اشعار ولادتها و اعیاد - 31

اشعار ولادتها و اعیاد - 31

اشعار ولادتها و اعیاد - 31

اشعار ولادتها و اعیاد - 31

اشعار ولادتها و اعیاد - 31
اشعار ولادتها و اعیاد - 31
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آخر مرابه خاک وبه خون می کشانیم تا اوج قله های جنون می رسانیم در راه تو فنا بشوم جاودانیم باشم غبار ک

آخر مرابه خاک وبه خون می کشانیم
تا اوج قله های جنون می رسانیم
در راه تو فنا بشوم جاودانیم
باشم غبار کوی غمت آسمانیم

ناقابلم، اگرچه پر از خالیم ولی
سر میدهم به پای سرت مرتضی علی

امشب مرا به خاک درت انتخاب کن
با یک نگاه غوره کالم شراب کن
ای بت شکن میان دلم انقلاب کن
این کاخهای پر ز”منم” را خراب کن

یا مرتضی علی به دلم کن عنایتی
شکر خدا که نوکرتان شد ولایتی

گاهی بروی منبر عرشی در آسمان
گاهی میان خانه ی ایتام میهمان
هر چند نامتان شده کابوس دشمنان
لبریز مهر و عاطفه ای شاه مهربان

ای منتهای غیرت و ای منحصر بفرد
الحق که روز آمدنت گشته روز مرد

تو آمدی و یوسف کنعان شده حراج
شیرین بیان من نمکت گشته خوش مزاج
بر راه انبیا شده ای هر زمان سراج
لیلی است مانده از رخ زیبات هاج و واج

لبخند تا زدی به خداوند در ازل
شیرین شد از تبسم تو مزه ی عسل

تفریح بوده جنگ عربها برای تو
کعبه درید سینه خود را به پای تو
دل می برد ز حضرت سبحان صدای تو
دنیا نشد “به حضرت عباس” جای تو

با خلق تو خدا در نایاب هدیه کرد
((حتی زمین به دست یدالله تکیه کرد))

ای آنکه برده ای دل عشاق از الست
بودم به دین خویش تو کردیم می پرست
پلکی زدی و مهر شما بر دلم نشست
دارالجنون بزن متقاضی زیاد هست

من می نخورده مست توگشتم به هر اذان
وقتی رسید نام شما بر سر زبان

نازم یگانه دلبر دلدل سوار را
نازم وقار حیدر عالی تبار را
عمربن عبدود کش پرافتخار را
بی درد میکشد دم تیغت شکار را

تو همنشین حق شده از روز اولی
خلقت نمود رب و صدا زد عجب یلی!

من آس وپاس هستم وتومثل رب صمد
هیهات سایلت به کسی جزتو رو زند
چشمم به دست توست فقیرانه تا ابد
هر قدر هم کرم بکنی “یا علی مدد”

ممنون که لطف کرده ای و سرورم شدی
((مُهری به پاکدامنی مادرم شدی))

علی اکبر نازک کار


تعداد بازديد : 239
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:38
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک

ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک

ای امین وحی، جبریل امین، عیدت مبارک

آسمان چشم دلت روشن زمین، عیدت مبارک

شیعه ی مولا امیرالمؤمنین، عیدت مبارک

یا علی ای مصطفی را جانشین عیدت مبارک

عید اهل آسمان جشن زمینی هاست امشب

ذکر کلّ آفرینش یا علی مولاست امشب

عید قرآن، عید عترت، عید دین، عید هدایت

عید امّت، عید شیعه، عید جود، عید عنایت

عید «اتممتُ علیکم نعمتی» عید ولایت

عید عفو و عید رحمت عید لطف بی نهایت

عید از مولا امیرالمؤمنین کردن حمایت

روی برگ هر گیاهی نقش بسته این روایت

کای تمام خلق! نازل آیه ی اکمال دین شد

شیر حق، نفس نبی، حیدر امیرالمؤمنین شد

کیست تا بی پرده وجه خالق داور ببیند

در غدیر خم گل لبخند پیغمبر ببیند

از جهاز اشترانش زیر پا منبر ببیند

بر فراز دست ختم الانبیا حیدر ببیند

شافع محشر ببیند ساقی کوثر ببیند

هادی و رهبر ببیند سیّد و سرور ببیند

ای تمام مؤمنات و مؤمنین مولا مبارک

این ولایت بر امیرالمؤمنین بادا مبارک

یا محمّد حکم، حکم خالق یکتاست بلّغ

یا محمّد جای ابلاغت در این صحراست بلّغ

یا محمّد آفرینش بی علی تنهاست بلّغ

یا محمّد این علی نوح و جهان دریاست بلّغ

یا محمّد این علی بر مؤمنین مولاست بلّغ

یا محمّد بعد تو حامیّ او زهراست بلّغ

یا محمّد بی علی دین مرده قرآن جان ندارد

هر که با او عهد خود را بشکند ایمان ندارد

دینِ بی مهر علی دین نیست کفر است و ضلالت

بی علی ممکن نگردد بر تو ابلاغ رسالت

بر تولاّی علی کن کُلّ امّت را دلالت

کوه طاعت بی ولای او بود کوه خجالت

نیست جز در شأن او این عزّت و قدر و جلالت

در قضاوت، در فتوّت، در مروّت، در عدالت

اوست عارف، اوست واقف، اوست کامل، اوست عادل

اوست اوّل، اوست آخر، اوست واصل، اوست فاصل

یا امیرالمؤمنین اینک به عالم رهبری کن

بر سران کلّ خلقت سر برآر و سروری کن

تو ولّی داور استی داوری کن داوری کن

آفتاب ملک جان ها! با فروغت دلبری کن

از غدیر خم بتاب و تا ابد روشنگری کن

آفتاب و ماه نَه هفت آسمان را مشتری کن

ای غدیر خم کنار مصطفی غار حرایت

ای محمّد مدح خوانت ای خدا مدحت سرایت

ای ولیّ الله، عین الله، وجه الله اعظم

ای در انگشتت زمام اختیار کلِّ عالم

ای رسالت از تو باقی ای ولایت از تو محکم

ای که از خاک سر کوی تو آدم گشته آدم

ای شده در آسمان مهمان تو عیسی ابن مریم

هر مؤخرّ را مؤخرّ هر مقدّم را مقدّم

چهره بگشا تا ببینندت که وجه کبریایی

سجده کن بهر خدایت تا نگویندت خدایی

یا علی تنها تو را باید تو را باید زعامّت

تو امامت کن امامت کن امامت کن امامت

لقمه ای از سفره ی احسانِ تو کوه کرامّت

گوشه ای از صحنه میدان تو، کلِّ قیامت

طاعت کونین بی مهرت ندامّت در ندامّت

انبیا با گفتن قد قامّتت بستند قامت

گفته در قرآن خدا مدح و ثنایت را علی جان

منبر ختم رسل بوسیده پایت را علی جان

تو جمال بی مثال حیّ سبحانی علی جان

دست حقّ، بازوی احمد، قلب قرآنی علی جان

در بهشت تن رسول الله را جانی علی جان

تو تمام دین حق، تو کلِّ ایمانی علی جان

هل اتی و کوثر و نوریّ و فرقانی علی جان

هر چه گویم در ثنایت بهتر از آنی علی جان

جان حق، جانان حق، آیین حق، ایمان حقیّ

مؤمنین را حق بود میزان و تو میزان حقیّ

میوه ی مدح تو در بستان سبز وحی روید

مصطفی باید وضو گیرد لب از کوثر بشوید

لب گشاید، دل رباید، دِر فشاند، گل ببوید

تا که اوصاف تو را بر دخترش زهرا بگوید

نازم آن چشمی که هر جا باز شد روی تو جوید

خصمت از بخل و حسادت گو بنالد گو بموید

هر که در دل دوستیّ ساقی کوثر ندارد

ذّلتش این بس که در روز جزا حیدر ندارد

بارها باید که دیوار حرم همچون در آید

قرن ها باید که چون بنت اسدها مادر آید

چشمه چشمه اشگ شوق از چشمه ی زمزم برآید

بانگ خیر مقدم کعبه به عرش داور آید

بهر استقبال، اوّل در جهان پیغمبر آید

تا به عالم یک امیرالمؤمنین دیگر آید

اوست پیر آفرینش اوست میر آفرینش

اوست شمشیر الهی اوست شیر آفرینش

کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم

غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم

پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم

مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم

جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم

خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم

«میثم» این خاندان استم چه بیم از دارِ دارم

با امیرالمؤمنین فردای محشر کار دارم

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 155
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 10:36
نویسنده:
نظرات(0)
بر پایه اصول را بنا باید کرد بر هادی راه اقتدا باید کرد پیش از نجف و قدم به وادی غدیر تعظیم به سوی سام

 

بر پایه اصول را بنا باید کرد
بر هادی راه اقتدا باید کرد
پیش از نجف و قدم به وادی غدیر
تعظیم به سوی سامرا باید کرد


قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 145
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 9:58
نویسنده:
نظرات(0)
مدح امیرالمومنین پدر خاک یعصوب الدین امام علی (ع) سائل کجا کجا شه اکرام ، مرتضاستدست خدا ، حقیقت اسل

مدح امیرالمومنین پدر خاک یعصوب الدین امام علی (ع)

سائل کجا کجا شه اکرام ، مرتضاست
دست خدا ، حقیقت اسلام ، مرتضاست
لا یمکن الفرار من العدل ذوالجلال
بر تخت قسط ، مجری احکام ، مرتضاست
لا یمکن الفرار من السیف ذوالفقار
یکتا امیر صاحب صمصام ، مرتضی است

پیغمبر است شهر علوم و علی در است
عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است

جبریل خاک زیر قدمهاش هم نشد
کس چون علی، امام همام امم نشد
قد کسی مقابل مولا علم نشد
روحی بدون اذن علی در شکم نشد
جز او کسی برای پیمبر ، صنم نشد
خورشید جز برای علی در عدم نشد

چشم خدا ز شوق جمال علی تر است
عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است

عالم گدا و حضرت آقاست ، مرتضی
معشوق قلب زینب و زهراست ، مرتضی
بی شک دلیل خلقت دنیاست ، مرتضی
 در کنه ذات ذره هویداست، مرتضی
عالی ، علی ، علو معلاست ، مرتضی
استاد نطق زینب کبراست ، مرتضی

ای خوش به حال آنکه نمک گیر حیدر است
عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است

حی و ممات عالم امکان به دست اوست
عمروابن عبدود پشه ای زیر شصت اوست
کوثر خودش همیشه تلو خورده ، مست اوست
اسلام زیر دین دل حق پرست اوست
هست تمام عالمیان هم ز هست اوست
قالو بلا محاط محیط الست اوست

مغز ولا و ثانی نور پیمبر است
عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است

صاحب لواء و رهبر ابرار ، مرتضاست
بعد از حسین، افضل اذکار ، مرتضاست
تنها دلیل عفو گنهکار ، مرتضاست
لیلای جان میثم تمار ، مرتضاست
شمس الضحا و مرجع انوار , مرتضاست
شیر خدا و قاتل فجار ، مرتضاست

عالم تمام، پیکر و مولا علی سر است
عارف کجا کجا که علی حوض کوثر است


جعفر ابوالفتحی
 

منبع:
Neyjaf. Ir

 

 


تعداد بازديد : 97
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 0:47
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مدح حضرت امام هادی ع زدل سرود مدحتت سر عاشقانه می کنم من الازل الی الابد تورا بهانه می کنم اگر

شعر مدح حضرت امام هادی (ع)

 

زدل سرود مدحتت سر عاشقانه می کنم

من الازل الی الابد تورا بهانه می کنم

اگر نوای رب کنم خدای را طلب کنم

 من از هدایت تو سر بر آستانه می کنم

شه دهم تویی ولی چارمین علی تویی

 به نام نامی علی تو را بهانه می کنم

نه ترک ذکر تو کنم نه حد شکر تو کنم

ندای اعتلای تو به هر زمانه می کنم

تویی که بر هدایتت هزار خضر تشنه لب

منم که آب زندگی طلب ز خانه میکنم

مدینه دل مرا ضریح طور کرده ایی

چه سجده ها به مقدم گل سمانه می کنم

بگو به شکر نعمت خدای حی لامکان

سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان

دل رمیده ام به یک نگاه مایل آمده

 به سایه ی حضور تو اسیر و حایل آمده

تو آن یم کرامتی که از خروش بخششت

طمع کنان و سرکشان دلم به ساحل آمده

ز موج خوش نگاهی ات ز موج خیر خواهی ات

به اوج بی سپاهی ات هزار ساءل آمده

دلم گرفته بوی تو نشسته کنج به کوی تو

طلب کند سبوی تو که ساقی دل آمده

به چشمک ستاره ها چه خیره شد نظاره ها

 به یثرب است اشاره ها که ماه کامل آمده

تو ناشر حقیقتی تو مظهر ولایتی

توهادی طریقتی تو کشتی هدایتی

تویی شراب ناب من حساب من کتاب من

شفاعتم به دست تو به حال ما رعایتی

نه وصف توست کار من نه مدح تو شکار من

تو صید وصف داوری ز بس که خوش حکایتی

مرا به خویش بنده کن بیا و مرده زنده کن

 مسیح جان خسته کن ز بی کسان حمایتی

میان حصر دشمنان امید قلب دوستان

 طلایه دار شیعیان امیر با درایتی

به روز غم مرا ببر به سوی خود کشان کشان

سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان

 

مجید آقاجانی ( گدای ارباب)

 


تعداد بازديد : 503
سه شنبه 07 مهر 1394 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
احسن الاذکار مخــزن الاسرار سلامٌ عليك اَحـسن الاذكــار سلامٌ عليك طليــعه ي صبحِ كتابِ هستي مطلـ

احسن الاذکار


مخــزن الاسرار سلامٌ عليك
اَحـسن الاذكــار سلامٌ عليك
طليــعه ي صبحِ كتابِ هستي
مطلـــع الانوار سلامٌ عليك
ابالحـــسن ابالحــسيــن يا علي
سيّـــد الابرار سلامٌ عليك
تجليِّ شكــــوهِ حـــقّ پرستي
جـلــوه ي دادار سلامٌ عليك
نگـــارِ آسمـانـــي عاشقـــان
دلـــبر و دلـــدار سلامٌ عليك
زيباترين عنوانِ ديوانِ عشق
شاه بيتِ اشعار سلامٌ عليك
شاهِ نجــف پادشهِ لــــو کُشَف
حيـــدر كــــرّار سلامٌ عليك
گـــره گشاي همه ي عالمين
چاره ي هــر كار سلامٌ عليك
خورشيــدِ عشقِ آسمانِ شيعـــه
ماهِ شبِ تـــار سلامٌ عليك
در جنّتِ گـــلزار ديـن بهترين
لاله ي بي خــار سلامٌ عليك
اي شهريار،اي صاحبِ ذوالفقار
سردار و سالار سلامٌ عليك
شير دلـــير و يــلِ بي هماورد
فاتـــح كـــارزار سلامٌ عليك
فـــدايـــي نبي به ليـــلُ الـــمبيت
اُسوه ي ايثار سلامٌ عليك
تنهــاترين مظلومِ‌ كُـــلِّ عالم
غريب و بي يـــار سلامٌ عليك
محزونِ يارِ خورده سيلــي علي
شاهــدِ مسمار سلامٌ عليك

 

 

حمید رضا گلرخی

 


تعداد بازديد : 79
سه شنبه 07 مهر 1394 ساعت: 10:38
نویسنده:
نظرات(0)
حقیر: المنه للّه که علی بنده نواز است حافظ: زان رو که مرا بر در او روی نیاز است حقیر: هر شب بزنم باده ز

عید غدیر خم

 

حقیر:
المنه للّه که علی بنده نواز است
حافظ:
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
حقیر:
هر شب بزنم باده ز میخانه ی کوثر
حافظ:
و ان می که در ان جاست حقیقت نه مجاز است

حقیر:
از حیدرِ کرار رسد روزیِ عالم «۱»
حافظ:
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
حقیر:
اسرارِ علی را به عدو زان که نگوییم
حافظ:
با دوست بگوییم که او محرم راز است
حقیر:
اخر چه بگویم ز علی آن شهِ لولاک
حافظ:
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
حقیر:
من چشم ببندم ز جهان یا اسداللّه
حافظ:
تا دیده ی من بر رخِ زیبای تو باز است
حقیر:
آن کس که ببیند دمی ایوانِ طلایت
حافظ:
از قبله ی ابروی تو در عینِ نماز است
حقیر:
من دردِ دلِ آن شــهِ دل خسته ندانم
حافظ:
ازشمع بپرسید که در سوز و گداز است


۱:( و بیمنه رزق الوری » شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای عدیله)

سیروس بداغی


تعداد بازديد : 145
سه شنبه 07 مهر 1394 ساعت: 10:37
نویسنده:
نظرات(0)
آسمانیست جلوه های شما روی چشمان ماست جای شما حضرت جبرئیل با بالش طاق نصرت زده برای شما هرکسی که ش

 آسمانیست جلوه های شما

روی چشمان ماست جای شما

 

 حضرت جبرئیل با بالش

طاق نصرت زده برای شما

 

هرکسی که شنیده گفته چنین

 بی نظیرست ربنای شما

 

 همه ی برگ های پاییزی

 میشود سبز زیر پای شما

 

 با دو دستان خالی ام دارم

 چشم امید بر عطای شما

 

 و برای  قیامتم  کافیست

 نخی از گوشه ی عبای شما

 

از مسیر خطا برم گرداند

 روشنایی رد پای شما

 

 افتخار تمام ما این است

شده آقای ما -گدای شما

 

شب برای خودش سلیمان است

 زائر  صبح  سامرای شما 

 

 

 عشق ما بر شما ارادی نیست

 

 عشق ما جز امام هادی نیست

 

 

ای صفا بخش انجمن هادی 

رونق یاس و یاسمن هادی 

 

گل خوش عطر و بوی زیبارو

علت رویش  چمن  هادی

 

دهمین نور محض آل الله

پدر  دومین  حسن  هادی

 

در جمال تو منعکس شده است

روشنایی  پنج  تن  هادی

 

در قنوتت فرشته ها بودند

به دو دست تو بوسه زن هادی

 

بی نظیری در انتقاد و کلام

هستی استاد در سخن هادی

 

شیر در پرده را که جان دادی

روح  تازه  بده به من هادی

 

روز محشر در ازدحام بیا

نام ما را صدا بزن هادی

 

همه محتاج یک دعای توایم

حاجت قلب مرد و زن هادی

 

 

واکن از کاروبار ما گره را

 

 تا  ببینیم  ماه  سامره را  

 

 

آستانت همیشه  پا بر جا 

 ابتدایت  همیشه  نا پیدا

 

 ای  علی  چهارم شیعه

 نوه ی  اول  امام رضا

 

 ایها الهادی  ای امام نقی

دهمین حجت ای امام هدی

 

 صاحب اقتدار و شوکت حق

 رهبر و مقتدای مذهب ما

 

 با وجودت همیشه مینازیم

  به  تمام  اهالی  بالا

 

 اعتقادات ما درست شده

 با فرازهایی از دعای شما

 

 جامعه ساز ماست جامعه ات

 نسخه ی رشد روح انسانها

 

 نگذاری به سینه ها داغ

 دیدن  صحن  سامرایت را

 

 درزمانت سه بار شد تخریب

 بارگاه  شریف  کرب و بلا

 

 

 ای  ولی  خدا  زبانم  لال

 تو کجا مجلس شراب کجا؟

 

 

ظرف  غمهای تو لبالب بود

 

اشک تو نذر اشک زینب بود

 

شاعر: محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 159
دوشنبه 06 مهر 1394 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
باز دلم در هوای حضرت هادی پرزده تا سامرای حضرت هادی می کِـشدم سمت بارگاه رفیعش جذبه ی گنبد طلای حضر

باز دلم در هوای حضرت هادی
پرزده تا سامرای حضرت هادی

می کِـشدم سمت بارگاه رفیعش
جذبه ی گنبد طلای حضرت هادی

پر زده ام تا کــه آشیانه بگیــرم
گوشه ی صحن و سرای حضرت هادی

بار سفر بسته از دلم ، غم عالم
در دلِ بیت الــولای حضرت هادی

جامعه را خط به خط،به چشم کشیدم
با نفس دلگشـــای حضرت هادی

بلکه هدایت شوم ، مدام می افتم
ملتمــسانه به پای حضرت هادی

چایی شیرین موکب دم صحن است
داروی دار الشّـــفای حضرت هادی

ناز فروشد اگر به جمله ی شاهان
خبط نکرده ، گدای حضرت هادی

زاده ی إبن الرّضاست،حضرت حق هم
هست رضا، با رضای حضرت هادی

نیمه ی ذی الحجّه می رسد،چه قشنگ است
ذبح شدن ، در مِــنای حضرت هادی

نیمه ی ماه است و بین ماه هویداست
عکــسِ رخ دلــربای حضرت هادی

برده دل از حضرت جواد الائمّـــه
چهره ی چون مرتضای حضرت هادی

ای به فدای لبــش که غنچـه ی بوسـه
کـــاشته بر گونه هایِ حضرت هادی

فاطمــه آورده گـل برای سمــانه
در عــوض رو نــمای حضرت هادی

توی دل مستِ شیعه ، قند شود آب
می شـنود تا صدای حضرت هادی

گرچه زمینش کشیده است در آغوش
مســـند عرش است جای حضرت هادی

کوری چشمان شور خصم،بلند است
قامـت سبـــز لوای حضرت هادی

کاش که “سائل”شبی کنار ضریحش
شعــر بخواند برایِ حضرت هادی

محمّد قاسمی


تعداد بازديد : 179
دوشنبه 06 مهر 1394 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
گرچه مـقـامِ رَفْعَت او را کسی نداشت هنگام خشم، رأفت او را کسی نداشت شمشیر خویش را به عدو داد وقت جن

یا علی (ع)

 

گرچه مـقـامِ رَفْعَت او را کسی نداشت
هنگام خشم، رأفت او را کسی نداشت

شمشیر خویش را به عدو داد وقت جنگ
پس شک نکن،مروّت او را کسی نداشت

وقت رکوع بود که فهــمید آن فقــــیر
یک خَرْدَل از سخاوت او را کسی نداشت

بُت های کعبه بر قدمش سجده کرده اند
یعنی شکوه و هیبت او را کسی نداشت

از قامت رشید پسرهای او بِـفَـــهم
“قدْ قامتِ” قیامتِ او را کسی نداشت

هرشب هزار رکعت او تا به عرش رفت
یک لحظه از عبادت او را کسی نداشت

با اینکه شاه بود و جهان زیرِ سُلطه اش
آزادیِ رَعـیّـــتِ او را کسی نداشت

بر کفش وصله دار خودش وصله زد علی
در بُرهه ای که ثروت او را کسی نداشت

انشاء کرده خطبه ی بی نقطه،بی الف
اقرار کن ، فصاحت او را کسی نداشت

محضِ دعـــایِ فاطمه نورش طلوع کرد
روزی که درک عصمت او را کسی نداشت

ناموس کردگار، بلی گفت اگر به او
چون غیرِ او لیاقت او را کسی نداشت

محراب کوفه ، بهر علی قتــله گاه شد
چون طاقتِ عدالت او را کسی نداشت


محمد قاسمی


تعداد بازديد : 59
شنبه 04 مهر 1394 ساعت: 9:58
نویسنده:
نظرات(1)
ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) مهر علی امشب به دل فاطمه افتاد پیغمبر اسلام شده صاحب داماد د

ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع)

 

مهر علی امشب به دل فاطمه افتاد

پیغمبر اسلام شده صاحب داماد

در عرش خداوند عجب ولوله ای شد

دست علی و فاطمه را تا که به هم داد

 

مهدی مقیمی


تعداد بازديد : 101
پنجشنبه 26 شهریور 1394 ساعت: 10:09
نویسنده:
نظرات(1)
ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع( ماه ربیع کرده تجلاّ مبارک است ماه سرور اهل تولاّ مبارک است ج

ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع(

 

ماه ربیع کرده تجلاّ مبارک است

ماه سرور اهل تولاّ مبارک است

جشن وصال حیدر و زهرا مبارک است

این جشن ازدواج به مولا مبارک است

از فیض وصل فاطمه دلشاد شد علی

خیزید و کف زنید داماد شد علی

امروز مهر و ماه به هم مقترن شوند

حوران عرش خادمۀ بوالحسن شوند

جن و ملک به خاک درش بوسه زن شوند

محصول این زفاف حسین و حسن شوند

روز و شب عروسی زهرای اطهر است

عاقد خدا و احمد و داماد حیدر است

آدم به بزم وصل شه اولیا بیا

از باغ خلد با همۀ انبیا بیا

با انبیا به بزم شه اولیا بیا

مریم تو با زنان بهشتی بیا بیا

حوران عرش روی در این خانه می کنند

با خنده موی فاطمه را شانه می کنند

داماد را هماره ز سوی خدا سلام

بر این دو زوج از همۀ انبیا سلام

بر این عروسی از علی مرتضی سلام

بر یازده ستارۀ برج هدی سلام

این ازدواج علّت ابقای مکتب است

بالله قسم طلیعۀ میلاد زینب است

حسن خدا به روی علی دید فاطمه

بشکفت همچو لاله و خندید فاطمه

در چشم آفتاب درخشید فاطمه

بنت اسد عروس تو گردید فاطمه

لبخند زن به چهرۀ نورانی عروس

اوّل بزن تو بوسه به پیشانی عروس

امشب ستاره می چکد از چرخ آبنوس

در محضر علی به سر حجلۀ عروس

بازآ خدیجه بر در آن حجله کن جلوس

دست عروس و صورت داماد را ببوس

قلب تو منجلی شده امشب مبارک است

داماد تو علی شده امشب مبارک است

عالم از این خبر همه خلد مخلّد است

دامادی ولّی خداوند سرمد است

این جان احمد است که داماد احمد است

داماد نه بگو که تمام محمّد است

اینجا عروس، دخت رسول مکرّم است

مهریّه اش شفاعت خلق دو عالم است

امشب چه با صفاست حرمخانۀ علی

ناموس کبریا شده ریحانۀ علی

کوثر قدم نهاده به کاشانۀ علی

لبریز نور آمده پیمانۀ علی

در حجله ی زفاف محمّد قدم نهد

دست علیّ و فاطمه را دست هم دهد

قلب علی از آنهمه عزّ و وقار زد

لبخند اشتیاق به دیدار یار زد

بر باغ آرزویش نسیم بهار زد

کم کم نقاب از رخ زهرا کنار زد

خورشید آسمان هدی را نظاره کرد

لا حول گفت و روی خدا را نظاره کرد

لبخند زد و ز شوق که این همسر من است

یا جان احمد است که در پیکر من است

امّ الائمّه فاطمۀ اطهر من است

من روز حشر ساقی و این کوثر من است

ای هستی امام ولایت خوش آمدی

ای مادر تمام ولایت خوش آمدی

بگذار پا به دیده ام ای نور دیده ام

کز اشک شوق گُل سرِ راه تو چیده ام

از هر چه دل بریده به وصلت رسیده ام

خوش انتظار آمدنت را کشیده ام

دار الولای کوچک من گلشن از تو شد

بیت علی نه قلب علی روشن از تو شد

آیینه ی خدای تعالای من تویی

مشعل فروز دیدۀ بینای من تویی

بالله قسم بهشت تماشای من تویی

نازم به این مقام که زهرای من تویی

هر وصف تو که زمزمۀ خلق عالم است

گویی هزار میوه به یک نخل «میثم» است

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 157
پنجشنبه 26 شهریور 1394 ساعت: 10:08
نویسنده:
نظرات(0)
ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع( امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده امشب عروس آسمان خاک در حیدر

ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع(

 

امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده

امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده

امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده

امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده

امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده

زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده

جن و بشر و حور و ملک  گویند امشب با علی

دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی

مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند

یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند

دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند

طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند

روح الامین مداحی مولی الموالی میکند

حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند

ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین

در مجلس دامادی مولا امیر المومنین

جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر

آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر

ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر

تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر

گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر

او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر

این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود

این عقد ، عقد حیدر  و زهرای اطهر میشود

وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود

کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود

بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود

او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود

مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود

لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود

مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین

آدم گدای کوی او عالم فدای روی این

ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن

امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن

بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن

بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن

گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن

گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن

تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته

در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته

امشب خدیجه  در جنان لبخند دیگر می زند

روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند

در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند

گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند

گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند

گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند

ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه

خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه

آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین

خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین

خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین

تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین

استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین

داود مداحی کند با نغمه های دل نشین

یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند

یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند

می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش

پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش

جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش

پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش

رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش

سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش

حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند

استاده در پشت در و لحظه شماری می کند

بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او

نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او

یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او

غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او

افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او

یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او

گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی

من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی

در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم

آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم

آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم

بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم

گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم

گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم

پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این

سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این

امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را

بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را

روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را

پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را

در دامن او یافتم من دودمان خویش را

چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را

هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا

آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا

ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه

ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه

ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه

ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه

ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه

ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه

در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده

مدح تو ذکر علی شیرینی "میثم " شده

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 26 شهریور 1394 ساعت: 10:07
نویسنده:
نظرات(0)
ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع( برخیز و بزن خنده که غم عین خلاف است گردون به حرم خانه هو گرم ط

ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع(

 

برخیز و بزن خنده که غم عین خلاف است

گردون به حرم خانه هو گرم طواف است

عید آمده عید آمده یا جشن عفاف است

یا عصمت حق فاطمه  را شام زفاف است

سری که نهان بود درخشید مبارک

بر روی زمین وصل دو خورشید مبارک

جان ، موسی شوق آمده دل وادی طور است

عیسی ز فلک سر زده و غرق سرور است

با شور و شعف در کف داود زبور است

در بیت ولایت خبر از وصل دو نور است

ارواح رسل گشته به گرد سر زهرا

گویند که شد شیر خدا شوهر زهرا

خیزید که امشب شب آرایش حور است

هم عید تولا شده هم جشن تبر است

از شادی و از شور جهان محشر کبراست

این جشن وصال علی و حضرت زهراست

گردید به گرد حرم فاطمه امشب

تبریک بگوئید به مولا همه امشب

در کشور دل وصل دو دلدار مبارک

بر احمد و بر خالق دادار مبارک

بر فاطمه و حیدر کرار مبارک

بر شیعه و بر عترت اطهار مبارک

در جشن زفاف گل رعنای خدیجه

خالی ست میان همگان جای خدیجه

حق ، عاقد و داماد ، علی فاطمه یارش

کردند ملایک به روی ناقه سوارش

حوران بهشتی به یمین و به یسارش

جبریل امین خنده زنان غاشیه دارش

فرخنده شب وصل کریم است و کریمه

خیزید که از هر دو بگیرید ولیمه

زهراست عروسی که بود حسن الهش

دل برده ز پیغمبر اسلام نگاهش

این همسر مولاست خدا پشت و پناهش

داماد ، در خانه بود چشم به راهش

در حیدر کرار چه شوری و چه حالی ست

ای فاطمه بنت اسد جای تو خالی ست

از شوق علی پیرهن دل شده پاره

مولا شده سر تا به قدم محو نظاره

گردیده قرین در دل شب ماه و ستاره

با خدا شیر خدا فاطمه گوید به اشاره

کای مهر تو از روز ازل عهد الستم

من همسر و همسنگر تو فاطمه هستم

ای نفس نفیس نبی ای روح مجرد

ای بیت گلین تو مرا خلد مخلد

ای دست خدا حامی دین یار محمد

یار تو شریک غم تو فاطمه آمد

من آمده ام تا که تو را یار بگردم

دور تو میان درو دیوار بگردم

نه ساله ام اما همه جا یا رتو هستم

با شعله دل شمع شب تار تو هستم

در شادی و غم یار وفادار تو هستم

همسر نه ، که سرباز فداکار تو هستم

با عشق تو زیبائی من چهره نیلی ست

بالله قسم صورتم آماده سیلی ست

امروز پراز آل نبی روی زمین است

وز مقدمشان روی زمین خلد برین است

پاینده به هر عصر از این سلسله دین است

محصول وصال علی و فاطمه این است

(میثم) همه جا خاک ره آل علی باش

پروانه آن شمع جمال ازلی باش

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 133
پنجشنبه 26 شهریور 1394 ساعت: 10:07
نویسنده:
نظرات(0)
ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) فرخنده شبی ،شبی که بی همتا بود پیوند دو گل در آسمان برپا بود

ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع)

 

فرخنده شبی ،شبی که بی همتا بود

پیوند دو گل در آسمان برپا بود

جبریل امین به روی لب زمزمه داشت

هم کفو علیِّ مرتضی، زهرا بود

 

محمد مهدی عبدالهی


تعداد بازديد : 97
پنجشنبه 26 شهریور 1394 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
کمیل کاشانی ﺩﺭ ﺑﺎﻍ بهشت، ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺫﮐﺮ "ﺻﻠﻮ

 

ﺩﺭ ﺑﺎﻍ بهشت، ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ

ﺫﮐﺮ "ﺻﻠﻮﺍﺕ" ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺗﺎ ﻋﻘﺪ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ

 

کمیل کاشانی

 

 


تعداد بازديد : 115
چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(1)
هر دوتاتون میشدین بنای هم ابتدای هم و انتهای هم نور واحدید و فرقی نداره جلوه میکنید اگر به جای هم ش

هر دوتاتون میشدین بنای هم
ابتدای هم و انتهای هم

نور واحدید و فرقی نداره
جلوه میکنید اگر به جای هم

شما وصله ی تن همدیگه اید
توی عالم ندارید همتای هم

اونقدر عاشق همدیگه بودید
جونتون رو میدادید برای هم

دست بسته و شکستتون شده
توی زندگی گره گشای هم

یکی شد سپر… یکی سپر فروخت…
ینی اینطوری شدید فدای هم

روز ازدواجتون دعام اینه
الهی که پیر بشید به پای هم

الهی زندگیتون چشم نخوره
زبونم لال نبینید عزای هم….

رضا قربانی


تعداد بازديد : 175
چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت: 10:17
نویسنده:
نظرات(1)
امشب عروسی نه شب عید وصال است آیینه پیش آب در اعلی کمال است پیمانه لبخندی بروی باده انداخت شرب مدام

امشب عروسی نه شب عید وصال است
آیینه پیش آب در اعلی کمال است
پیمانه لبخندی بروی باده انداخت
شرب مدام ما از این جلوه حلال است

 

آیینه آوردند و دل از ماه بردند
لبخند شیرینش گه و بیگاه بردند
زهرا خودش باشد توان توامانش
دیگر سپر از مرد خاطر خواه بردند

جبریل ریسه بسته عرش و آسمان را
میکال آراید تمام کهکشان را
لب را به خطبه باز کرده تا که راحیل
ظهلیل بنشانده زمین رنگین کمان را

کادو سلیمان می دهد انگشترش را
حوا نموده پیشکش سیم و زرش را
لرزید مولا و چو سیب سرخ گردید
وقتی که مه تاباند روی اطهرش را

انداخت اسرافیل، شیپور و دف آورد
از عرش جبراییل صدها مصحف آورد
آواز خوان داوود با صوت ملیحش
تبریک گویان از ملایک او صف آورد
کشتی نوح آماده ی زوج بتول است
فرمانده ی کشتی فقط شخص رسول است
تزیین کند کشتی خود نوح نبی چون
این پیشکش اینگونه که باشد قبول است

عطر ولیمه برده هوش عرشیان را
شام عروسی مست کرده هر دهان را
اینجا که دیگ شام هم از عرش آید
آزین ببندند دستپخت حوریان را

شیرینی لبخند زهرا را علی دید
سرخی سیب روی مولا را نبی چید
خوشحالی این دو کنار هم چه زیباست
این را نبی از پاکی آیینه فهمید

زهرا و حیدر نامشان با هم قشنگ است
بی هم دل عشاق بارانی و تنگ است
آنکس که قصدش هجر باشد بهر اینان
شک من ندارم مهر بر او عین ننگ است
قاسم احمدی


تعداد بازديد : 161
چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت: 10:16
نویسنده:
نظرات(1)
درود!طلعت خورشید روزگار علی سلام مادر آب و سلام یار علی کسی که گفته نیاید بهار با یک گل خبر نداشته اص

درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی

کلید جنت و فردوس زیر لفظی بود
برای عقد تو از سمت کردگار علی

عروس خانه ی حیدر مبارکت باشد…
شروع زندگی مشترک کنار علی

سپر فروخت برای عروسی ات مولا
خبر شدند دو عالم ز شاهکار علی

طبق طبق سبد یاس جبرئیل آورد
به افتخار شما و به افتخار علی

دخیل بخت ببند ای ملیکه با چشمت
به چشم های سراسر امیدوار علی

قسم به (واقعه)،(کوثر)پسند کرده (نباء)
و جای باطن (قدر) است در جوار علی

سه بار جلوه گری کن ز صبح تاخود شب
سه بار دیدن این جلوه هاست کار علی

بدون اذن تو دستی به قبضه زد نه نزد
که هست فاطمه مِن بعد ذوالفقار علی

رضایت است سکوت اختیار کردی تو!
که انتخاب گذاری به اختیار علی

خدا کند نظر تنگ چشمتان نزند…
خدا کند نرود طاقت و قرار علی

شاعر : علیرضا وفایی (خیال)


تعداد بازديد : 761
چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت: 10:14
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 31
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف