حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دست بردار از سرش ، جانی ندارد مادرم

مرثیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)



دست بردار از سرش ، جانی ندارد مادرم
شرم کن از حال ما و گریه های خواهرم

دست بردار ای حرامی ، راه ما را باز کن
من که کودک نیستم ، من بچه شیر حیدرم

فکر کردی فاطمه تنها و بی کس مانده است؟
من خودم ، تنهای تنها مادرم را میبرم

شرم کن از شال مشکی پیمبر ، بی حیا...
بشکند دستت به حق حال و روز مضطرم

گوشواره روی خاک و چشم مادر تار تار
غرق خاک و خون شده از پای تا موی سرم

زیر لب با خود فقط میگویم و رد میشوم
آه دنیا تو چه کردی با گل نیلوفرم...؟

بعد از آن کابوس شب هایم مکافاتی شده
دائما با "داد" ... از خواب شبانه می پرم



#پوریا_باقری

 


تعداد بازديد : 427
یکشنبه 26 دی 1395 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
چقدر بین کوچه ها زدم نفس نفس

🔸🔹مصیبت حضرت زهرا (س)🔹🔸

چقدر بین کوچه ها زدم نفس نفس
شدم میان کوچه مثل مرغ در قفس
کجایی ای علی بیا به داد من برس

حسن دو دیده را پر از ستاره میکند...

به زخم سینه ی شکسته ام نمک زدند
مرا به کوچه با بهانه ی فدک زدند
مرا کنار دیده ی حسن کتک زدند

حسن به بی قراری ام نظاره میکند...

گلم که زیر تازیانه ها, شدم گلاب
دو بازویم ز سوز تازیانه شد کباب
کجایی ای یل عرب بیا ابوتراب

حسن فقط به چادرم اشاره میکند...

تو مرهمی به زخمهای بی شماره ام
نظر نما علی به گوش و گوشواره ام
بیا نگاه کن به خون گوش پاره ام

حسن فقط نظر به گوش پاره می کند...


جعفر ابوالفتحی

 

 

منبع :

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 503
شنبه 25 دی 1395 ساعت: 10:56
نویسنده:
نظرات(0)
رو بر تو آوردیم آقا ؛؛ خیر دیدیم

رو  بر تو  آوردیم آقا ؛؛ خیر دیدیم
عقبی بِجای خود که دنیا خیر دیدیم

امکان  ندارد  که درِ دیگر بکوبیم
ما  از درِ این خانه تنها خیر دیدیم


محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 269
جمعه 24 دی 1395 ساعت: 15:30
نویسنده:
نظرات(0)
شب بی حضور ماه چه بد تار می شود

شب بی حضور ماه چه بد تار می شود!!
بی تو جهان بر سرم آوار می شود

قلب مرا ببین که چگونه شکسته است؟!!
دل در نبود تو همه شب زار می شود

خانه خرابم و تو ندانی چه می کشم!!
این بی محلی باعث آزار می شود

گُل می کنم اگر تو نگاهی به من کنی
بی التفات تو دل من خار می شود

تب می کنم مگر که بیایی عیادتم
عاشق ز درد هجر تو بیمار می شود

من را بخر اگر نخری می روم ز دست
بنجل خرید نسیه ی سمسار می شود

لطف تو بود کار مرا کرد سائلی
بی تو لطف فقیر چه بی کار می شود!!

کرب و بلا رفتن بی تو چه فایده !!
بی تو مسیر عشق چه دشوار می شود!

محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 295
جمعه 24 دی 1395 ساعت: 15:29
نویسنده:
نظرات(0)
دارم به سر دومرتبه حال و هوای تو

دارم به سر دومرتبه حال و هوای تو
مجنون تو شدم که شدم مبتلای تو

دارد هوای من را همیشه کرامتت
قربان مهربانی و جود و عطای تو

میخواهم از تو تذکره ی کربلام را
یا ایها العزیز ، تَصَدَّق ، گدای تو

من خواهشی ز محضرِعشقِ تو دارم
باشم همیشه تحتِ لِوای کِسای تو

پاسخ بده سوال مرا ایها المُجیب
آیا شود که روزی بمیرم برای تو؟

من بادعای ندبه ی تو سربه راه شدم
من عاقبت به خیر شوم از ندبه های تو

عمری نشسته ای تو به پای گناه من
شرمنده ام ز معرفت و از وفای تو

بودم غرقِ در گنه ومعصیت ولی
دست مرا گرفت دوباره دعای تو

ای مهربان تر از پدرو مادرم، بس است
خسته شدم ز بسکه زدم من صدای تو

دوستت دارَمَت ،ولی انگار ندارمت
رفتم در پِیِ همه چیز جز رِضای تو

تکیه نکن به نوکرِ دل سنگِ خود
در وقتِ بی کسی،نشود او عصای تو

حال وهوای مادرت این روزها بَد است
بگذار تا که روضه بخوانم به جای تو

بین فشارِ آن در و دیوار ، مادرت...
با سینه ی شکسته ی خود زدصدای تو



کربلایی علی قاسمی

 


تعداد بازديد : 281
جمعه 24 دی 1395 ساعت: 15:29
نویسنده:
نظرات(0)
سر در جنت نوشته : تاج داور فاطمه است....

#فاطمیه

سر در جنت نوشته : تاج داور فاطمه است....
زینت عرش الهی تا به آخر فاطمه است

مرتضی قاری قرآن ، فاطمه آیات او
واقعا مصداق کل قدر و کوثر فاطمه است

بوسه های مصطفی کار خودش را کرده است
آن که سر تا پای او گشته معطر فاطمه است

دستگیری می کند از شیعیان با چادرش
مطمئنا وزنه ی سنگین محشر فاطمه است

سخت می شد بر علی هر کار واقف بود که...
راه اول مصطفی و راه دیگر فاطمه است

اذن در های نجف ، دستان زهرا داده شد
راه اول فاطمه است و راه آخر فاطمه است

   حق یپمبر را فقط با او خطابش می کند
پنج تن زیر کسا هستند...محور فاطمه است

سیزده معصوم و این تفسیر" لولا فاطمه "
ریشه قطعا استوار است چون که مادر فاطمه است

یک تنه در کوچه لشکر را معطل می کند
مثل اینکه ذوالفقار دست حیدر فاطمه است

لحظه ای پایش نلرزید و عقب هرگز نرفت
فاتح بی شک جنگ نابرابر فاطمه است

هی علی را می کشیدند ، فاطمه از آن طرف
گفت: غنفذ قوت بازوی حیدر فاطمه است

با لگد می زد به در ، افتاد مولا بر زمین....
داد می زد که نزن" در پشت آن در فاطمه است"

#محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 383
جمعه 24 دی 1395 ساعت: 15:26
نویسنده:
نظرات(0)
دل شده راهی دوباره سوی قم


مرثیه_حضرت_معصومه


دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه دلجوی قم
سائلم من سائل بانوی قم

فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است

این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد

تا اید قم خانه امید ماست
کاظمین و مشهد و کرببلاست

چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم

جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است

واشده از قم دری سوی جنان
گشته قم سنگ صبور عاشقان
دارد این شهر ملائک پاسبان
از مزار مخفی زهرا نشان

حضرت معصومه از روز الست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است

اوست که اعجاز عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گره وا می کند
دخت موسی کار موسی می کند

در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند

بود آن نور دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا

از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود

گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوری رضا قدش خمید
جز ادب چیزی ازین مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید

خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان

حرف مهمان است و حرف احترام
آی مردم هست ناموس امام
واجب التعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام

قبر خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود

بین ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد

زنده کرد او داغ هجده ساله را
کشت غسل او زن غساله را

شاعر:
محمدحسین_رحیمیان

 


تعداد بازديد : 417
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 7:54
نویسنده:
نظرات(0)
اِمشَب برایِ مَطلَعِ شعرِ پُر ازآهـَم

مرثیه_حضرت_معصومه(س)

 




اِمشَب برایِ مَطلَعِ شعرِ پُر ازآهـَم
ماتَم گرفتَم آهـ! "بیت النور" میخواهـَم!

شُڪرِخُدا شَهـرَم خیابانِ ارَم دارَد
مَن خوب میدانم ڪہ زهـراهـَم حَرَم دارَد

پَرمیڪِشَم دَر خاطراتِ ڪودَڪے هـایَم
انگار دَستَم را گرفتہ باز بابایَم

پَس پابہ پایَش میرَوَم تا جانِ آیینهـ
سے سالِ قَبل از این و دَر ایوانِ آیینهـ

بَہ بَہ چہ دورانِ خوشے بَہ بَہ چہ دورانی
سوهـان برایَم میخَرَد بابا چہ سوهـانی

از دَستِ بابا میڪِشَم این دستِ ڪوچَڪ را
هـے میدَوَم سَرتاسَرِ صَحنِ اَتابَڪ را

ناگاہ میبینَم  ڪہ بابا رَفتہ از پیشَم
حالا خودَم بابا شُدَم با ڪودَڪِ خویشَم!


بعدَش بہ خود مے آیَم و خود را ڪہ میجویَم
میگریَم و زیرِلَبَم آهـستہ میگویَم:

آرے بَدَم امّا دِلَم دیگَر چہ غَم دارَد؟
شُڪرِخُدا ، شُڪرِخُدا شَهـرَم حَرَم دارَد

اینبار اَگَر رَفتے حَرَم شَب بود دقَّت ڪُن
غیراَز ڪَبوتَر صَحنِ او  خُفّاش هـَم دارَد!

پَس مَن چِرا دَر نااُمیدے غوطہ وَر باشَم
وقتے ڪہ بانو این هـَمہ لُطف وڪَرَم دارَد

هـَرجایِ این دُنیا ڪہ باشَم غیرِ شَهـرِ خود
حِس میڪُنَم دُنیایِ مَن یڪ چیز ڪَم دارَد

هـَرچَند شَهـرِ مَن پُراَز غَمهـایِ پنهـان است
هـَرچَند شَهـرِ مَن  هـَوایَش سَخت دَم دارَد

اَمّا بہ دُنیایے نَخواهـَم داد این دَم را
یڪ تارِمویِ ڪاج هـایِ سَبزِ شَهـرَم را

اینجا شَمیمَش اختیارِ دلبَرے دارَد
اینجا مُحَرَّم هـَم صَفایِ دیگَرے دارَد

((بَر سَنگفَرشِ صَحنِ او بال ِمَلَڪ خوردهـ
اَز سُفرہ ے او آب هـَم اینجا نَمَڪ خوردهـ))

هـَربار اینجا پیشِ او بے اختیارِ خود
میگریَم و میگویَم از رَسمِ دیارِ خود

عُمْریست رویِ حُرمَتِ سادات پابَندیم
مارویِ مهـمان آب را هـَرگِز نمیبَندیم

ما رَسمِمان این بودہ مِهـمان را نَرَنجانیم
اَز بام هـا گُل بَر سَرِ مِهـمان بیَفشانیم

خواهـَر فَراوان دوست مے دارَد بَرادَر را
اصلاً نمے خواهـَم بِخوانَم روضہ ے "سَر" را

اَشڪَم چِڪید و عاشقانہ روسپیدَم ڪَرد
بانو نگاهـے ڪَرد و انسانے جَدیدَم ڪَرد

این روسپیدے یادِ مَن آوَرد بابا را
میشُست دَر حوضِ حَرَم او صورتِ مارا

حالا مَن و فَرزَندَم و یڪ عشقِ دیرینهـ
حالا مَن و فَرزَندَم و ایوانِ آیینهـ

از دَستِ گَرمَم میڪِشَد یڪ دَستِ ڪوچَڪ را
هـے میدَوَد سَرتاسَرِ صَحنِ اَتابَڪ را ...!


محسن_کاویانی

 


تعداد بازديد : 355
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 7:52
نویسنده:
نظرات(0)
مثل پدر ،مثل برادر بوده ای تو


مرثیه_حضرت_معصومه


مثل پدر ،مثل برادر بوده ای تو
غربت به عشق عشق را نوشیده ای تو

کردی معطر از وجودت شهر قم را
آری برای حفظ دین غم دیده ای تو

خیلی شباهت برده ی بانو به عمه
زیرا شبیه اش بهر دین کوشیده ای تو

در وصف تو تنها همین کافی است بانو
اسمت کریمه هست و زهرا زاده ای تو

مزد کسی را که تو را کرده زیارت
باشد بهشتی که به او،تو داده ای تو


الهام_نجفی

 


تعداد بازديد : 236
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 7:49
نویسنده:
نظرات(0)
السلام ای عزیزه ی حیدر گل موسی سلاله ی جعفر

(تقدیم به کریمه ی اهل بیت)

السلام ای عزیزه ی حیدر
گل موسی سلاله ی جعفر
جلوه ای از تبار آئینه
عصمت الله و چندمین کوثر
لقبت ای کریمه هردم شد
سبب دلخوشی این نوکر
رو به من کرده بخت و اقبالم
که گرفته دلم به سویت پر
کن دعا تا الی الابد بی بی  
خادمت باشم ای گل اطهر  
که غلامی تو شرف دارد   
مثل گنجی که هر صدف دارد    

شهد شیرین ترین کلامی تو
روشنی در دل ظلامی تو
یم اکرام و چشمه ی جودی
با محبت و با مرامی تو
در مقام شما همین بس که
دختر و خواهر امامی تو  
مهربانی و باب حاجاتی  
فصل خیر علی الدوامی تو  
راه حق را نشانه ای بی بی  
جاودانی و ناتمامی تو
به تو مدیونم آبرویم را
تو اجابت کن آرزویم را  

آرزو دارم آشنا باشم
نوکر خانه ی شما باشم  
یا میان حریم تو در قم
یا که درخدمت رضا باشم
اوج آمال من بود بی بی
بردرت همچنان گدا باشم
از کرم ذره پروری کن تا   
خاک پای تو باصفا باشم
میشود که اجازه ام بدهی
راهیه شهر کربلا باشم
درشب رحلت تو غم دارم     
تا تو هستی دگر چه کم دارم        

ای فدای تو جان من بانو
ای تو روح و روان من بانو
مهرتان بوده،هست،می ماند
در نهان و عیان من بانو
در میان هجوم شیطانها
دست لطفت امان من بانو
می سراید لک الفدا نفسی
همه لحظه لبان من بانو  
در عزایت دلم غمین شده و
رفته تاب و توان من بانو  
رفتی و عالمی دگرگون شد
قلب شیعه زماتمت خون شد   

رفتی و در دلم شرر افتاد
این کبوتر زبال و پر افتاد  
کن نگاهی ز رفتنت ای گل
شبنم از دیدگان تر افتاد   
شعر من رفت! سوی کرببلا
پیکری در دل خطر افتاد  
خنجر کینه روی حنجر خورد  
وای ازآن لحظه ای که سر افتاد  
خواهری بر فرازتل غش کرد
مادری از غم پسر افتاد
عرش حق نقطه نقطه اش لرزید    
نجل خاتم میان خون غلتید

#رضا_آهی

 


تعداد بازديد : 277
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:52
نویسنده:
نظرات(0)
مثل کبوترهای صحنت جا بده ما را

مثل کبوترهای صحنت جا بده ما را
لانه بده این بینوای بی سر و پا را

تنهایی ما را ببین ای حضرت بانو
زنجیر کن در خانه ات مفلوک تنها را

ما جز حریم قدسی ات جایی نرفتیم و...
آرام کن با آب و دانه قلب شیدا را

راهی مشهد بودی ، اما سهم ما گشتی
خوشبخت کردی با قدومت ما عجم ها را

حالا دو قبله روزی ایرانیان گشته
ممنون و مدیونیم ، این اکرام موسی را

ما قدر اولاد علی را خوب میدانیم
مهمان نوازی میکنیم ، اولاد زهرا را

بانوی رحمت ، حضرت معصومه ی دنیا
با رفتنت ، بیچاره کردی اهل دنیا را

اما خدا را شکر ، ایران شد مسیر تو
دیگر ندیدی ظلمت و اندوه صحرا را

تابوت تو بر دوش سلمان های ایران بود
ای دختر زهرا ببین دلدادگی ها را...

یک جمله هم از زینب کبری و دیگر هیچ...
سنگش زدند آن شاخه ی سرسبز طوبی را

"اصلا تو باید سهم این کشور شوی بانو
تسکین جای خالی مادر شوی بانو"


#پوریا_باقری

 


تعداد بازديد : 293
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:51
نویسنده:
نظرات(0)
باز هم میشوم كبوترتان

حضرت معصومه(س)-مدح و شهادت


باز هم میشوم كبوترتان
زیر این گنبد منورتان

من نمك گیر سفره ات شده ام
دست خالی نرفتم از درتان

مادر من كنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوكرتان

جای كرب و بلا و طوس و نجف
شده ام خاك بوس محضرتان

ما عجم ها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان

اشك هایم دخیل میبندند
به ضریح فرشته پرورتان

از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادر نماز مادرتان

چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان

خسته از راه دور آمده ای
خسته ای از فراق دلبرتان

مثل مادر خمیده ای اما
نگرفته به میخ در پرتان

محملت پرده داشت شكر خدا
سایبان بوده بر روی سرتان

گرچه شد حمله بر عشیره ی تو
شكر، غارت نگشت زیورتان

در میان هجوم دست نخورد
دست نا محرمی به معجرتان

شد خزان گرچه نو بهار شما
كم نشد لحظه ای از وقار شما


غُصه ی از همه بریدن تو
غم روی رضا ندیدن تو

گرچه آواره گشته ای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو

ناقه ات بین ازدحام نرفت
بی خطر بود این پریدن تو

چادرت زیر چكمه گیر نكرد
لحظه ی تلخ پر كشیدن تو

بی برادر میان كوچه ندید
پشت مركب كسی دویدن تو

ثبت شد در جریده ی تاریخ
قصه های به قم رسیدن تو

آمدی شهر قم گلستان شد
پیش  پایت زمین گل افشان شد


شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت

پیر قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت

بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
كِی دگر سنگ روی بام گذاشت

كی به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت

بهترین جای قم سرایت بود
كِی میان خرابه جایت بود


محمد_جواد_پرچمی


تعداد بازديد : 337
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:49
نویسنده:
نظرات(0)
هرلحظه لحظه با نفست خو گرفته ام

السلام علیک یافاطمه المعصومه



هرلحظه لحظه با نفست خو گرفته ام 

از عطر ناب پیرهنت بو گرفته ام

بی باده می ز جام طهورایی ات زدم    

سرمستم و ترانه ی یا هو گرفته ام

تا با تو روبرو شوم ای آسمان عشق 

من از تمام آینه ها رو گرفته ام

با تو همان تلاطم دریای آبی ام 

بی تو شبیه کشتی پهلو گرفته ام

تو ماه آسمانی خورشید هشتمی 

مهر تو را ز ضامن آهو گرفته ام

حق دارم این چنین به تو وابسته تر شوم 

من ناگرفته را ز تو بانو گرفته ام
 

یوسف_محمودی
 


تعداد بازديد : 221
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:46
نویسنده:
نظرات(0)
آقا حسین ، عبد سراپا گناه من

یاحسین جان


آقا حسین ، عبد سراپا گناه من
شرمنده من ، مانده من و روسیاه من
اوج عطا حسین ، ته کوره راه من
از هر کجا رانده و بی سرپناه من
من را صدا زده که به اینجا نشسته ام
در روضه و مقابل زهرا نشسته ام
من را نگاه کرده  فدای نگاه او
جان ریختم ز عشق به پای نگاه او
من گریه می کنم به هوای نگاه او
    شاید شوم عبد و گدای  نگاه او
دادم هر آنچه بود نگاهم کند حسین
در چشم من اشک فراهم کند حسین
بودم پر از گناه ، لیاقت نداشتم
در دامنم قطره ای طاعت نداشتم
یک روز با حسین رفاقت نداشتم
در سینه ذره ای ز محبت نداشتم
جز بر حسین به هیچ کسی رو نمی زنم
در پشت هیچ خانه ای زانو نمی زنم
آقا اگر که اوست ، گنهکار می شوم
به اهل این خانه بدهکار می شوم
با هر بهانه باز گرفتار می شوم
دارای حال و روز اسفبار می شوم
گفتم حسین و زود مرا هم بغل گرفت
این سینه ام مزه ی شهد عسل گرفت
بی چاره من ...فقیر من... اما کریم او
من بی نوا و صاحب خوان نعیم او
من دست و پا گیر و یگانه رحیم او
احسان در بساط خدا از قدیم او
آدم" حسین" گفت که آدم خطاب شد
 یک قطره گریه جای عذابش حساب شد
من را کشاند روضه و اینجا نشسته ام
میلی نداشتم ولی حالا نشسته ام
یک گوشه ای رفتم و تنها نشسته ام
با دلخوری به حالت دعوا نشسته ام
من نا امید آمدم من را نگاه کرد
کوه گناه بنده را چون پرّ کاه کرد
گفتم عطش راه به سوی حرم زدم
تا کربلا راه جدیدی رقم زدم
باید ببینم چه گِلی بر سرم زدم
از تشنگی گفت و دلم را به غم زدم
از عرش ناله های بُنی بلند شد
زهرا رسید و روضه ی ما دلپسند شد
در زیر نیزه ها کمرش تیر می کشد
افتاده و بال و پرش تیر می کشد
از درد بسیار ، سرش تیر می کشد
زینب ز چشمان ترش ...تیر می کشد
می گفت : فاطمه پسرم را رها کنید
بر پیکرش حداقل بوریا کنید


#محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 363
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:13
نویسنده:
نظرات(0)
بر آخر الف قامت تو مَد آمد

یاأبا المهدی ادرکنی
.
بر آخر الف قامت تو مَد آمد
بلند خنده بزن آن بلند قد آمد

کتاب اشک گرفتم به دست خود اما
تفٲلی زدم امشب به گریه٬ بد آمد

به جوش آمده امشب دل خدا قُل قُل
نگو مفسر قفل هو َالٲحد آمد

چقدر خوشه ی انگور عسکری از شوق
ز چشم های مدینه سبد سبد آمد

مدینه پشت در خانه ی تو دَق الباب
نکرد٬ با بغلی هیزم و لگد آمد

برای تهنیت و شادی دل زهرا
فدک به دست خودش داشت یک سند٬ آمد

نجف به سمت تو با سنگ دُرِّ مودارش؛
برای اینکه دل سنگ وا شود آمد

گرفت کرببلا رود را در آغوشش
خراب و خسته و ویران به جزر و مد آمد

به سمت خانه ی تو کاظمین دلواپس؛
گشود بند ز پا سیزده عدد، آمد

گرفته بود به منقار خویش مشهد را
کبوتری که به سمت تو بال زد ،آمد

چقدر زنده که از گریه ی شما مردند
چقدر مرده که با گریه از لحد آمد

پس از تو هرکه گفته ست سیزده نحس است
به حکم عشق بر او شصت و چند حد آمد

همین که پلک تو وا شد به سمت مشتاقان
نسیم مهدی آل محــــــــمّـــــــد آمد

#مهدی_رحیمی_زمستان

 


تعداد بازديد : 263
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:13
نویسنده:
نظرات(0)
اصل این است و غیر ازین هم نیست

پتک پولاد پیکر


اصل این است و غیر ازین هم نیست
هرکسی با تو نیست آدم نیست
عالم الغیب! جز تو اعلم نیست
عالِمی بر علوم عالَم نیست

تو نباشی جهان منظم نیست

شاعری نیمه شب تقلب کرد
مثلا قافیه تعجب کرد
روز میلاد تو جهان کُپ کرد
«قل هو اللهُ» .. بعد استُپ کرد

قبل «یولد» بگو مگر «لم» نیست!؟

ذرّه ام شمس آشکارم کن
درّه ام کوه استوارم کن
گوشت تلخم ولی شکارم کن
با سرِ دار سازگارم کن

حدّ من گرچه نخل میثم نیست

هرکجا مرده ای ز جا پا شد
از دم قدسی تو احیا شد
چند باری به نام عیسی شد
اذن دادی و او مسیحا شد

خود عیسی که صاحب دم نیست

ای اَبَر مرد، قهرمان نبرد
اُسوهء خوب افسران نبرد
اسم تو سر درِ دُکان نبرد
همه دیدند در زمان نبرد

هیچ کس مثل تو مصمم نیست

پتک پولاد پیکری احسنت
شیر نر! عشق اشتری احسنت
حملات مکرری احسنت
قالع باب خیبری احسنت

قلعه اندازهء تو ‌محکم نیست

برو اما عذابشان نکنی
پیر دریا سرابشان نکنی
کاش میشد خرابشان نکنی
یا که از شرم آبشان نکنی

نزن این مرهب است شلغم نیست

ترس دارد یهود از تیغت
دمْدمی تر نبود از تیغت
رعد آمد فرود از تیغت
حق چه شعری سرود از تیغت

ضرب شمشیر سرکشت کم نیست

سجده ام قبلِ قبله رو به شماست
هرکسی بندهء تو شد با ماست
نجفت آرزوی عرش خداست
از ضریحت بپرس کعبه کجاست!

در نجف مکه هم مکرم نیست

قلم این بند را نوشت، افتاد
دست زهرای تو سرشت افتاد
به تو خوشگل، به غیر، زشت افتاد
زیر ایوان تو بهشت افتاد

با شما حرفی از جهنم نیست

 

 

عماد بهرامی


تعداد بازديد : 303
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:12
نویسنده:
نظرات(0)
دلم در نجف مانده و منزلی را

دلم در نجف مانده و منزلی را
از این خانه بهتر نمی بیند اصلا
کسی که نگاهش به ایوان بیافتد
خودش را که دیگر نمی بیند اصلا

محمد_جواد_شیرازی


تعداد بازديد : 341
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:11
نویسنده:
نظرات(0)
آقا ببخش حال دلم رو به راه نیست

آقا ببخش حال دلم رو به راه نیست
در کوله بار عمر به غیر از گناه نیست
شرمنده ام که بین گدایان دور تو
همچون منه شکسته دل رو سیاه نیست

غفلت تمام بندگی ام را خراب کرد
اوضاع روزگار چنان دل بخواه نیست
من خورده ام زمین، به کسی رو نمیزنم
چون جز حرم برای گدا سر پناه نیست
گفتم حرم دوباره دلم پر کشید و رفت
کارم به غیر ناله و زاری و آه نیست
امشب بیا بخاطر زینب مرا ببخش
این رو زدن به محضرتان اشتباه نیست
باید تمام اهل جهان را خبر کنم
گشتم، نبود، بهتر از این پادشاه نیست
شعرم اگر که در خور شأن شما نبود ...
من را ببخش حال دلم رو به راه نیست
.
یونس_چگینی


تعداد بازديد : 367
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:10
نویسنده:
نظرات(0)
ساقی از لطفش نهاده گوییا ما را به چشم

چندبیتی از یک قصیده تقدیم به فاطمه معصومه(س)


ساقی از لطفش نهاده گوییا ما را به چشم
کین چنین غلطان کند امروز صهبا را به چشم

ما خماران قدر می دانیم نه باده فروش
صبح را فهمد کسی که دیده یلدا را به چشم

دست می شوید ز انکار و کند اقرار عشق
هر که رو در رو کند چشم فریبا را به چشم

چشم یوسف در غنای مستی خود میسرود
احتیاجی نیست یعقوب وزلیخا رابه چشم

بی زبان افتاد نزدیک دل و زد آتشش
شعله ایی که آمده از دور موسی را به چشم

وحی آمد تا به من مدح ولی نعمت بگو
واژهها بگذاشتند از شوق او پا را به چشم

خواستم مدحش کنم که گفت پیری با عتاب
کی توان جا داد بی اعجاز دریا را به چشم...

اهل قم هستم که از بدو تولد داشتم
منت لطف مدام بنت موسی را به چشم

در سرای این کریمه بارها همچون گدا
اسم تا آمد به لب دیدم مسما را به چشم

گریه باید در حرم چون بهتر از روی زبان
میشود فهماند فریاد تمنا را به چشم

دید هر کس گنبد زردش دگر در کل عمر
کی بیارد گنبد آبی مینا را به چشم

خط بگیرد تاجنان دیده است هرکس درحرم
گاه ثلث و کوفی و گاهی چلیپا را به چشم

کام ما شیرین شود از دیدن عکس حرم
روزه داران میخورند از دور خرما را به چشم

گر چه چون آیینه لب خوانی نمیدانم ولی
می‌شنیدم گاه از زوار نجوا را به چشم

نیست فرقی در کریمه با کریم اهلبیت
بارها دیدم ز احسان کار این ها را به چشم


با زبان بودم اگرچه زایرش لیک از خدا
خواستم زایر شوم یکبار زهرا را به چشم

ناگهان دیدم ندا آمد ز عرش کبریا
واگذارند ابلهان کار تماشا را به چشم

همچو نوزادی کنار مادرش در نزد تو
با زبانی بسته میگویم تقاضا را به چشم

ما به دنبال تو نه تو باید آیی سوی ما
مرده کی دارد توان یابد مسیحا را به چشم

در میان مژه هایش قطره ی اشک غریب
فرد چون بیند تو را خواند فرادا را به چشم

بر مس قلبم نظر کن که شنیدم بارها
کیمیاگر میکند کار مداوا را به چشم...

 #محسن_قاسمی

 


تعداد بازديد : 291
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:09
نویسنده:
نظرات(0)
دریاب دست نوکرگم کرده راه را

اللهم عجل لولیک الفرج...


دریاب دست نوکرگم کرده راه را
برقلب ما ببخش شمیم پناه را

مولای من کرم کن و از لطف خود بخر
چون ماه آبروی شب روسیاه را

ازما بگیر، هرچه که خواهی ولی مگیر
ای عشق سامراییِ دلها نگاه را

می خواستم که چشم بدوزم به تو ولی
شأن تو غرق خاک نماید کلاه را

خونین دل از فراق تو هستم تو امر کن
از سینه ام برون بکشانم گواه را

ما را عطا کن ای پدر دلربای خلق
یک شب نشان یوسف مأنوس چاه را

یک شب گدا بشو که ببینی تو هم غریب
با چشم خویش بخشش دربار شاه را

#محسن_قاسمی (غریب)
کتاب:درچهارده روایت

 


تعداد بازديد : 399
شنبه 18 دی 1395 ساعت: 8:42
نویسنده:
نظرات(1)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف