اشعار ولادتها و اعیاد - 6

اشعار ولادتها و اعیاد - 6

اشعار ولادتها و اعیاد - 6

اشعار ولادتها و اعیاد - 6

اشعار ولادتها و اعیاد - 6
اشعار ولادتها و اعیاد - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
علی کیست ، ذوالفَضلِ وَالاِمتنان علی کیست ، ذوالحِکمةِ وَالبَیان

امیرالمومنین(ع)-مدح-صد و ده فضیلت

 

علی کیست ، ذوالفَضلِ وَالاِمتنان

علی کیست ، ذوالحِکمةِ وَالبَیان

علی کیست ،آیینة ذوالجلال

علی کیست ،ذوالرَأفةِ و اَلامان

علی کیست ،گو : اَحسنُ الخالقین

به او نام داده چنین ، مستعان

علی کیست ، معنای توحیدِ محض

علی کیست ،مسجودِ روح و روان

علی کیست ،اَسماءِ حُسنای حق

علی کیست ،الله را ترجمان

علی کیست ،از « وَجهُ رَبِک » بپرس

همه  فانی اَند و  علی جاودان

علی کیست ،دانای لوح و قلم

علی کیست ،اَسرارِ گَنجِ نهان

علی کیست ،فرماندهِ اَنبیاء

علی کیست ،با اَنبیا همزبان

علی کیست ،عبد خدای کریم

علی کیست ،سلطان جان و جهان

علی کیست ،کعبه ،علی کیست ،رُکن

علی کیست ،زمزم ،صفا، سَعی ،هان...

علی کیست،صوت رسای خدا

علی کیست ،رازِ مگویِ زبان

علی کیست ، آن خِلقتِ بی نظیر

که هرگز نگُنجد به وصف و بیان

علی کیست ذکرِ کُلونِ بهشت

علی کیست ،سرمایة جَنَتان

علی کیست ،حج و جهاد و زکات

علی کیست ،احکام دین را نشان

علی کیست ،همتای زهرا علیست

علی کیست ،بر مصطفی روح و جان

علی کیست ،سالار خُم غدیر

علی کیست ،رهبر به پیر و جوان

علی کیست ،آقای هر مُتَقی

علی کیست ،مولای ما مؤمنان

علی کیست ،خورشید دستِ نبی

ستون زمین ،لنگرِآسمان

علی کیست ،میزان اعمالِ ما

علی ، آن قسیمِ جحیم و جنان

علی کیست ،رمز حیات و ممات

علی کیست ،سِرِ صَلات و اَذان

علی کیست ،آنکه به اَمرِ خداست

به یک شب چهل جا عیان، همزمان

علی کیست ،دل رحم ،با دوستان

علی کیست ،دل سخت، با دشمنان

علی کیست ،مَرد قنوتِ سحر

علی کیست ،محراب را ارمغان

علی کیست ،بخشنده ، وقت رکوع

علی کیست ،در سجده ، فارغ ز جان

علی کیست ،گریان ز اشک یتیم

علی کیست ،الحق کسِ بی کسان

علی کیست ،پشت و پناه ضعیف

علی کیست ،حامیِ مستضعفان

علی کیست ،آن سفره دارِ فلک

بحق ، عالمی را علی میزبان

علی صاحبِ سفرة مجتباست

کریمانِ عالم بر او میهمان

علی کیست ،بابای زینب ،حسین

حسن، اُمِ کلثوم ، ما شیعیان

علی کیست ،شیر خدا و رسول

علی کیست ،سرمایة کُن فَکان

علی کیست ،خشم خدا در عِقاب

علی کیست ،چشم خدا در عَیان

علی کیست ،خیبر شکن، بت شکن

علی کیست ،بر مصطفی جانفِشان

علی کیست ، هشیارِ صَفِین ها

علی کیست ، بیدار در نهروان

علی کیست ،فیروزِ جنگ جَمل

علی کیست ،درپیری اَش پهلوان

علی کیست ،شایستة ذوالفقار

ولی بی سپر،بی زِره، بی کمان

علی کیست ،مظلوم،تنها، غریب

علی کیست ،با چاهها همزبان

علی کیست ،هر کس که پرسد بگو:

علی را تو در شقشقیه بخوان

علی کیست ،آرامشِ فاطمه

علی کیست ،همدردِ یارِ جوان

علی کیست ،با دستِ بسته صبور

علی کیست ،پیروزِ هر امتحان

علی دست بسته نگردد ولی

برای خدا می شود آنچنان

علی را اگر میشناسی دلا

خودت را مُریدِ مَرامش بدان

علی بر همه بی پناهان ، پناه

علی بر سرِ بی کسان ، سایبان

علی نَه فقط هست بابای ما

علی دین ما هست و ایمانمان

و تا حوض کوثر علی ، راهبَر

علی ساغر و ساقی و ساربان

علی کیست ،بابای ارباب ما

علی کیست ،مولای صاحب زمان

رسد انتقام غدیرِ علی

به دستانِ آن رهبرِ اِنس و جان

و مهدی ، مسیرِ علی میرود

امامت همین و ولایت همان

ولیِ زمان را که دریافتی

همان بیعت است و همین آرمان

و آنان که پَرپَر در این رَه شدند

همه کربلایی ، همه قهرمان

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 261
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(0)
صحرا به صحرا باد و توفان موج می زد آنجا بیابان در بیابان موج می زد

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

صحرا به صحرا باد و توفان موج می زد

آنجا بیابان در بیابان موج می زد

با پشته های ماسه ی در شن نهفته

مغرور تر از قله ی در ابر خفته

کوهان به کوهان اشتران کوه جاری

سُم بر زمین می کوفت باد نو بهاری

روی ترک های زمین خشک ریشه

خورشید می بارید مانند همیشه

آشوبی از دریا فراتر داشت صحرا

انگار شوری تازه در سر داشت صحرا

ناگاه شد آیینه ای از نور پیدا

گرد و غبار کاروان از دور پیدا

آنک ندا آمد رسول عشق برخیز

برخیز و شوری تازه در عالم برانگیز

امروز  خُم ها سر به سر مست تو افتاد

تکمیل دین عشق در دست تو افتاد

دین خدا را تا نماند پرس و جویی

باید بگویی آنچه را باید بگویی

هر چند بعد از این تو را دیوانه خوانند

ننوشته مکتوب تو را هذیان بدانند

هر چند نامردان لباس قهر پوشند

فرزند صلح و آشتی را زهر نوشند

هر چند بعد از تو دل از دلبر ببرّند

خون خدا را تشنه تشنه سر ببرّند

هر چند دینت را سر نیزه بجویی

باید بگویی آنچه را باید بگویی

در نشوه خیزی که زمین مست آسمان مست

ساقی و سقا بر بلندا دست در دست

دستی که با آن در ازل گل می سرشتند

دستی که لوح عشق را با آن نوشتند

دستی که راز کنتُ کنزاً مَخفیا بود

روزی که الرّحمن علی العَرش استوی بود

دستی که ابراهیم را در آستین بود

دستی که بت ها را شکست آری همین بود

دستی که هر شب کفش پاره وصله می کرد

دستی که خیبر را به زانو در می آورد

دستی که گرچه با سکوت چاه پیوست

در روشنای شمع بیت المال ننشست

دستی که بوی غربت و نان و رطب داشت

دستی که دل در پرسه های نیمه شب داشت

دستی که همپای رعیت بیل می زد

اما قنوتش طعنه بر جبریل می زد

دستی که شهر علم را دروازه وا کرد

گویی"سحر بلبل حکایت با صبا کرد"

دستی که از اوج ید اللهی می آمد

دست خدا دست علی دست محمد

امشب "شب وصل است و طی شد نامه ی هجر"

آری "سلامٌ فیه حتّی مَطلع الفجر"

 

مهدی جهاندار


تعداد بازديد : 295
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(0)
سلمان کیستید مسلمان کیستید؟ با این نگاه شیعه ی چشمان کیستید؟

امیرالمومنین(ع)-بصیرت-وحدت

 

سلمان کیستید مسلمان کیستید؟

با این نگاه شیعه ی چشمان کیستید؟

با این نگاه شعله ور از برق افتراق

با این نگاه خط زده بر خطبه ی وفاق

با این نگاه پر شده از خط فاصله

دور از ملاحظات روایات واصله

با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟

آیینه ی نگاه علی نیست این نگاه

چشم علی که محو افق های دور بود

از درد و داغ شعله ور اما صبور بود

چشمی که حرف حرف سکوتش شنیدنی ست

چشمی که ربنای قنوتش شنیدنی است

آن حرف ها چه ژرف چه ژرفند خوانده اید؟

آن حرف ها شگفت و شگرفند خوانده اید؟

از درد بی امان چه بگویم شنیده اید

از خار و استخوان چه بگویم شنیده اید

مولا رسیده بود به سوزان ترین مصاف

اما نبرد دست به شمشیر اختلاف

تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید

این بار در غلاف به فریاد دین رسید

چون لیلة المبیت علی از خودش گذشت

آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت

آتش به سینه داری اگر، شعله ور مباش

هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش

دامن مزن به آتش این قیل و قال ها

از حق بگو، چنانکه علی گفت سال ها

از حق بگو ولی نه به توهین و افترا

با منطق علی، نه به توهین و افترا

القصه سیره ی علوی این چنین نبود

تاریخ را بخوان اخوی این چنین نبود

بادا که تا همیشه بمانیم با علی

سلمان شویم و مسلم این راه یا علی

 

سید محمد جواد شرافت


تعداد بازديد : 303
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(0)
بشنوند این پیام،آنانکه: پیروان تشیّع نابند

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر-بصیرت

 

مقام معظم رهبری :

غدیر ، کربلای عوام بود و کربلا ، غدیر خواص ... در غدیر با آن که بیعت گرفته شد "جفا" شد و در کربلا با آن که بیعت برداشته شد "وفا" شد.

 

 

بشنوند این پیام،آنانکه:

پیروان تشیّع نابند

تندروها بس است برگردند

کندروها خوش است بشتابند

***

این پیام غدیر بشنو ، تا

بعد ذکر بلی (بلا) نگوئی لا

کربلای عوام بود غدیر

هم غدیرِ خواص کرب‌وبلا

***

عهد سست غدیریان بنگر

که پس از بیعت آن جفا کردند

در عوض یکدلان عاشورا

پای کار آمده وفا کردند

***

باخت خود را عوام, با اینکه

در غدیر آنهمه رجز خواندند

لیک اندک خواص عاشورا

یا علی گفته , با علی  ماندند

***

بشناسیم موقعیت خویش

تو و من فی امورهم شورا

چیست تدبیرمان به روز عمل

در غدیریم , یا که عاشورا؟!

***

در غدیریم اگر , پس از بیعت

پاک و بی شبهه با علی باشیم

یا اگر باز کربلائی هست

عامل قول یا علی باشیم

***

کاروانها بایستند همه

کز بر حق سفیر آمده است

بر رسول خدا بگو تبریک

روز عید غدیر آمده است

 

ولی الله کلامی زنجانی


تعداد بازديد : 173
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(0)
اینجا گرفته‌ست مردی بر روی دست آسمان را مردی که در قبضهٔ خود دارد تمام جهان را

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

اینجا گرفته‌ست مردی بر روی دست آسمان را

مردی که در قبضهٔ خود دارد تمام جهان را

آورده با ذوق سرشار در پیش چشمان مردم

تصویر زیبایی از این منظومهٔ بی‌کران را

در هالهٔ روشن وحی با قلبی آکنده از مهر

آیینه بر دوش دارد این‌بار باری گران را

در جشن «من کنت مولاه...» آیینهٔ نور کرده‌ست

لبریز از روشنی‌ها چشمان پیر و جوان را

با شور و حالی فراگیر در امتداد رسالت

جبریل در حلّه نور آورده این ارمغان را

باید علی بود و فهمید باید علی بود و حس کرد

در آسمان حقیقت تکبیر افلاکیان را

همراه بارانی از گل ای دشت شور و بشارت

در برکه جاری کن امروز تصویر رنگین‌کمان را

گویا نوای بلال است... آری! که با عطر مولا

بر آسمان می‌فشاند گل نغمه‌های اذان را

 

سید محمد بابامیری


تعداد بازديد : 185
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر اسلام چون کودکی بود در اول راه مانده مانند ماهی هلالی در اول ماه مانده خو

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

اسلام چون کودکی بود در اول راه مانده

مانند ماهی هلالی در اول ماه مانده

خورشید اما درآمد با ماه بر منبر آمد

امروز اگر ماه کامل بر بام درگاه مانده

ظهر است و آن آبگیرش آری غدیر است و شیرش

دیگر چه باک است اگر دشت در مکر روباه مانده

گشتیم و جز او ندیدیم گشتیم و دیگر نگردید

غیر از علی هیچ کس نیست تا این زمان شاه مانده

از دشمنانش نمانده است غیر از تباهیّ و از او

هذا علیٌ کنار من کنتُ مولاه مانده

هم عادِ عاداه خوانده هم والِ والاه دیده

هرکس که بیراه رفت و هر کس به دلخواه مانده

ایراد کوتاهی ماست تقصیر گمراهی ماست

خرما اگر بر نخیل و دستی که کوتاه مانده

ما آسمان را ندیدیم تنها سلونی شنیدیم

از کوه بالا نرفتیم از ما فقط کاه مانده

بسم اللهِ سوره ی ناس قدر است و ما قدرنشناس

گوشی نماند و صدایش عمریست در چاه مانده

عصر از غدیرش گذشتیم شب شد به چاهش کشیدیم

زآن شب نمانده است چاهی زآن شب ولی آه مانده

 

محسن ناصحی


تعداد بازديد : 251
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
از روز ازل به ما دو زمزم دادند با عشق على شور دمادم دادند

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر-منتظر محرم

 

از روز ازل به ما دو زمزم دادند

با عشق على شور دمادم دادند

هر چند غدیر زاده هستیم ولى

ما را پر و بال در محرم دادند

 

رضا محمدی


تعداد بازديد : 103
سه شنبه 30 شهریور 1395 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
این کیست که بالاتر از او دستِ کسی نیست

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

این کیست که بالاتر از او دستِ کسی نیست

این کیست که جز دامنِ او دسترسی نیست

این کیست که در سِیطَره اش بود و نبود است

عالم سَرِ این سفره به غیـر از قفسی نیست

این کیست که حتی همه ی هولِ قیامت

در پیشِ تجلّیِ ظهورش قَبَسی نیست

این کیست که در هولِ هراس آورِ محشر

جز سایه ی او هیچ کجا دادرَسی نیست

این کیست که یک عُمر نبی گفت و ستودش

بالاتر از این دستِ خدا دستِ کسی نیست

صد جام به شُکرانه ی این باده شکستیم

تا هست علی تا به اَبَد باده پرستیم

خورشید اگر آب کند پا به سَرَش را

جبریل اگر فرش کند بال و پَرَش را

اَفلاک اگر خاک شود یا که غباری

از پایِ تو گر سُرمه کِشَد چشم تَرَش را

شب پُر کند از پولک و مهتاب و ستاره

دامانِ تو را تا که ببیند سحرش را

اینها همه هیچ اند در آنجا که خداوند

 رو کرده به شکل تو تمامِ هنرش را

نام تو چه دارد که به هنگام رَجَزها

از هیبتِ آن شیر دریده جگرش را

ای شاهِ سواران نظری کُن به پیاده

حالا که خدا دست اُخُوَت به تو داده

آرامش طوفانیِ گیسویِ تو عشق است

طوفانِ تماشاییِ اَبرویِ تو عشق است

با آتشِ هر ضربه یِ دستِ تو خدا گفت

تیغی بزن ای مرد که هوهویِ تو عشق است

بر تیغه ی شمشیرِ تو حَک کرده خداوند

بر پهنه یِ هر معرکه بازویِ تو عشق است

خورشید طلوع می کند از کُنجِ حریمَت

یعنی که در این خاک فقط کویِ تو عشق است

سجاده ام از جنسِ غبارِ قدمِ توست

این قبله که داریم فرا رویِ تو عشق است

سر تا به قدم هرچه که داریم فدایت

عشق است اگر سر بِدَوانیم به پایت

هر شعر که در عرش خدا گفت علی بود

هر شور که در خلقتِ ما گفت علی بود

سوگند به شبهایِ تماشاییِ مکه

نامی که محمد به حرا گفت علی بود

وِردی که به هنگامِ قنوتش به لبش داشت

ذکری که نبی وقتِ دعا گفت علی بود

آن نغمه که در کوچکی ام مادرم آموخت

با کودکِ اُفتاده زِ پا گفت علی بود

لالاییِ ما بود همین نام که هرشب

با زمزمه و گریه ی ما گفت علی بود

تا لحظه یِ مرگم لبم از نام تو گویاست

یا حضرتِ حیدر تپشِ سینه ی زهراست

 

حسن لطفی

 

 


تعداد بازديد : 143
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:52
نویسنده:
نظرات(0)
بیهوده نگرد ! کیمیا ذکر علی ست

امیر المومنین(ع)-مدح

 

بیهوده نگرد ! کیمیا ذکر علی ست

آن معجزه ی گرانبها ذکر علی ست

با دیدنِ ایوان نجف فهمیدم

دارویِ تمام دردها ذکر علی ست

 

وحید قاسمی

 

 


تعداد بازديد : 325
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:51
نویسنده:
نظرات(0)
دل سپردم به مهر مهرویی گرچه آلوده ای خرابم من

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

دل سپردم به مهر مهرویی

گرچه آلوده ای خرابم من

عرش اعلی اگر شود جایم

خاك راه ابوترابم من

 

من خرابم شراب می خواهم

تشنه ی باده ی ابوالحسنم

می نخورده جداشدم ازخود

وای اگر که پیاله ای بزنم

 

دل آواره كرده بیتوته...

گوشه ای ازحریم شیرخدا

تا خدا می برد مرا امشب

یك نگاه رحیم  شیرخدا

 

هاتفی بیخ گوش من... می گفت:

كه نجف مركز بهشت خداست

همه ی چرخ و نه فلك با یك...

چرخش چشم مرتضی بر پاست

 

چه كسی می رسد به فریادم

در سرم پر شده هوای نجف

این كُنتَ؟ حبیبنا الغوث

صاحب قبّه ی طلای نجف

 ***

باز بر مصطفی سفیرآمد

ای سفیرخدا دلت آرام!

امرشد...یا نبینّا... بلّغ...

تا رسانی وظیفه را انجام

 

جبرئیل امین غریق نوا

مژده مژده بده رسول اله

روی منبر بگو خدا گفته...

شیریزدان  شده ولی الله

 

دست حیدر به دست پیغمبر

دست هردو میان دست خدا

و یدالله فوق ایدیهم...

جلوه كرده بعینه دراینجا

 

حاجیان گردكعبه و دلبر

پا نهاده میان جمعیت

با دلی مطمئن درآنجا داد

مرتضی رانشان جمعیت

 

با صدای بلند می فرمود

این بود امر حیّ دادارم

كه علی می شود به او مولا

هر كه را من ولی و دلدارم

 

برلبش خنده ای رسید... و خواند

این دعا را كه وال من والاه

اشكی آمد ز گوشه ی چشمش

كرد نفرین كه عاد من عاداه

 

بحث حب علی و اولادش

مطلب منبر پیمبر بود

نفراولی كه عاشق شد

فاطمه دختر پیمبر بود

 

فاطمه كوثر رسول خدا

اولین شیعه ی نگاه علی

جز خداوند عالی اعلی

همه در سایه ی پناه علی

 

حضرت عشق! حضرت مولا

سر نهادن به پای تو عشق است

نیش تو  نوش  و درد تو درمان

هم جفا هم وفای تو عشق است

منِ ازپا فتاده را امشب

دست بالا ببردعایی كن

خسته ام از همه ز خود  بیزار

ای خدایی مرا خدایی كن

 

بسمل زیر پای تو دل من

با نگاهی بكش خلاصم كن

چشم تو چشمه ی عطای خدا

نظری سوی التماسم كن

 

یا امیری  و صاحب امری

كی نگه می كنی به احوالم

سیّدی یا محول الاحوال

فاطمی كن تمام اعمالم

 

تو مراد تبارك اللّهی

احسن الخالقین برای تو  بود

خاتم الانبیا محمد هم...

یکسره  غرق در ولای تو بود

 

طالب دیدن رخت هستم

كعبه ی فاطمه ابوالزینب

اهل لاهوت والهِ لحنت

چون شوی غرق نغمه ی یارب

 

پسرت یا علی ابوالفضل است

دخترت مادر مصیبت ها

یاور بیكسان! گل توچه كرد...!؟

در دل لشگرمصیبت ها

 

ای نگاه تو جاری رحمت

مهرخود را به دل نما نازل

ای تجلّی واقعی خدا

دمی ازجلوه ات ابوفاضل

 

من غلام توأم ابوالسادات

نوكر بی نوای فرزندت

همه ی زندگی من!...  بنگر

زنده ام درهوای فرزندت

 

ای تمام امید ختم رسل

كاشف الكرب مصطفی حیدر

همه جا فاطمه صدا می زد

انت مولای مرتضی حیدر

 

خسته ی جستجوی توآدم

بنده ی مبتلای تو ادریس

گر كند برمقام تو اقرار...

می شود عاقبت به خیر ابلیس!

 

روی موج بلند دریاها

نام تو بادبان كشتی نوح

شب قدر تمامی اعصار!

و تنزّل، الیک حضرت روح

 

طالب تو مقام ابراهیم

در طواف تو هجراسماعیل

تشنه ی دیدن رخت زمزم

مُحرم خانه ی تو جبرائیل

 

حافظ جان موسی عمران!

تو مناجات یاد او دادی

به خدا كه به انبیاء عظام

با ولای خود... آبرو دادی!

 

ای نوای خلیل درآتش

وی دعای مسیح، وقت شفا

دركنارمزارتو بودن...

شأن تنزیل جنت الااعلی

 

مست چشمان تو دل یوسف

دیده گریان هجرتو یعقوب

متوسل به نام تو موسی

مات و حیران صبرتو ایوب

 

در فراق تو حضرت داود

پاره كرده سحرگریبان ها

ای گدای نگین حلقه ی تو

در نماز شبت... سلیمان ها

 

سر نهاده به پای توالیاس

خضر بوسه زند به دست تو

یونس از یاد تو مدد می جست

كهفیان بیقرار و مست تو

 

زكریّا میان محرابِ

طاق ابروی تو دعا می كرد

لحظه ی سر بریدنش یحیی

پیش پایت خدا خدا می كرد

 

برده مهر تو هوش سلمان را

عاشق واقعی تو عمّار

مالك قلب مالك اشتر

سر به دارتو میثم تمّار

 

ای مقید به شرع تو مقداد

كشته ی بی كسی تو بوذر

شیعه ی تو علی همینانند

من كجا خاك خانه ی قنبر!

 

ای غزل خوان چشم تو حافظ...

در به در بهر دیدنت  سعدی

مولوی خودكشی كند ز غمت!

قنبرت می زند صدا... بعدی!

 

خواهم ازحق دمی تماشایت

ای كه گفتی" و من یمت یرنی "

العجل یا اجل كه منتظرم

می زنم نعره سیّدی ارنی

 

 

مجتبی روشن روان

 

 


تعداد بازديد : 213
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:50
نویسنده:
نظرات(0)
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

...می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد

با جهاز شتران کوه احد برپا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت

دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد

پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است

پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد

بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت اینبار ز پایان سفر می گویم

بارها گفته ام و بار دگر می گویم

راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست

کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست

گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش

بگذارید که یک شمه بگویم دستش

هرچه در عالم بالاست تصرف کرده

شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما

واژه در واژه شنیدند صدا را اما

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد

آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

می رود قصه ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

 

سید حمیدرضا برقعی


تعداد بازديد : 269
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:50
نویسنده:
نظرات(0)
مشتاق ولایت امیریم هنوز محتاج همان خیر كثیریم هنوز

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

مشتاق ولایت امیریم هنوز

محتاج همان خیر كثیریم هنوز

از چشمه كوثرِ على مى نوشیم

ما تشنه جام الغدیریم هنوز

 

محمد مهدی عبدالهی


تعداد بازديد : 127
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:49
نویسنده:
نظرات(0)
همی گویم و گفته ام بارها بوَد کیش من مهر دلدارها

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

همی گویم و گفته ام بارها

بوَد کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر

بُرونند زین جرعه هشیارها

اگر عقل آید به میدان عشق

کشد کارش آخر به انکارها

خوشا مثل سلمان مسلمان شدن

خوشا جذبه ی حالِ تمّارها

من و جبرئیل و تو دیوانه ایم

علی کرده بسیار از این کارها

من امشب خماریِ او میکشم

صدو ده نفس ذکر هو میکشم

اگر تیشه ها بُت تراشیده اند

اگه کعبه را هم پرستیده اند

اگر آسمانها زمین خورده اند

اگر مهر و خورشید تابیده اند

اگر تاکِ انگورها پخته اند

اگر جامها مِی تراویده اند

اگر بیتها دل به آتش زدند

اگر شعرها شعله پاشیده اند

دلیلش فقط این بُود یك كلام

خدا را به رویِ علی دیده اند

غدیر است و جام از سبو میکشم

صد و ده نفس ذکر هو میکشم

خطاب آمد از عشق پیمان بگیر

و این دستها را به دامان بگیر

کویرِ ترک خورده را ابر باش

از این خاکِ خُشکیده باران بگیر

بمان یک به یک حاجیان را بخوان

از این جمع کامل گریبان بگیر

تلاوت کن "الْیومَ اَکْمَلْت" را

و بیعت برای سلیمان بگیر

به دستِ علی دستِ خود را بده

به منبر بگو یاعلی جان بگیر

از این بِرکه آبِ وضو میکشم

صد و ده نفس ذکر هو میکشم

اگر تیغِ تو سایه گستر شود

همان ابتدا کار یکسر شود

غلط گفتم آقا ندارد نیاز

که تیغ شما خرج لشکر شود

سرِ سركشان خاكِ راه شما

به یک ضربه ی مالک اشتر شود

محال است جمع تمام سپاه

که با قنبر تو برابر شود

خدا دوست دارد تماشا کند

کمی ذوالفقار علی تَر شود

به تیغ محبت گلو میکشم

صد و ده نفس ذکر هو میکشم

تو را از رسولان سر آورده است

تو را شور شورآور آورده اند

تصدق بفرما به پیغمبران

برای تو انگشتر آورده اند

به دنبال نامت همه شاعران

فقط واژه ی محشر آورده اند

نه که عَمرو عاصان پس اُفتاده اند

تمام دلیران سر آورده اند

زمان فرار از دمِ تیغ توست

که شلوار خود را در آورده اند

دلم را پِی اَت کو به کو میکشم

صد و ده نفس ذکر هو میکشم

نگهدار ما را برای خودت

فقط بین مهمان سرای خودت

مرا آینه کُن به دردی خورم

در آغوشِ ایوان طلای خودت

برای پدر مادرم کافی است

نخی،ریشه ای از عبای خودت

اگر پا گذارم به جا پایِ تو

مرا می بری تا خدای خودت

مرا می برد گوشه ای از بقیع

فقط ردِ پا ردِ پای خودت

غبار نجف را به رو میكشم

صد و ده نفس ذکر هو میکشم

علی ابتدا  و علی انتهاست

علی مصطفی و علی مرتضاست

علی اول است و علی آخر است

علی در حضور و علی در خَفاست

علی در معارج علی بر بُراق

علی اِنَما...و علی وَالضُحی است

علی با حق است علی بر حق است

علی کعبه است و علی در حَراست

علی نیست آن و علی نیست این

علی نه جدا و علی نه خداست

علی را بگو هرچه گویی کم است

که زهرا علی و علی فاطمه است

 

حسن لطفی

 


تعداد بازديد : 269
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:48
نویسنده:
نظرات(0)
آتش گرفت هرکه مِی از این سَبو کشید

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

آتش گرفت هرکه مِی از این سَبو کشید

دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید

مدحِ تو را نمی شود آسان سرود و گفت

باید که دست یکسره از آبرو کشید

آئینه ای گرفته خدا در مقابلش

فرمود یا علی و تو را مو به مو کشید

خود را که دید عینِ خودش را ظهور داد

یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید

ما را رها نمیکند آن قوسِ اَبروان

باید که تیغِ اَبروی تو بر گلو کشید

ای شاه بیتِ عشق وزیزی مبارکت

بسم اله ای امیر امیری مبارکت

ما باختیم پیش تو دارو ندار باز

ما را نوشته‌اند از اول قُمار باز

دستِ حسن حسین و اباالفضل تیغِ توست

 این خانواده اند همه ذوالفقار باز

وقتی که چرخ میزند این تیغ رحم کن

خورشید را که در نرود از مدار باز

پیداست از حرارتِ لا سیف گفتنش

جبریل دیده است کمی تار و مار باز

چشم تو است جامع الاضدادِ اهلبیت

وقت سلام رحمت و وقت شکار باز

تا پیش چشم فاطمه حیدر بلند شد

روحی لک الفدایِ پیمبر بلند شد

نقش تو بود و تیشه ی پیکر تراش ها

یاد تو بود در سَرِ مرمر تراش ها

از در شروع شد و همه ی قلعه را شکست

دستِ تو بود و حیرتِ خیبر تراش ها

حجاج در طواف تو حلاج می شوند

قربانیان خانه ی تو سر تراش ها

مولا تویی به بیعتِ بیعت شکن چکار

مولا تویی به رغم...سه سرور تراش ها

بر چشم ابرویت چقدر خوش نشسته است

انگار داده اند به خنجر  تراش ها

از هرچه دیده ام حرمت آشناتر است

ایوان طلای شاه نجف دلرباتر است

از ابرِ خشک لطفِ تو باران در آوَرَد

چشمت چقدر جان دهد و جان در آوَرَد

تو آمدی به جلوه که پروردگار هم

خود را چنین به قامتِ انسان در آوَرَد

دست تو کافی است به خرمای تازه ای

از بت پرست حضرتِ سلمان در آوَرَد

ما با علی علی همه ی عمر زنده ایم

ما را به رقص ذکرِ علی جان در آوَرَد

عباس مثل کیست که اصلا نیاز نیست

تیغ از غلاف در دل میدان در آوَرَد

رحمت به مادرم که به ما گفت یاعلی

یا مظهرالعجائب و یا مرتضا علی

ما را بهار ساخته ای زَمهَریر نه

ما را بهشت کرده ای اما کویر نه

ما کعبه را بدونِ علی سنگ دیده ایم

این کعبه است قبله،ولی بی امیر نه

روزِ تولد و همه ی عیدهایمان

شاید زِ یادمان رَوَد اما غدیر نه

وقتی گدا رسید و به این خانه حلقه زد

برگشت از سرایِ تو اما فقیر نه

از آب هم مضایقه کردند در منا‌

سیراب دیو و دَد همه...طفلِ صغیر نه

این خانواده بیش و کمش فرق میکند

*اصلا حسین جنس غمش فرق می کند*

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 373
دوشنبه 29 شهریور 1395 ساعت: 9:46
نویسنده:
نظرات(0)
به یُمن حضرت دلبر خدا بر من کرامت کرد

 

 السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام

به یُمن حضرت دلبر خدا بر من کرامت کرد
همین که نامش آوردم دعایم را اجابت کرد

نه تنها من سرآغاز امورم "یاعلی" گفتم
خدا هم "یاعلی" گفت و شروع امر خلقت کرد

تمام انبیا هر جا گره بر کارشان افتاد
دم "حیدر" گرفتند و خود مولا وساطت کرد

پدر بعد از اذان در گوش من "نادعلی" خوانده
همان "نادعلی" عمری از ایمانم حفاظت کرد

به دل حب علی دارم، شده زهرا خریدارم
خودم لایق نبودم که، ولی مادر محبت کرد

"منم کلبی ز اکلاب امیرالمؤمنین حیدر"
مرا انسیه ی حورا چنین منصب عنایت کرد

گرفتار و پریشانم، سراپا غرق عصیانم
دل ویران من را ساقی کوثر مرمت کرد

نمی پرسد چرا مستی؟ نمی گوید برو پستی
گدا هرقدر بد بوده علی بر او کرامت کرد

به هجر او گرفتارم، به دل شور نجف دارم
به هرکس که نجف رفته دل زارم حسادت کرد

دوباره دیشبی در خواب دیدم زیر ایوانم
دوباره این دل شیدای من میل زیارت کرد

هوای نوکرانش را همیشه مرتضی دارد
در اوج هر گرفتاری مرا راهیِ هیئت کرد
.

به دست خاندان او فقط جود و کرم باشد
علی باب الحوائج می شود شش ماهه هم باشد

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 293
یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت: 13:52
نویسنده:
نظرات(0)
تا وحی آمد مقتدا را برد بالا دست نبی دست خدا را برد بالا

عید غدیر

 

تا وحی آمد مقتدا را برد بالا
دست نبی دست خدا را برد بالا

با دست گرمش رحمه اللعالمین رفت
دست یل خیبر گشا را برد بالا

فهمیده بود این گوش ها کر می شوند و
تا آخرین حدش صدا را برد بالا

نام علی بر خلق عالم سایه گسترد
تا پرچم شاه ولا را برد بالا

شان نزول سوره ی انسان عیان شد
وقتی که روح هل اتی را برد بالا

یارب محبش سربلند و دشمنش خوار
آرام دستش این دعا را برد بالا

می خواست مردم جلوه ی حق را ببیند
آیینه ی ایزدنما را برد بالا

روزی خرید یوسف ارزان بود اما
این بار پیغمبر بها را برد بالا

سکان کشتی هدایت جانشین داشت
این ناخدا آن ناخدا را برد بالا

بر بام دلها کعبه ی سیار رفت و
با خود صفا مروه منا را برد بالا

هرگز به شعر دیگران حسرت نخوردیم
این بیت های ساده ما را برد بالا

مجتبی خرسندی

 


تعداد بازديد : 137
یکشنبه 28 شهریور 1395 ساعت: 13:48
نویسنده:
نظرات(0)
مدح و شهادت امام هادی (ع) ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد آنقدر راه

مدح و شهادت امام هادی (ع)

ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد
از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد
آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری
که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد

گوشه ی چشم تو که جای خودش را دارد
دارد از گوشه ی نعلین تو زر می ریزد
تو فقط لطف کن و از سر قبرم‌ بگذر
صد مسیحا ز دمت وقت گذر می ریزد
تو که هستی که اگر حضرت جبریل امین
اوج گیرد به سماوات تو پر میریزد
تا خود صبح ز طوبا ز تو می پرسیدم
گفت از یمن دم توست ثمر میریزد

شهره به شهر شعوری و شعارت عشق است
می زدن از لب آن چشم خمارت عشق است

شب دراز است اگر ماه رخت ، مه باشد
راه کوتاه اگر نور تو در ره باشد
عاشق آن نیست که در سجده ، منیت دارد
عاشق آنست که از رتبه ات آگه باشد
آنزمانی که ز تو شعر ، شرف می گیرد
بهتر آنست که در قافیه به به باشد
ولی الله ، جهان بین یدت گردویی است
قد ذهن بشر از درک تو کوته باشد
خب طبیعی است اگر بلبل عاشق کارش
روی هر شاخه گل مهر تو ، چه چه باشد
پادشاه است بگو تاج به سر بگذارد
بر سر سائل اگر دست شهنشه باشد

می روم تاج شهادت به سرم بگذارم
تاج را تا به قیامت به سرم بگذارم

سر مستور خدایی و روایت شده ای
هادی نوری و با نور، هدایت شده ای
علم کلی و پر از حلم و درایت شده ای
دهمین پادشه تخت ولایت شده ای
اوج گیرنده تر از بال نهایت شده ای
تو به اندازه ی ده جمله روایت شده ای
موسی طور چرا باز به خود می پیچی؟
باز از سامریان غرق شکایت شده ای
زهر دادند تو را ، از ته دل آه نکش
آه، بازیچه ی دستان جنایت شده ای
اشک گشتی و چو باران صفا باریدی
در دل اهل بکا ، گریه ، سرایت شده ای

من بمیرم جگرت مثل حسن می سوزد

از سرت تا کمرت مثل حسن می سوزد

جعفر ابوالفتحی

 

منبع: نِی جَف ، پایگاه اطلاع رسانی اشعار آئینی جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir

 


تعداد بازديد : 189
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:22
نویسنده:
نظرات(2)
امام هادی النقی(ع)-مدح وقتی که تمامی ملائک، مولا از حسن تو گویند یکایک، مولا این ذره کجا و آفتابی چ

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

وقتی که تمامی ملائک، مولا

از حسن تو گویند یکایک، مولا

این ذره کجا و آفتابی چون تو

«کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثَنائِک» مولا؟

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 131
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح نوری درخشید و به عالم روشنا داد هادی شد و ره را نشان بر آشنا داد ظلمت زدود از

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

نوری درخشید و به عالم روشنا داد

هادی شد و ره را نشان بر آشنا داد

ظلمت زدود از دهر و چندان فیض بخشید

تا بر کویر جانمان آب بقا داد

آیات قرآن را تلاوت کرد و تفسیر

تا سینه ها را جلوه ای از هل اتی داد

حقِّ صراط المستقیم اش را ادا کرد

وقتی که دل را نوری از خیر النسا داد

با آیه های روشن رفتار خوبش

هر دم نشانی از صفای مجتبی داد

هادی همان نور هدایت گستری که

راه هدایت را نشان تا کربلا داد

حقِّ معلم دارد او بر گردن ما

درس زیارت جامعه تعلیم ما داد

با روح دین دلهای ما را آشنا کرد

ما را ز رأفت راه در حصن رضا داد

می بوسم آن دستی که او این دستها را

دست علی ، یعنی به دستان خدا داد

تکرار شد حُبِّ علی تا چارده بار

وقتی که او شرح علیِّ مرتضی داد

شرح غدیر از او به دست ما رسیده

با یک هدایتنامه مشقی از ولا داد

آری هدایتگر به کشتیِّ غدیر است

یعنی خدا سکّان به دست ناخدا داد

دشمن به خوبی از مقامش با خبر بود

او انتشار نهضت خون خدا داد

اصلاً جهادش گوشۀ تبعید گل کرد

وقتی به خیل شیعیان درس وفا داد

درس وفا بر عهد ، در ایام سختی

درس صبوری را به هنگام بلا داد

درس اقامت در مسیر استقامت

درس شجاعت در ره آل عبا داد

درس خشوع و بندگی در محضر حق

درس تواضع با همه مردم به ما داد

شب زنده داری نیز کار هر شبش بود

حقِّ عبادت را به دستان دعا داد

حق یتیمان و فقیران و مساکین

حق ضعیفان را به هر قیمت بها داد

هر سائلی از کوی او حاجت روا شد

حاجت نگفته پاسخ هر بنده را داد

تنها حسن دارایی خود را نبخشید

او نیز هر چه داشت در راه خدا داد

با نا امیدان از در امّید بنشست

بر بی پناهان رو گشاده جاه و جا داد

جود و کرم لطف و عطا  نیکی و احسان

با این فضائل حقِّ دستان عطا داد

حتی ز دشمن روی خود را بر نگرداند

پور علی حق بشر را تا کجا داد

تنها بشر نه ، بلکه حیوانات را هم

دستان پر مهرش نوازش از صفا  داد

این خانواده اصلا از ریشه کریمند

اما بشر حقِّ ذَوِی القُربی کجا داد

حقِّ ذَوِی القُربی نشد هرگز رعایت

با اینکه هر چه داشت آل مصطفی داد

حقِّ خلافت را از اول غصب کردند

مزد رسالت را رذالت برملا داد

از ابتدا تا انتها حق را ربودند

باطل به جای حق نشست و حکمها داد

فرمود با گریه رئیس مذهب ما

دشمن به ما یا تیغ یا زهر جفا داد

گه درد سیلی و سنان و ریسمان بود

گه شرح غربت را ذبیحاً بالقفا داد

اما مهیا باش آقا خواهد آمد

آنکه روایات ظهورش وعده ها داد

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 141
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-ولادت سرچشمه فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گ

امام هادی النقی(ع)-ولادت

 

سرچشمه فیض حی سرمد آمد

آئینۀ نور حُسن احمد آمد

تبریک به ثامن الحجج باید گفت

چارم علی آل محمّد آمد

***

گلنغمۀ شادی از منادی آمد

از سوی مدینه بانگ شادی آمد

با آمدن طنین بال جبریل

عطر نفس امام هادی آمد

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 125
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 31
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف