اشعار ولادتها و اعیاد - 4

اشعار ولادتها و اعیاد - 4

اشعار ولادتها و اعیاد - 4

اشعار ولادتها و اعیاد - 4

اشعار ولادتها و اعیاد - 4
اشعار ولادتها و اعیاد - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
السلام علیک یا زینب نور چشمان مصطفی زینب

السلام علیک یا زینب
نور چشمان مصطفی زینب
زینت اسم مرتضی زینب
باعث فخر مجتبی زینب
فاطمه بر تو مبتلا زینب

بعد از آنکه نهاده نامت را
داده حق اختیار تامت را
مصطفی خود گشوده کامت را
مرتضی پخته جنس خامت را
المثنای مرتضی زینب

آمدی و بهار هم آمد
خوشی روزگار هم آمد
به دل ما قرار هم آمد
کوه حجب و وقار هم آمد
منشا غیرت و حیا زینب

غیر تو در سرم ندارم من
غصه ی بیش و کم ندارم من
با تو اصلا که غم ندارم من
ای دمم بی تو دم ندارم من
می رسم با تو تا خدا زینب

محترمتر ز محترم بانو
سایه داری تو بر سرم بانو
مهربانتر ز مادرم بانو
در هوای تو می پرم بانو
دست من را بگیر یا زینب

میلاد یعقوبی (اراک)

 


تعداد بازديد : 275
جمعه 15 بهمن 1395 ساعت: 7:44
نویسنده:
نظرات(0)
عشق چون باد رها بین دو مرقد، زینب (س)

🔹مدح ام العجائب  و ام المصائب اولیاء مخدره🔹
🔹جناب زینب کبری (سلام الله علیها)🔹


عشق چون باد رها بین دو مرقد، زینب (س)
در تن اهل خدا روح مجرد زینب (س)

یم نور است علی ، فاطمه ساحل هایش
زورق عشق، حسین (ع) ، عرشه و مسنَد زینب (س)

نام تو آمد و بیهوش شدم پس باید
نفسی تازه کنم از تو مجدد زینب (س)

خواهر و دختر معصومی و خود معصومه
ثانی امّ ابی ، خامس احمد ، زینب (س)

عرش را ساخت خدا با دَمِ مولا و سپس
سر در نه فلکش نام تو را زد زینب (س)

الف قامت صبر است ز صبرت قائم
الف قامت غم را تو شدی مَد زینب (س)

امتحان های زمان را همه را رد کردی
و تو در هیچ کدامش نشدی "رد" زینب (س)

بر سر زندقه صمصام ،  فرود آوردی
بر رگ کفر زدی تیغ مجَعَّد زینب (س)

از سرم شور تو تا نشر، نگردد خارج
از لبم نام تو تا حشر، نیفتد زینب (س)


جعفر ابوالفتحی



مجعد : پیچیده شده
زندقه : مشرکین

 

منبع:

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 229
یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت: 13:26
نویسنده:
نظرات(0)
بر آخر الف قامت تو مَد آمد

یاأبا المهدی ادرکنی
.
بر آخر الف قامت تو مَد آمد
بلند خنده بزن آن بلند قد آمد

کتاب اشک گرفتم به دست خود اما
تفٲلی زدم امشب به گریه٬ بد آمد

به جوش آمده امشب دل خدا قُل قُل
نگو مفسر قفل هو َالٲحد آمد

چقدر خوشه ی انگور عسکری از شوق
ز چشم های مدینه سبد سبد آمد

مدینه پشت در خانه ی تو دَق الباب
نکرد٬ با بغلی هیزم و لگد آمد

برای تهنیت و شادی دل زهرا
فدک به دست خودش داشت یک سند٬ آمد

نجف به سمت تو با سنگ دُرِّ مودارش؛
برای اینکه دل سنگ وا شود آمد

گرفت کرببلا رود را در آغوشش
خراب و خسته و ویران به جزر و مد آمد

به سمت خانه ی تو کاظمین دلواپس؛
گشود بند ز پا سیزده عدد، آمد

گرفته بود به منقار خویش مشهد را
کبوتری که به سمت تو بال زد ،آمد

چقدر زنده که از گریه ی شما مردند
چقدر مرده که با گریه از لحد آمد

پس از تو هرکه گفته ست سیزده نحس است
به حکم عشق بر او شصت و چند حد آمد

همین که پلک تو وا شد به سمت مشتاقان
نسیم مهدی آل محــــــــمّـــــــد آمد

#مهدی_رحیمی_زمستان

 


تعداد بازديد : 259
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:13
نویسنده:
نظرات(0)
اصل این است و غیر ازین هم نیست

پتک پولاد پیکر


اصل این است و غیر ازین هم نیست
هرکسی با تو نیست آدم نیست
عالم الغیب! جز تو اعلم نیست
عالِمی بر علوم عالَم نیست

تو نباشی جهان منظم نیست

شاعری نیمه شب تقلب کرد
مثلا قافیه تعجب کرد
روز میلاد تو جهان کُپ کرد
«قل هو اللهُ» .. بعد استُپ کرد

قبل «یولد» بگو مگر «لم» نیست!؟

ذرّه ام شمس آشکارم کن
درّه ام کوه استوارم کن
گوشت تلخم ولی شکارم کن
با سرِ دار سازگارم کن

حدّ من گرچه نخل میثم نیست

هرکجا مرده ای ز جا پا شد
از دم قدسی تو احیا شد
چند باری به نام عیسی شد
اذن دادی و او مسیحا شد

خود عیسی که صاحب دم نیست

ای اَبَر مرد، قهرمان نبرد
اُسوهء خوب افسران نبرد
اسم تو سر درِ دُکان نبرد
همه دیدند در زمان نبرد

هیچ کس مثل تو مصمم نیست

پتک پولاد پیکری احسنت
شیر نر! عشق اشتری احسنت
حملات مکرری احسنت
قالع باب خیبری احسنت

قلعه اندازهء تو ‌محکم نیست

برو اما عذابشان نکنی
پیر دریا سرابشان نکنی
کاش میشد خرابشان نکنی
یا که از شرم آبشان نکنی

نزن این مرهب است شلغم نیست

ترس دارد یهود از تیغت
دمْدمی تر نبود از تیغت
رعد آمد فرود از تیغت
حق چه شعری سرود از تیغت

ضرب شمشیر سرکشت کم نیست

سجده ام قبلِ قبله رو به شماست
هرکسی بندهء تو شد با ماست
نجفت آرزوی عرش خداست
از ضریحت بپرس کعبه کجاست!

در نجف مکه هم مکرم نیست

قلم این بند را نوشت، افتاد
دست زهرای تو سرشت افتاد
به تو خوشگل، به غیر، زشت افتاد
زیر ایوان تو بهشت افتاد

با شما حرفی از جهنم نیست

 

 

عماد بهرامی


تعداد بازديد : 297
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:12
نویسنده:
نظرات(0)
دلم در نجف مانده و منزلی را

دلم در نجف مانده و منزلی را
از این خانه بهتر نمی بیند اصلا
کسی که نگاهش به ایوان بیافتد
خودش را که دیگر نمی بیند اصلا

محمد_جواد_شیرازی


تعداد بازديد : 323
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:11
نویسنده:
نظرات(0)
زانو زدند پیش تو با احترام همه

السلام علیک یا حسن بن علی ایهاالزکی العسکری

زانو زدند پیش تو با احترام همه
شاه و گدا و صاحب مال و مقام همه

از آسمان عشق امامت رسیدی و ..
شد نقشه های شوم عدو ناتمام همه

امشب طواف، دور تو باید کنند خلق
جای صفا و مروه و بیت الحرام همه

در وصف جایگاه رفیعت همین بس است
صف بسته اند پشت سرت ده امام همه

ای عشق، دومین حسن بن علی ما
تو پادشاه هستی و ماهم غلام همه

زائر شدیم از ره دور و نشسته ایم
حالا در انتظار علیک السلام همه

دلتنگ سامرای تو هستیم یا حسن
دلتنگ عطر صحن و سرایت مدام همه

محمود یوسفی

 


تعداد بازديد : 243
جمعه 17 دی 1395 ساعت: 17:37
نویسنده:
نظرات(0)
تو آن ماهی که ماهی گفت بعد از دیدنت: ما_هی؟

جانم امیرالمومنین....

تو آن ماهی که ماهی گفت بعد از دیدنت: ما_هی؟
که در ماهیتت مانده ست، ماهی از پیِ ماهی

نه دندان است ای کان ملاحت، کآنچه میدانم
صفی از یوسف است و برده داری بر سرِ چاهی

اگر دستی برآری میوه از عرش خدا افتد
خطا گفت آنکه گفت ای سرو! داری قدّ کوتاهی

نگاهت خطبه میخواند دو نقطه، این چه اعجاز است
بزن با پلکِ خود شرحی بر این ایجاز گهگاهی

بحیرا سرّ مطلب را نمیداند، مسیحا دم!
که گردد ابر رحمت گر برآری بی هوا آهی

براق از برق لبخند تو می آید، تبسّم کن
نمی ماند اگر لب تر کنی تا عرش حق راهی

تو را تخت خلافت قاب قوسین است و میدانم
که دنیای دنی را پیشِ أو ادنی نمیخواهی

#مسعود_یوسف_پور

 


تعداد بازديد : 263
پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد

امام_حسن_عسگری

اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد

بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم
کار مرا همین دل ویران درست کرد

حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی
حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد

کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد
آخر توسلِ به کریمان درست کرد

شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟
زلف نگار در دلم ایمان درست کرد

حق است خالقی که برای عِباد خویش
شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد

در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین
از مرغ لال، مرغ غزل خوان درست کرد

دستی به روی سینه ی گمراه من کشید
از کفر محض عبد پشیمان درست کرد

روی لبم رسید نوای حسن حسن
در هر تپش...به هر نفس و دم زدن حسن


دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم
با جام خالی از لب دریا نمی روم

با صد امید آمده ام سمت سامرا
میخانه دایر است به صحرا نمی روم

از پای سفره های حسن های اهل بیت
عالَم اگر زنند بفرما... نمی روم

آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا
بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم

در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است
 بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی روم

کهفُ الوریٰ حسن، شب احیای من حسن
بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم

خود را کشانده ام به در خانه ی کریم
سنگم زنند هم من از این جا نمی روم

امشب به دور خال لبش چرخ می زنم
فردا طواف چشم، جداگانه می روم

وقتش رسیده است، عجب محشری شده است
میلاد حضرت حسن عسگری شده است

محمد_جواد_شیرازی

 


تعداد بازديد : 249
پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
با سوره ی کوثر اگر قران نمک دارد

یا امیر المومنين علیه السلام

با سوره ی کوثر اگر قران نمک دارد
این شعر هم از ذکر مولا جان نمک دارد

شیرینی کام علی در شادی زهراست
با این که بین سفره بیش از نان نمک دارد

قدری نمک گیرت شدم بابای عالم که
در کام من خرمای نخلستان نمک دارد

در صحن تو نام حسین آمد به لبهایم
این خانه جای قند در قندان نمک دارد

آه جگر تنها دلیل گرمی اشک است
از شوری دریاست گر باران نمک دارد

دل را ز کف دادیم زیر گنبدت ای مرد
چون لاله روییدیم پای مرقدت ای مرد
.

دل را که از تو منتظر بر مقدمی باشد
چون کعبه نشکافش که با او عالمی باشد
.
جزر و مد زلفت برای قتل عشاقت
در دادگاه حق دلیل محکمی باشد

عمریست که با خنده ی پیمانه میخندیم
تنها غم دوریست گر ما را غمی باشد

قم آمدیم از دوری دامان یک مادر
معصومه تا بر زخم کهنه مرهمی باشد

ما را به زهرا مادرت، مادر سفارش کن
پاهام می لرزد مرا قدری نوازش کن

محمد رضا رضایی

 


تعداد بازديد : 321
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 8:39
نویسنده:
نظرات(0)
سجده ی بی "خدا خدا" هرگز /

یا امام عسگری (ع)
مدح و مناجات و روضه امام حسن عسگری(ع)

سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز

چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم

در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم

من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا

با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
داغ مسمار و سینه را آقا
می‌گذاری بگو کجای دلت?
هر شب از داغ مادرت زهرا (س)
قتل نفسیست در سرای دلت ...
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
یک سوال از من و ... جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت

گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری

سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
روبروی سکینه (س) و زینب (س)
غرق در خون نشد سراسر تو
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو

من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم

من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع)
گریه ات را اگر درآوردم
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر درآوردم
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم

سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir
 


تعداد بازديد : 229
سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 14:58
نویسنده:
نظرات(0)
عشقش به عمق جان عاشقها سرایت کرد

مدح حضرت زهرا (س)

عشقش به عمق جان عاشقها سرایت کرد
آن مادری که از ولای حق حمایت کرد

با بودنش احساس احمد بی نیازی بود
در زندگی عشقش محمد را کفایت کرد

 خالق برای آبرو دادن به قرآنش
با سوره ی کوثر وجودش را حکایت کرد

در جذبه های بی کرانش بی نهایت گشت
حیران شد آنکه در مقام او درایت کرد

با دست خود حتی مسیحی را غذا می داد
با چادرش حتی کلیمی را هدایت کرد

اعمال او تأویل آیات سعادت بود
افعال او تفسیر معنای ولایت کرد

تن پوش زیبایی فقط از دار دنیا داشت
شام زفاف آن را به یک سائل عنایت کرد

نه سال مولا خم به ابرویش نمی افتاد
کامل حقوق همسر خود را رعایت کرد

مولا علی راضی راضی بود از زهرا(س)
مولا همیشه نزدش احساس رضایت کرد

جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 207
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:14
نویسنده:
نظرات(0)
کویت بهشت را به تماشا کشیده است

کویت بهشت را به تماشا کشیده است
کار  مرا  ببین  به کجاها کشیده است


باید  که  دست های  خدا را طلا گرفت
از بسکه نقش روی تو زیبا کشیده است


"عیسی" اگر مریض زیادی دهد شفاء
درنسخه اش جمال"علی"را کشیده است



محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 279
یکشنبه 05 دی 1395 ساعت: 16:10
نویسنده:
نظرات(0)
باران گرفته است که بارانی ام کند

باران گرفته است که بارانی ام کند
یعقوبِ هجر دیده ی کنعانی ام کند

وقتش نیامده است که یک شب ابوتراب
فکری برای بی سر و سامانی ام کند

دیدم شکوهِ گنبد و گفتم خدا کند
چشمش مرا بگیرد و قربانی ام کند

با قلب خون، نشسته ام و گریه می کنم
تا ذره ای نظر به پریشانی ام کند

شاید دلش بسوزد و بانی من شود
شاید عبور از دل ویرانی ام کند

باشد قبول... نوکر خوبی نبوده ام
من قانعم فقط سگ دربانی ام کند

قسمت نشد مجاور ایوان طلا شوم
قسمت نشد که زائر بارانی ام کند

محمد جواد شیرازی

 


تعداد بازديد : 251
شنبه 04 دی 1395 ساعت: 22:26
نویسنده:
نظرات(0)
کل صفات ذات خدا جز خدایی اش

کل صفات ذات خدا جز خدایی اش
با مرتضی علی به خدا مو نمی زند

 

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 321
شنبه 04 دی 1395 ساعت: 22:23
نویسنده:
نظرات(0)
آنقدر که رحمتِ خدایی آقا

آنقدر  که رحمتِ خدایی آقا
تاجِ    سرِ   انبیا  شمایی آقا

هر  درد اگر هست شما درمانی
هر زخم اگر هست شِفایی آقا

تا هست شما جلوه ی رحمانیّتی.‌..
تا هست  ،  اُمیدِ  فقرایی آقا!!!

با هر چه اسیر ، مهربانی و کریم
با هر چه غریب  آشنایی آقا!!!

بال و پرِ ما ، گُنبدِ خضرای حرم
چه عالمی و حال ُ هوایی آقا!!!

یک وقت سلیمان نکنی سائل را
من زنده ام از همین گدایی آقا!

امروز   مدینه  نشد  امّا  دارد...
ایوانِ  نجف   برو _بیایی  آقا!!!

اینبار ، به یُمنِ روزِ میلادت شد...
از    گُنبدِ   تازه  رونمایی  آقا!!!

ما را  برسان خودت به دستانِ علی
چه امنیّتی  ،  چه دست هایی آقا!!!

از گوشه نگاهِ خویش تا شش گوشه
ما    را   بنویس   _  کربلایی آقا!

آن لحظه که مُحتضر زمین می اُفتم...
من  منتظرم   شما  بیایی  آقا

حبیب_نیازی

 


تعداد بازديد : 195
دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 9:15
نویسنده:
نظرات(0)
قلم به دست بگیرید و واژه ها بنویسید

مدح حضرت امیرالمومنین (ع)

قلم به دست بگیرید و واژه ها بنویسید
برای خلق بیایید از خدا بنویسید
به عشق نقطه ی منقوش زیر با بنویسید
به جای واژه ی معشوق، مرتضی بنویسید

 به سرسرای خداوند سر بریده بمانید
علی علی بنویسید و سر ز ما بستانید

کجاست مثل علی در نقوش عشق مصور
علی است مصدر طاهر علی است آب مطهر
علی است شمس فروزان علی است ماه منور
علی است همسر زهرا علی است ساقی کوثر

علی است عالی و اعلا ، علی است عرش معلا
علی است والی و والا ، علی حقیقت عقبی

به حکم عشق ، علی حاکم است و ما همه بنده
ز مهر او شود آرام و رام شیر درنده
به طاق عرش رسیده ز خاک پای غلامش
همان ملک که به اوج سعادت است پرنده

علی است تیغ برنده که در نیام حقیقت
سر از شقیق شکست و به شیعه داد طریقت

همان علی که به ید تیغ ذوالفقار گرفته
کی از تلاطم دست گدا ، قرار گرفته
همان علی که ز سردار ، سر به دار گرفته
به ذکر یا رب خود خواب از مدار گرفته

و این علی است که زهرا به عشق ماه منیرش
میان آن در و دیوار ماند طفل صغیرش

میان مسجد کوفه علی است غرق مناجات
علی است مغز عوالم، و اوست محیی اموات
هزار مرتبه دیدم کتاب حق خدا را
قسم به عزت قرآن به دست اوست امورات

قسم به شیون زهرا ، که حق محض، علی بود
و با هزار ادله ، علی امام و ولی بود

علی، کرامت نفس است و ما چو گرد و غبارش
هزار مرد حقیقت فدای ایل و تبارش
نگارخانه ی جنت به یوسفش که ننازد
بنازد او به علی و به آن دو چشم خمارش

قسم به پیچش مویش که آبروی جنان است
رسالت نبوی بی ولاش در نقصان است

و خاک بر سر عالم تو را اگر نشناسد
و نادم است هر آنکس که قدر زر نشناسد
میان دست تو این دل اگر چو دایره افتد
به مستطیل در آید دگر وتر نشناسد

میان جمجمه جامی ز معنی تو بنوشم
ز جام جاری جان جوی جاودانه به هوشم

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir
 


تعداد بازديد : 273
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:52
نویسنده:
نظرات(0)
از عرش پیام سرمدی آوردند

از عرش  پیام سرمدی آوردند

به به  چه  مَه زبانزدی آوردند

در روز ولادت  "امام صادق "

یک دسته گل محمدی آوردند



محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 193
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
سنگ حَجر نشانه ی خال او


سنگ حَجر نشانه ی خال او
باغ بهشت است به دنبال او

زمزمه ام هفده ماه ربیع
سلام بر "محمد و آل"  او



محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 373
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل

یا رسول الله


گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل
به نام نامیِ تو میشود آقا شکوفا گل
درون سینه ی ما میزند مهر شما قل قل
و ای بالا نشین مدح شما را میکند بلبل

فدای ایل و اجدادت تمام ایل و اجدادم
من آن صیدم که خوش دارم شما باشید صیّادم

کرم هم در کنار تو، به قربانت کم آورده
چه کم عقلی ست آنکه پیشتان حاجت کم آورده
برای خیر مقدم هستی اش را آدم آورده
نه تنها تو، که حق زهرا و حیدر را هم آورده

به یُمن مقدمت خورشید نورانی شده امشب
ببین عرش خدا را که چراغانی شده امشب

تو هستی بر تمام آسمانها و زمین سلطان
منم گرد و غبار زیر پایت حضرت منّان
تو آن خُلق عظیمی که خدا فرموده در قرآن
من آن نالایقی هستم که با لطفت شده انسان

تمامیِ رسولان حلقه بر گوش شما هستند
نه تنها حلقه بر گوشت که پیش تو گدا هستند

ندیدم با مسماتر من از نامت رسول الله
دل من کفتر جلدیست بر بامت رسول الله
همه عالم بلا گردان اقوامت رسول الله
به من هم میدهی یک جرعه از جامت رسول الله؟؟؟

که دائم بر زبان آرم علی عالی علی اعلا
قسیم النار و الجنه جز او کی میشود فردا

خوشا بر حال آن کس که گرفتار شما گشته
و با جان و دلش آقا خریدار شما گشته
منم کلب علی آنکه علمدار شما گشته
همانی که همیشه یاور و یار شما گشته

تو را جان امیر المومنین آقا نگاهم کن
بیا و با نجف بردن دوباره رو به راهم کن

دَمی هم بی وضو نام علی را تو نمی بُردی
همیشه غصه ی زهرا و حیدر را شما خوردی
چقد از لٰات و عُزی و هُبل آقا تو آزوردی
تو از زهر جفا نه بلکه از داغ علی مُردی

چرا که خوب میدانی امیرالمومنین مَرد است
و میدانی غم ناموس هم بالاترین درد است


ابراهیم_لآلی

 


تعداد بازديد : 221
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:36
نویسنده:
نظرات(0)
آفرینش ، رنگ و بوی یاس و عنبر میدهد

ولادت_رسول_الله_صل_الله_علیه_و_آله_و_سلم


آفرینش ، رنگ و بوی یاس و عنبر میدهد
حضرت حق ، بر دل جبریل دلبر میدهد

بیت "عبدالله" شد دریایی از لطف خدا
کودکی ، با خنده اش ، جان را به مادر میدهد

این سعادت را خدا مخصوص "عبدالله" کرد
بر وجود پاک او نور "پیمبر" میدهد

طاق کسری با قدوم او ترک برداشته
این ولادت بر زمین الطاف دیگر میدهد

آمده جبریل از بالا به جای عرشیان
بوسه بر دستان و پاهایش مکرر میدهد

این پسر را اشرف اولاد آدم کرده اند
پس به او ذریه ای پاک و مطهر میدهد

تا بگنجاند امامت را میان نسل او
بر وجودش حضرت زهرای اطهر میدهد

کوری چشم تمام دشمنان ، بر دین او
تکیه گاه محکمی مانند "حیدر" میدهد

هرکه ایمان آورد بر جانشینش مرتضی...
روز محشر بر لبش جامی ز کوثر میدهد

مدح مولایم محمد ختم شد با نام عشق
مزد کارم را "نبی" در روز محشر میدهد


پوریا_باقری

 


تعداد بازديد : 243
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:35
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 31
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف