توست
بی شک "غلط کردم" شروع هر دعاییست

این دست را خالی به سینه برنگردان
دستی که بالا آمده دست گداییست


تعداد بازديد : 801
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:57
نویسنده:
نظرات(0)
باز هم دارد به من مولا محبت می کند


بسم الله الرحمن الرحيم


مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
وحید_محمدی

باز هم دارد به من مولا محبت می کند
بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند

توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان
گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند

من فراری ام ولی، دائم خودش دنبالم است
در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند

می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود
از گناهش هرکه اظهار ندامت می کند

هر کسی یک جور در این راه خالص می شود
شیعیان را آزمایش با ولایت می کند

هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد
اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند

ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است
هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند

در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند
هر که زهرایی شود احساس غربت می کند

ریشه های چادر خاکی امید شیعه است
گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند

 


تعداد بازديد : 1203
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:56
نویسنده:
نظرات(0)
با نامه ای سیاه و وجودی پر از گناه


بسم الله الرحمن الرحيم


مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
امام_حسین_ع_قتلگاه
امیر_عظیمی

با نامه ای سیاه و وجودی پر از گناه
بر درگه خدای خود آورده ام پناه

خالی تر از همیشه و عاصی تر از همه
رو کرده ام به سوی تو، هرچند روسیاه

من را بخر که نرخ خودم را شکسته ام
چوب حراج بر تن من خورده با گناه

روزی که هر که با عملی می رسد به تو
من در بساط خویش چه دارم به غیر آه

من خواب ماندم و ‌ثمرم سوخت ای خدا
-یک قرص نان بده-  ثمرم را خودت بخواه

یک قرص نان که فاطمه می پخت کافی است
خلقی به کوله بار بگیرند زادِ راه

مهر علی و آل علی توشه ی من است
حُبُّ الحسین، روضه ی او، اشک گاه گاه

با یال خون گرفته و با زین واژگون
از قتلگاهِ شاه که برگشت ذوالجناح

پای برهنه عمه ی سادات می دوید
پای برهنه، عمه ی سادات، قتلگاه

ای شمر، خوب دور و برت را نگاه کن
خنجر نکش که مادرمان می کند نگاه


تعداد بازديد : 841
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:55
نویسنده:
نظرات(0)
دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم


بسم الله الرحمن الرحيم


مناجات_با_خدا، ماه_رمضان
وحید_محمدی


دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم
ولی شبیه گدا سر به زیر برگشتم

به صد امید به سوی تو روی آوردم
به سوی خانه ی نعم الامیر برگشتم

شدم ذلیل گناهم، خودم پشیمانم
ببین شکسته و زار و حقیر برگشتم

گرفت دست مرا دست مهربانی تو
به دستگیری تو یا مجیر برگشتم

ز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردم
پر از گناه صغیر و کبیر برگشتم

گناه بال و پرم را شکسته مولا جان
شدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتم

اگرچه پیش تو احساس فقر بی معناست
ولی دوباره به سویت فقیر برگشتم

عطش دوباره لبم را ترک ترک کرده
به حرمت لب مثل کویر... برگشتم

به یاد خواهر غمدیده ای که می فرمود
ببین برادر زینب که پیر برگشتم

به کوفه شهر علی بعد بیست سال حسین
به لطف حرمله ها من اسیر برگشتم

ولی برادر زینب همینکه فهمیدم
کفن شده است تنت با حصیر... برگشتم


تعداد بازديد : 843
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:55
نویسنده:
نظرات(0)
دلتنگ روی ماه تو هستیم، ماه ما



امام_زمان_عج_مناجات
مرضیه_نعیم_امینی

دلتنگ روی ماه تو هستیم، ماه ما
چشمان خیس وقت سحرها گواه ما

معلوم می شود که دلت را شکسته ایم
از بس که بی اثر شده این سوز آه ما

نگذشته ایم محض رضای تو از گناه
بگذر عزیز فاطمه از اشتباه ما

یارانتان که سیصد و اندی نشد، ببخش
محبوس شد میان معاصی سپاه ما

در زیر نور ماه، کجا خیمه می زنی ؟
تنها پناه عالمیان...تکیه گاه ما

بیچاره آن که مثل شما اهل گریه نیست
حال بکا و روضه و غم شد سلاح ما

یک قطره اشک در غم جدّ تو کوه ساخت
از این عبادت کم و هم قدِّ کاه ما

دلخوش به روضه های عموییم تا مگر
بر روی دلربای تو افتد نگاه ما

میگفت دختری که شرر داشت دامنش
نا امن شد پس از تو عمو خیمه گاه ما


تعداد بازديد : 1095
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:54
نویسنده:
نظرات(0)
آمدم اینجا گدایی بازهم در میزنم


آمدم اینجا گدایی بازهم در میزنم
گر به رویم در ببندی بار دیگر میزنم

حق دهم آقا به تو تا که مرا نشناسی ام
چند وقتی میشود کمتر به تو سر میزنم

کوله بارم پر شده از معصیت شرمنده ام
با گناه بی حدم سیلی به دلبر میزنم

التماست میکنم این روسیاهت را ببخش
دارم آقا ناله با این حال مضطر میزنم

با دعای مادرم آخر نجاتم میدهی
من همیشه بوسه بر پاهای مادر میزنم

جان زهرا این دلم را زیر و رو کن خسته ام
بین روضه من صدایت هی مکرر میزنم

تا که گفتم یا حسین این اشک من جاری شده
در هوای یک زیارت تا حرم پر میزنم

کربلا را تا ببینم مثل عمه زینبم
از حرم تا قتلگاه برسینه و سر میزنم

آخر کار حسین است شمر گفته به صنان
خنجرم را میبرم بر روی حنجر میزنم

نانجیب دیگری گفته که من هم میروم
تازیانه بر روی بازوی دختر میزنم

 

روح الله پیدایی


تعداد بازديد : 1322
پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:53
نویسنده:
نظرات(0)
به روی چهره ی من رد پای تشنگی است

به روی چهره ی من رد پای تشنگی است
لبم دچار ، به آب و هوای تشنگی است

به ذکر حضرت بارانِ عشق مشغولم
دوباره روی لبم ربنای تشنگی است

به زیر سایه ی ابرِ کرامتم ... خیسم  
صدای چک چکِ اشکم صدای تشنگی است

کویر خشکِ لبم شوره زار شد با اشک
تَرک تَرک شدنش هم برای تشنگی است

به لحظه لحظه ی این ماه بندگی سوگند
امید من به همین لحظه های تشنگی است

چقدر روضه ی مکشوفه پیش چشم من است
درست ، روبریم کربلای تشنگی است

تمام تشنگیِ روزه دارها یک سو ...
و سوی دیگر آن ، انتهای تشنگی است

صدای بغضِ عطشناک بچه های حرم
نوای حزن ، در این نینوای تشنگی است

امان و آه ... از آن لحظه که خودم دیدم ..
ذبیح عشق ، میان منای تشنگی است

🔸شاعر:
رضا_قاسمی


تعداد بازديد : 589
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:05
نویسنده:
نظرات(0)
از تو ممنون که چنین راه نشانم دادی

از  تو  ممنون که چنین راه نشانم دادی
هدیه از جنس خودت در رمضانم دادی

داشتم غرق به گرداب گنه می گشتم
حال در ماه خودت خط امانم دادی

در مسیر گنه و معصیت افتاده منم
باز  هم با کرمت مژده به جانم دادی

شدم آلوده ی دنیای گنه تا اینکه
تو ز احسان خودت جا و مکانم دادی

روزه با اذن تو از عشق خودت میگیرم
شاکر هستم که مرا باز توانم دادی

لحضه های سحری یا که دم افطاری
تو چه احساس خوشی وقت اذانم دادی

از تو ممنون که مرا در نظرت آوردی
وقت افطار کمی خرده ی نانم دادی

کربلایی شدنم فوق بهشتی شدن است
لطف کردی که چنین شوق جنانم دادی

🔸شاعر:
روح_الله_دانش


تعداد بازديد : 689
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:05
نویسنده:
نظرات(0)
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم

نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم

گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کوله بار سنگینم

قساوت دل آلوده ام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمی بینم

همیشه بر در این خانه محترم بودم
منی که مستحق ناسزا و نفرینم

خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم

درست نیست بیایم به خانه، می دانم
اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟

اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف محبینم

شنیده ام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سال هاست مسکینم

خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم

مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضه ی عباس هست تسکینم

شکسته ای کمرم را بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟

هزار شکر که ام البنین نمی بیند
چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم

🔸شاعر:
محمدجواد_شیرازی


تعداد بازديد : 683
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:04
نویسنده:
نظرات(0)
بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین

بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین

سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین

با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین
دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین

جان من این چند قطره اشک را از من نگیر
چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین

کشته ی اشکی و من پاره گریبان تو ام
ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین

خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد
در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین

هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم
از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین

\"نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم\"
کربلایم را بده... دیگر مرنجانم حسین

وقت هر درد و غمی فرمود: \"فابک للحسین\"
روضه ی روز و شب شاه خراسانم حسین

دست و پا کمتر بزن، خواهر فدای پیکرت
ای غریب مادرم...گیسو پریشانم...حسین

پنجه ی گرگی به جان زلف تو افتاده است
تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین

یک طرف آتش گرفته روسری دختران
یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین


علی سپهری


تعداد بازديد : 1459
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
به درد عشق تو هر کس که مبتلا نشود

به درد عشق تو هر کس که مبتلا نشود
میان جرگه  اهل بهشت، جا نشود

قسم به لحظه افطار و ربنای سحر
که دست عالمی از دامنت رها نشود

چه لحظه های دعایی که از خدا خواهم
به جز به روی تو این دیده هام وا نشود

برای دیدن تو صبح و شب دعا کردم
(خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود )

تمام عالم تکوین نشسته بر راهت
بیا که بی تو شبم صبح با صفا نشود

رسیده ماه ضیافت کجاست مولایم؟!
بدون صاحب سفره که سفره وا نشود!؟

خودت برای ظهورت دعا کن ای مظلوم!
دعای همچو منی بهر تو دعا نشود

بدون آمدنت هیچ چیز این عالم
تسلی دل مقتول کربلا نشود


سید مرتضی_موسوی


تعداد بازديد : 865
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
باز از پنجره ی خانه ی ما باد بوی گل مریم آورد


بسم الله الرحمن الرحیم

 

حضرت قاسم (ع)


باز از پنجره ی خانه ی ما
باد بوی گل مریم آورد
ابر از شوق وصالی دیگر
آبی از چشمه ی زمزم آورد

شهر بی حوصله بود از بس که
در دل مردم خود غم می دید
کودکی آمد وباخنده ی خود
تیشه بر ریشه ی هر غم آورد

عشق با آمدنش بر هم خورد
لیلی قصه ی ما مجنون شد
مهربانی خدا در زد و باز
((حضرت عشق)) به عالم آورد

آسمان محو تماشایش بود
مات و مبهوت از این زیبایی
باز خورشید خجالت زده شد
ماه در محضر او کم آورد

باز در عالم بالا ازشوق
مجلس شعر فراهم شده بود
عشق در مدح تو از دیوانش
غزلی راسخ و‌ محکم آورد

                                               #

شادی آمدنش را دیدیم
یاد سه ماه ِ دگر افتادیم
باد از پنجره ها بوی شب ِ
ششم ماه محرم آورد

یاد آن لحظه که از کام عمو
جام بر جام عسل نوشید و
رفت میدان و فقط اسب آمد
خبر از غصه و ماتم آورد

بس که بر روی تنش اسب دوید
آه هم قدّ عمویش شده بود...
شب میلاد...‌ ، ببخشید ، قلم
کربلا را به خیالم آورد

مجتبی_خرسندی


تعداد بازديد : 885
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
چشمهایی که شده ابرِ بهار

چشمهایی که شده ابرِ بهار

می شود خرج دعا یا ستار

تو خطا پوشی وُ من سرتاپا...

جرم وُ عصیان وُ خطا یاستار

 

راه بدها به حـرم وا کردی

من کـجا وُ تو کـجا؟! یاستار

نامه ام پر شده از این کلمات

غیـبت وُ کـِذب وُ ریا یاستار

روسیـاهم من وُ تنـها کارم

روضه ی کـربُ وبلا یاستار

دختری گفت چرا؟! رویِ طبق

شده پوشـیده خدا یا ستار

بویِ بابایِ غـریـبم آمد

فاش کن راز مرا یاستار

عمّه روپوش طَبَق را برداشت

روضه شد یا اَبَتا...یا ستار

لب وُ دندانُ و سرُ و روی پدر

غرقِ خون است چرا؟!یاستار

رویِ لبها اثر کَعب نی است

دست و پا مانده کجا؟!یا ستار

پیشِ پایِ طَبق افتاد از پا

نُدبه شد نغمه یِ ما یا ستار

حسین ایمانی


تعداد بازديد : 599
دوشنبه 08 خرداد 1396 ساعت: 14:13
نویسنده:
نظرات(1)
رسیدم مرا غرق احسان کنی

رسیدم مرا غرق احسان کنی

جهان مرا نور باران کنی

مرا در خیابان تنهایی ام

پریشان تر از هر پریشان کنی

 

الهی و ربی و یا سیدی

لبم را به نامت غزل خوان کنی

ستاره ستاره به هر قطره اشک

شب صورتم را چراغان کنی

دل رو به ویرانی ام را خدا

دوباره در این ماه بنیان کنی

مرا در نسیم سحرهای نور

به عطر مناجات مهمان کنی

الهی اعوذ به وجه الکریم

منم بنده عاصیت یا رحیم

به مهمانیت بی نوا امدم

پریشان و بی دست و پا امدم

من از هر چه محتاج محتاج تر

به درگاه لطف شما امدم

پی لحظه هایی که از دست رفت

به دنبال یک روشنا امدم

من از خود صدایی ندارم خدا

به لطف ابوحمزه ها امدم

و من این لی خیر یا ربنی

ببین مانده از هر کجا امدم

و الحمدلله یدعوننی

شنیدم که گفتی بیا امدم

من از سمت تنهایی ام میرسم

برای شکوفایی ام میرسم

به یا ربنای شب مرتضی

در این ماه عاشق ترم کن خدا

به تسبیح زهرا از این روزه ها

مرا تشنه جام وصلت نما

پس از تشنگی عاشقی در پی است

سر سفره افطار و اشک و دعا

زبان روزه و دل پی روضه است

عجب روضه ای دارد این روزه ها

در این روزهای گرم پر از تشنگی

شده ذکر قلبم عطش کربلا

عطش بود و شرمندگی رباب

عطش بود و لالایی بی صدا

عطش بود و در خیمه ها کودکی

که فریاد میزد عمو جان بیا

عطش بود و گودال و باران سنگ

و زینب که میدید این صحنه را

لب تشنه از دشنه سیراب شد

لب تشنه بر نیزه ها قاب شد

حسن کردی


 


تعداد بازديد : 657
دوشنبه 08 خرداد 1396 ساعت: 14:12
نویسنده:
نظرات(0)
بی علی خانه ی حق این همه اسرار نداشت

بی علی خانه ی حق این همه اسرار نداشت

کعبه بی عشق علی ارزش دیدار نداشت

مظهر بندگی ناب خداوند علی است

از ازل بنده چو او، خالق دادار نداشت

 

ماه، مشتاق مناجات سحرهایش بود

آن غریبی که به جز چاه دگر یار نداشت

سر شب تا به سحر همدم نخلستان بود

هیچ کس قدر علی غصه ی بسیار نداشت

چشم بی اشک ودل بیغم علی داشت؟نداشت

دیده ای داشت که سی سال بجز خار نداشت

استخوان در گلویش بود و تحمل می کرد

زیر لب زمزمه جز قصه ی دلدار نداشت

سر او خورد شکاف و سر سجاده نشست

قدرت ناله زدن حیدر کرار نداشت

زیر لب گفت: چه می شد به مدینه آن در

شعله ور هم شد اگر، تیزی مسمار نداشت

همسرم سوخت درآتش،همه ی جانم سوخت

ولی ای کاش که یاس نبوی بار نداشت

رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 907
دوشنبه 08 خرداد 1396 ساعت: 14:12
نویسنده:
نظرات(0)
خلقت پر از هوای خوش استجابت است

خلقت پر از هوای خوش استجابت است

دست خدا همیشه به کار اجابت است

خورشید در سکوت خودش گرم گفتگوست

دریا میان موج خودش محو جستجوست


تسبیح می‌کنند صدف‌ها و سنگ‌ها

تسبیح می‌کنند صداها و رنگ‌ها

موسیقیِ بدون کلام ستاره‌ها

دارد به رمز و راز پرستش، اشاره‌ها

گل‌برگ‌ها پر از هیجان شکفتن‌اند

خاموش نیستند، پر از شور گفتن‌اند

ماهی به ذکر نام کسی تازه مانده‌ است

در جاری سلام کسی تازه مانده است

شبنم، سحر به راز و نیاز ایستاده است

بر جانماز گل به نماز ایستاده است

این‌جا شکسته نیست حضور دل کسی

دیوار نیست پیش عبور دل کسی

انسان ولی حضور دلش را شکسته است

با شهر عشق رابطه‌اش را گسسته است

در چرخ‌دنده‌های زمان ـ فرصتی که نیست ـ

او مانده است و حوصلۀ خلوتی که نیست

انسان: اسیر عقربه‌های شتابناک

محروم از مناظر شب‌های تابناک

انسان: اسیر آهن و سیمان و دود و درد

لبخند‌های کاغذی و دست‌های سرد

پشت چراغ قرمز احساس مانده است

در فهم رنگ و بوی گل یاس مانده است

در خویش مانده است به حاجت نمی‌رسد

این نسل بی ‌دعا به اجابت نمی‌رسد

محصور مانده در قفس بی ‌پرندگی

پژمرده است در رگ او نبض زندگی

گم کرده در میان صداها سکوت را  

از یاد برده مثل قناعت، قنوت را

چشمان خسته‌اش به تماشا نمی‌رسند

هی پلک می‌زنند و به فردا نمی‌رسند

یا کاشفَ الکُروب! مرا با خودت ببر

تا لحظه‌های خلوت شب، تا خودت ببر

این‌جا گرفته است هوا، یک نفس ببار

بر تنگ‌نای تاب و تب این قفس ببار

وقتش رسیده است که توفانی‌ام کنی

ابری به من ببخشی و بارانی‌ام کنی...

احمد رضا قدیریان


تعداد بازديد : 637
دوشنبه 08 خرداد 1396 ساعت: 14:11
نویسنده:
نظرات(0)
امروز با لب های خشکیده

ماه رمضان و حضرت رقیه (س)

 


امروز با لب های خشکیده

دائم به فکر دختری بودم

بی تاب تر از روزهای قبل

دل خون طفل مضطری بودم

 

امروز روز سوم ما بود

ما که فدای دخت اربابیم

والله امشب تا سحرگاهان

از داغ این روضه نمیخوابیم

لب های خشک ما کجا داند

درد لبان تشنه ی او را..؟

کی میشود فهمید قدری از

درد و عذاب زخم ابرو را..؟

هرشب فقط ذکر لبش این بود:

عمه چرا بابا نمی آید؟

عمه بدان این دختر تنها

دنیای بی بابا نمی خواهد

هرشب فقط مرگ از خدا میخواست

این روزها مانند `زهرا” بود

عجل وفاتی روی لب هایش

چشمش ولی دنبال بابا بود

کنج خرابه سر به روی خاک

تازه کمی آرام شد خوابید

ناگه صدای دلبرش آمد

عطر نفس های پدر پیچید

بابا رسید ، اما فقط با `سر”

با صورتی زخمی و خون آلود

چشم رقیه ، بین آن `صورت”

محو لبان خیزرانی بود

حالا خرابه سرد و ساکت شد

سر را گرفت و چشم ها را بست

بعد از هزار و چند سال حالا

نام و نشانی از رقیه هست

این آخرین حرف است ای مردم:

و دختر ارباب خوبی هاست

هرکس که انکارش کند حتما

 ننگی به پیشانی این دنیاست

پوریا باقری


تعداد بازديد : 569
دوشنبه 08 خرداد 1396 ساعت: 14:09
نویسنده:
نظرات(0)
دلگیرم از شهری که مسکین را نمیفهمد

دلگیرم از شهری که مسکین را نمیفهمد
شهری که درد شعر پروین را نمیفهمد!
شهری که صورت های غمگین را نمیفهمد
شهری که ((لااکراه فی الدین)) را نمیفهمد
 
وقتی دلم میگیرد از نامهربانی ها
وقتی دلم پر میشود از بد گمانی ها
 
حس میکنم باید غریب و بی نشان باشم
انگار میخواهد دلم در جمکران باشم
من دوست دارم هم رکاب آسمان باشم
میترسم از اینکه شبیه کوفیان باشم
 
بدکرده ام با خود ، خودم هم خوب میدانم
ای آسمان بیکران مشتاق بارانم
 
از کوله بار لطف تو اعجاز میخواهم
آقا ، دلی چون لحظه ی آغاز میخواهم
دیگربریدم مهربان ، همراز میخواهم
ای آسمان بیکران پرواز میخواهم
 
یارت نبودم سالها اما تو یارم باش
من شانه ای مردانه میخواهم...   کنارم باش
 
از این جماعت از تمام شهر بیزارم
آقا غریب و خسته ام تنها تورا دارم
آقا پشیمانم من از رفتار و کردارم
آری پشیمانم برای چندمین بارم
 
پیمان شکستم بارها اما گذر کردی
حال من بیچاره را آشفته تر کردی
 
دلگیری از نامردی این مردم گمراه
با استخوانی در گلو سر میکنی در چاه
تنها تو از من خواستی یک قلب خاطر خواه
سهم من از تو آسمان ، سهم تو از من آه
 
دلخسته ای از جمعه های بی ثمر بودن
دلخسته ای از سالها بی همسفر بودن
 
در سهله یا در جمکران تنهای تنهایی
در اوج تنهایی به فکر غربت مایی
آقا شنیدم بارها وقتی که می آیی
حس میکنم دیدم تو را یک روز در جایی!
 
با اینکه از من ، از من بیچاره دلسردی
من خوب میدانم که روزی باز میگردی
 
روزی کبوتر میشوم در آسمان تو
پرمیزنم در آسمان بیکران تو
غرق محبت میشود دنیا زمان تو
شمشیر تو یعنی دو چشم مهربان تو
 
روزی جهانی میشود مجذوب نور تو
روزی خبرها میشود شرح ظهور تو...
.
.
محسن_کاویانی


تعداد بازديد : 635
شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت: 13:31
نویسنده:
نظرات(2)
ناله ی مجنون ز دوریت به پاست

ناله ی مجنون ز دوریت به پاست
این غم بی انتها بر تو بناست
هر شب جمعه دلت در کربلاست
هر شب جمعه دلم پیش شماست
با تب هجران، بنای ما نواست
****
نور تو آخر به راهم میرسد
روز خوش بر جای ماتم می رسد
یک نفر بر داد عالم می رسد
اختتام فصل مبهم می رسد
صبح روشن پیش گام تو رواست
****
پرچم فتحت به نام مادر است
شبنم اشکی برایت گوهر است
در سحر،عهدم دعای دلبر است
ذکر لبهایت حسین و حیدر است
دولتت پایان عزلت های ماست
****
نغمه قرآنی ات ایمان من
چشمه رحمانی ات غفران من
یابن زهرا گفتنم عرفان من
خاطر مثل گلت درمان من
حالت چشمت به هر دردی دواست
****
منتقم بر خون آقا می شوی
بر عطشهایم تو دریا می شوی
روضه ی ما را تو معنا می شوی
زائر سقاتو با ما میشوی؟
کربلا رفتن به همراهت صفاست

علی احمدیان


تعداد بازديد : 575
شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت: 13:30
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف