حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تا به کی گویم" بیا" آقا پریشانم..بیا..

تا به کی گویم" بیا" آقا پریشانم..بیا..
مثل طفلی گشمده از خانه، گریانم ..بیا

سر تکان داده...هر آن کس که تبم را دیده است
گوشه ای افتاده ام محتاج درمانم...بیا

چون زمین بایِری ماندم هوا ابری شود
تا مگر لطفی کند باران به دامانم ...بیا

عاشقانی که تمام روز دنبال تو اند...
با تو هستند و ..ولی .. من غیر از ایشانم...بیا

ترسم آخر جان دهم در آرزوی دیدنت
آرزویی که نصیبم نیست...می دانم...بیا

آنقدر بی آبرویم، پا زند هرکس به من
مثل موری بین املاک سلیمانم....بیا


دورم از تو.. عاشق هر کس شدم..من را ببخش
خاک عالم بر سرم شد...بی تو ویرانم ...بیا


کلبه ای آباد بودم ، ساخت کارم را چه زود!!
سیل آمد بی خبر ...در بین طوفانم ...بیا


اشک هایم را به روی دست بالا می برم
تا بگویم که منم از اهل کنعانم...بیا


مُردم اما یک خبر از کربلا رفتن نشد..
هجر تو، هجر حسین، پابند هجرانم...بیا


آنقدر گفتم بیا آقا ، دهانم خشک شد
العطش دارم به لب ، از بس که عطشانم...بیا


ظهر...گرما..تشنگی..بی آبی اصغر جدا..
سوز و آه مادر که گفت: بارانم...بیا


روی دست شاه ، انگشتر نگینش خورد شد
استخوان های یگانه نازنینش خورد شد


محمد سعید طالبی
 


تعداد بازديد : 185
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:26
نویسنده:
نظرات(0)
من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین

من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین
از خودم والله بیزارم ..دعایم کن حسین

ناظر من بودی و من ملتفت بودم ولی..
باز هم آلوده رفتارم ..دعایم کن حسین

روبه موتم چون که باشد دردهایم لا علاج
سال های سال بیمارم..دعایم کن حسین

می کنم توبه ولی دنبال عصیان می دوم!!!
به خدا خسته ز تکرارم ...دعایم کن حسین

نیستم پیش تو و پشتم به جایی گرم نیست
در بیابان بوته ای خارم....دعایم کن حسین

هرچه من بد می کنم تو مهربانی می کنی
من به تو خیلی بدهکارم....دعایم کن حسین

از تو دورم که رفیق خلوتم شیطان شده
زخم خورده از همین یارم ..دعایم کن حسین

تو نگاهم می کنی و من خجالت می کشم
نوکرم..افسوس سربارم!! دعایم کن حسین

صبر کن حرفی است که مانده درون سینه ام
هر چه باشم دوستت دارم..دعایم کن حسین

خورده بر کارم گره با دست تو وا می شود
حاجت کرب وبلا دارم..دعایم کن حسین

محمد سعید طالبی


تعداد بازديد : 558
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:21
نویسنده:
نظرات(0)
عشقش به عمق جان عاشقها سرایت کرد

مدح حضرت زهرا (س)

عشقش به عمق جان عاشقها سرایت کرد
آن مادری که از ولای حق حمایت کرد

با بودنش احساس احمد بی نیازی بود
در زندگی عشقش محمد را کفایت کرد

 خالق برای آبرو دادن به قرآنش
با سوره ی کوثر وجودش را حکایت کرد

در جذبه های بی کرانش بی نهایت گشت
حیران شد آنکه در مقام او درایت کرد

با دست خود حتی مسیحی را غذا می داد
با چادرش حتی کلیمی را هدایت کرد

اعمال او تأویل آیات سعادت بود
افعال او تفسیر معنای ولایت کرد

تن پوش زیبایی فقط از دار دنیا داشت
شام زفاف آن را به یک سائل عنایت کرد

نه سال مولا خم به ابرویش نمی افتاد
کامل حقوق همسر خود را رعایت کرد

مولا علی راضی راضی بود از زهرا(س)
مولا همیشه نزدش احساس رضایت کرد

جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 209
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:14
نویسنده:
نظرات(0)
کویت بهشت را به تماشا کشیده است

کویت بهشت را به تماشا کشیده است
کار  مرا  ببین  به کجاها کشیده است


باید  که  دست های  خدا را طلا گرفت
از بسکه نقش روی تو زیبا کشیده است


"عیسی" اگر مریض زیادی دهد شفاء
درنسخه اش جمال"علی"را کشیده است



محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 289
یکشنبه 05 دی 1395 ساعت: 16:10
نویسنده:
نظرات(0)
باران گرفته است که بارانی ام کند

باران گرفته است که بارانی ام کند
یعقوبِ هجر دیده ی کنعانی ام کند

وقتش نیامده است که یک شب ابوتراب
فکری برای بی سر و سامانی ام کند

دیدم شکوهِ گنبد و گفتم خدا کند
چشمش مرا بگیرد و قربانی ام کند

با قلب خون، نشسته ام و گریه می کنم
تا ذره ای نظر به پریشانی ام کند

شاید دلش بسوزد و بانی من شود
شاید عبور از دل ویرانی ام کند

باشد قبول... نوکر خوبی نبوده ام
من قانعم فقط سگ دربانی ام کند

قسمت نشد مجاور ایوان طلا شوم
قسمت نشد که زائر بارانی ام کند

محمد جواد شیرازی

 


تعداد بازديد : 255
شنبه 04 دی 1395 ساعت: 22:26
نویسنده:
نظرات(0)
شعر ها باشد قشنگ،حرف دل اما...خوب نیست

یا حسین (علیه السلام)

 

 

شعر ها باشد قشنگ،حرف دل اما...خوب نیست
ظاهراً خیس است چشمم....باطناً مرطوب نیست

گفته باشم... در مسیرت مرد میدان نیستم
در میان کوره ی دل جلوه ای از چوب نیست

آمدم تا که به خود دیدم که اشکم رفت رفت
کاسه ی چشمم شکسته ، جنس آن مرغوب نیست

چشم هایت را به روی کار های من ببند
کار و بارم سکه گشته ، زندگی مطلوب نیست

گوشه ای...افتاده ام...پس کی تکانم می دهی؟..
محتَضَر صبرش شبیه حضرت ایوب نیست

نیتم آزار تو هرگز نبوده...به خدا..
هرچه بد باشم...دگر.. فکرِ دلم معیوب نیست

هتک حرمت کرده ام...ای کاش می شد آخرش..
که به گوش من رسانی...فعل تو مکتوب نیست

گیرم اینکه بی وفایم ...باز هم در قلب من..
هیچ کس در حد تو اینگونه که محبوب نیست

لاف عشقت را زنم..اما دو چشمم سالم است..
یوسفی تو.. حال من یک ذره چون یعقوب نیست

کربلا می خواهم و از تو تمنا می کنم
در دلم می گویم و این خواهشم مکتوب نیست

زندگی دور از حرم بی چارگی محض شد
مردن بی کربلا رفتن گمانم خوب نیست!!
 
محمدسعید طالبی

 


تعداد بازديد : 332
شنبه 04 دی 1395 ساعت: 22:25
نویسنده:
نظرات(0)
یک وجب خاک ، میان کفنم بُگذارید

شعر مناجات با امام حسین علیه السلام
 

یک وجب خاک ، میان کفنم بُگذارید
مرهمی بر بدن سینه زنم بُگذارید

یک وجب خاک ، فقط از حرم کرب و بلا
بِگُذارید ، به روی بدنم بُگذارید

حتما اینگونه کمی بوی حرم میگیرم
ذره ای کاش ، محل بر سخنم بُگذارید

تا که در قبر ، فقط ناله زنم "وای حسین"
ذره ای تربت اعلی ... دهنم بُگذارید

همه جا جار زدم که وطنم کرب و بلاست
پس به روی لحدم ، از وطنم بُگذارید

یک وجب پارچه هم هست ، که اشک آلود است
این کمی پارچه را هم به تنم بُگذارید

کاش میشد که کمی ، تربت اعلای بقیع
در مزارم ، ز غبارِ حسنم بُگذارید


رضا قاسمی

 


تعداد بازديد : 317
شنبه 04 دی 1395 ساعت: 22:24
نویسنده:
نظرات(0)
کل صفات ذات خدا جز خدایی اش

کل صفات ذات خدا جز خدایی اش
با مرتضی علی به خدا مو نمی زند

 

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 327
شنبه 04 دی 1395 ساعت: 22:23
نویسنده:
نظرات(0)
کوچه ها را یک به یک گشتم ولی پیدا نشد

یا صاحب الزمان (عج)




کوچه ها را یک به یک گشتم ولی پیدا نشد
باز هم این صبح جمعه زشت شد ، زیبا نشد

شهر را با گریه هایم زیر و رو کردم ولی
چشم من لایق به دیدار گل زهرا (س) نشد

 هر که نام دلبرم را برد ، شد حاجت روا
نام او را بردم اما یک گره هم وا نشد

یک گره دارم که آن نادیدن رخسار اوست
این گره بر طالعم خوابید و دیگر پا نشد

یار گفتا رویتش فردا میسر می شود
من چه سازم با دل و جانم اگر فردا نشد?

جمعه شد پرونده ی اعمال ما دستش رسید....
و فقط پرونده ی تاریک من امضا نشد....

عالمی منها شد از درک حضور او ولی
غیبت او ضربدر غیبت شد و منها نشد

هر که خلوت میکند آخر به جایی می رسد
قلب من یک لحظه با تنهایی اش تنها نشد

 

جعفر ابوالفتحی


منبع:
www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 285
جمعه 03 دی 1395 ساعت: 10:47
نویسنده:
نظرات(0)
آب از سرم گذشته صدا میکنی مرا؟

شب جمعه و مناجات با امام زمان(عج)


آب از سرم گذشته صدا میکنی مرا؟
در یک  قنوتِ  سبز،  دعا میکنی مرا؟

این شوقِ  پر زدن که به جایی نمیرسد
بال و پرم شکسته هوا میکنی مرا؟

هر جمعه،ندبه،چشمِ وَرم کرده،التماس...
از   بندِ  انتظار   رها  میکنی  مرا؟

می آیی  و  بدونِ  ملاقات  میروی...
از سر چرا تو اینهمه وا میکنی مرا

شب های جمعه کربُ بلا پیشِ مادرت
آقا   برای  روضه  سوا  میکنی مرا

یعنی که اشکِ روضه ی ما از دعای توست
از     برکتِ   زیارتِ     کربُ بلای  توست


حبیب نیازی


 


تعداد بازديد : 200
جمعه 03 دی 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
آنقدر که رحمتِ خدایی آقا

آنقدر  که رحمتِ خدایی آقا
تاجِ    سرِ   انبیا  شمایی آقا

هر  درد اگر هست شما درمانی
هر زخم اگر هست شِفایی آقا

تا هست شما جلوه ی رحمانیّتی.‌..
تا هست  ،  اُمیدِ  فقرایی آقا!!!

با هر چه اسیر ، مهربانی و کریم
با هر چه غریب  آشنایی آقا!!!

بال و پرِ ما ، گُنبدِ خضرای حرم
چه عالمی و حال ُ هوایی آقا!!!

یک وقت سلیمان نکنی سائل را
من زنده ام از همین گدایی آقا!

امروز   مدینه  نشد  امّا  دارد...
ایوانِ  نجف   برو _بیایی  آقا!!!

اینبار ، به یُمنِ روزِ میلادت شد...
از    گُنبدِ   تازه  رونمایی  آقا!!!

ما را  برسان خودت به دستانِ علی
چه امنیّتی  ،  چه دست هایی آقا!!!

از گوشه نگاهِ خویش تا شش گوشه
ما    را   بنویس   _  کربلایی آقا!

آن لحظه که مُحتضر زمین می اُفتم...
من  منتظرم   شما  بیایی  آقا

حبیب_نیازی

 


تعداد بازديد : 199
دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 9:15
نویسنده:
نظرات(0)
قلم به دست بگیرید و واژه ها بنویسید

مدح حضرت امیرالمومنین (ع)

قلم به دست بگیرید و واژه ها بنویسید
برای خلق بیایید از خدا بنویسید
به عشق نقطه ی منقوش زیر با بنویسید
به جای واژه ی معشوق، مرتضی بنویسید

 به سرسرای خداوند سر بریده بمانید
علی علی بنویسید و سر ز ما بستانید

کجاست مثل علی در نقوش عشق مصور
علی است مصدر طاهر علی است آب مطهر
علی است شمس فروزان علی است ماه منور
علی است همسر زهرا علی است ساقی کوثر

علی است عالی و اعلا ، علی است عرش معلا
علی است والی و والا ، علی حقیقت عقبی

به حکم عشق ، علی حاکم است و ما همه بنده
ز مهر او شود آرام و رام شیر درنده
به طاق عرش رسیده ز خاک پای غلامش
همان ملک که به اوج سعادت است پرنده

علی است تیغ برنده که در نیام حقیقت
سر از شقیق شکست و به شیعه داد طریقت

همان علی که به ید تیغ ذوالفقار گرفته
کی از تلاطم دست گدا ، قرار گرفته
همان علی که ز سردار ، سر به دار گرفته
به ذکر یا رب خود خواب از مدار گرفته

و این علی است که زهرا به عشق ماه منیرش
میان آن در و دیوار ماند طفل صغیرش

میان مسجد کوفه علی است غرق مناجات
علی است مغز عوالم، و اوست محیی اموات
هزار مرتبه دیدم کتاب حق خدا را
قسم به عزت قرآن به دست اوست امورات

قسم به شیون زهرا ، که حق محض، علی بود
و با هزار ادله ، علی امام و ولی بود

علی، کرامت نفس است و ما چو گرد و غبارش
هزار مرد حقیقت فدای ایل و تبارش
نگارخانه ی جنت به یوسفش که ننازد
بنازد او به علی و به آن دو چشم خمارش

قسم به پیچش مویش که آبروی جنان است
رسالت نبوی بی ولاش در نقصان است

و خاک بر سر عالم تو را اگر نشناسد
و نادم است هر آنکس که قدر زر نشناسد
میان دست تو این دل اگر چو دایره افتد
به مستطیل در آید دگر وتر نشناسد

میان جمجمه جامی ز معنی تو بنوشم
ز جام جاری جان جوی جاودانه به هوشم

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir
 


تعداد بازديد : 275
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:52
نویسنده:
نظرات(0)
از عرش پیام سرمدی آوردند

از عرش  پیام سرمدی آوردند

به به  چه  مَه زبانزدی آوردند

در روز ولادت  "امام صادق "

یک دسته گل محمدی آوردند



محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 200
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
سنگ حَجر نشانه ی خال او


سنگ حَجر نشانه ی خال او
باغ بهشت است به دنبال او

زمزمه ام هفده ماه ربیع
سلام بر "محمد و آل"  او



محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 379
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل

یا رسول الله


گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل
به نام نامیِ تو میشود آقا شکوفا گل
درون سینه ی ما میزند مهر شما قل قل
و ای بالا نشین مدح شما را میکند بلبل

فدای ایل و اجدادت تمام ایل و اجدادم
من آن صیدم که خوش دارم شما باشید صیّادم

کرم هم در کنار تو، به قربانت کم آورده
چه کم عقلی ست آنکه پیشتان حاجت کم آورده
برای خیر مقدم هستی اش را آدم آورده
نه تنها تو، که حق زهرا و حیدر را هم آورده

به یُمن مقدمت خورشید نورانی شده امشب
ببین عرش خدا را که چراغانی شده امشب

تو هستی بر تمام آسمانها و زمین سلطان
منم گرد و غبار زیر پایت حضرت منّان
تو آن خُلق عظیمی که خدا فرموده در قرآن
من آن نالایقی هستم که با لطفت شده انسان

تمامیِ رسولان حلقه بر گوش شما هستند
نه تنها حلقه بر گوشت که پیش تو گدا هستند

ندیدم با مسماتر من از نامت رسول الله
دل من کفتر جلدیست بر بامت رسول الله
همه عالم بلا گردان اقوامت رسول الله
به من هم میدهی یک جرعه از جامت رسول الله؟؟؟

که دائم بر زبان آرم علی عالی علی اعلا
قسیم النار و الجنه جز او کی میشود فردا

خوشا بر حال آن کس که گرفتار شما گشته
و با جان و دلش آقا خریدار شما گشته
منم کلب علی آنکه علمدار شما گشته
همانی که همیشه یاور و یار شما گشته

تو را جان امیر المومنین آقا نگاهم کن
بیا و با نجف بردن دوباره رو به راهم کن

دَمی هم بی وضو نام علی را تو نمی بُردی
همیشه غصه ی زهرا و حیدر را شما خوردی
چقد از لٰات و عُزی و هُبل آقا تو آزوردی
تو از زهر جفا نه بلکه از داغ علی مُردی

چرا که خوب میدانی امیرالمومنین مَرد است
و میدانی غم ناموس هم بالاترین درد است


ابراهیم_لآلی

 


تعداد بازديد : 221
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:36
نویسنده:
نظرات(0)
آفرینش ، رنگ و بوی یاس و عنبر میدهد

ولادت_رسول_الله_صل_الله_علیه_و_آله_و_سلم


آفرینش ، رنگ و بوی یاس و عنبر میدهد
حضرت حق ، بر دل جبریل دلبر میدهد

بیت "عبدالله" شد دریایی از لطف خدا
کودکی ، با خنده اش ، جان را به مادر میدهد

این سعادت را خدا مخصوص "عبدالله" کرد
بر وجود پاک او نور "پیمبر" میدهد

طاق کسری با قدوم او ترک برداشته
این ولادت بر زمین الطاف دیگر میدهد

آمده جبریل از بالا به جای عرشیان
بوسه بر دستان و پاهایش مکرر میدهد

این پسر را اشرف اولاد آدم کرده اند
پس به او ذریه ای پاک و مطهر میدهد

تا بگنجاند امامت را میان نسل او
بر وجودش حضرت زهرای اطهر میدهد

کوری چشم تمام دشمنان ، بر دین او
تکیه گاه محکمی مانند "حیدر" میدهد

هرکه ایمان آورد بر جانشینش مرتضی...
روز محشر بر لبش جامی ز کوثر میدهد

مدح مولایم محمد ختم شد با نام عشق
مزد کارم را "نبی" در روز محشر میدهد


پوریا_باقری

 


تعداد بازديد : 253
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:35
نویسنده:
نظرات(0)
حس میکنم که از قدمت دور می شود

حس میکنم که از قدمت دور می شود

در این مسیر،وصله ی ناجور می شود

چشمی که باگناه و خطا خوگرفته است

قطعا  برای  دیدنتان  کور  می شود

 

علی علی بیگی
 


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
صحبت از عشق که باشد جگری سوخته است

صحبت از عشق که باشد جگری سوخته است
سینه ای با نَفَسِ شعله وری سوخته است

یک نفر ، یک خبر  از  یار  ندارد بدهد...؟!!
دلِ ما خیلی از  این  بی خبری سوخته است.

شمعِ ما دوروبرش از پَرِ  پروانه ، پُر است
جنسِ خاکسترِ ما ، بال و پری سوخته است!

آنچنان  سوخته ایم  از  بدنِ  ما محشر...
آنچه پیدا بشود هم ، اثری سوخته است!

نگذارید  قیامت  سوی  آتش  برود...
چشمهای  ترِ ما ،  آنقَدَری  سوخته است!!

پسر از  مادر  اگر  روضه بخواند بهتر...
صورتِ  مادرتان پُشتِ دری سوخته است!

حبیب نیازی


تعداد بازديد : 501
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:33
نویسنده:
نظرات(0)
طبع خشکیده را حیات ببخش همه ی شهر را غزلخوان کن


پیامبر_اعظم_ص_مدیحه


طبع خشکیده را حیات ببخش همه ی شهر را غزلخوان کن
خیر مقدم , خوش آمدی ای عشق! عاشقی را دوباره بنیان کن
 
همه ی چشم ها به چشم تو و  دامن غرق نور آمنه است
چشم وا کن عزیزعبدالله مادرت را به غمزه مهمان کن

همه دم ای موحد آگاه میچکد از لب تو بسم الله
بنشین و به ریش کفر بخند خواب هر خسرو را پریشان کن

نه فقط اینکه طاق کسری را همه ی شهر را به لرزه درآر
نظری سوی هرچه کنگره کن هرچه آتشکده ست ویران کن

جاهلیت امان مان را برد سیل ظلم و خرافه راه افتاد
کشتی ات را نشان بده ای نوح و دوباره مهار طوفان کن

آی موسای بی عصای ما باز هم ساحران همه جمع اند
معجزات نهفته ی خود را از دل آیه ها نمایان کن

داده بودند این بشارت را که مسیحی ز راه می آید
از غم و غصه ها فلج شده ایم درد ما را بیا و درمان کن
 
علت خلق هر غزلواره ! ای رسول میان گهواره !
" أسلموا" را بخوان به لهجه ی خود همه ی شهر را مسلمان کن

برکت از نگاه تو جاری لب ما تشنه ی ترحم تو
لطف کن ای پیمبر رحمت سفره ی خلق را پر از نان کن

تو همانی که برگزیده شدی بعد یک اربعین رسیده شدی
دست داری در عالم خلقت ولی از چشم شور کتمان کن

عَجَزَ الواصِفونَ عَنْ صِفَتِکْ ماعَرَفْناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک
تا به سجده مرا نیفکندی قدر خود را به جبر پنهان کن

تو نه تنها مرا "ولی" هستی تو نبی مَعَ العَلی هستی
یاعلی را همیشه پیوست آیه های نجیب قرآن کن

به صلاح است اگر اجازه بده تا عجم سهم خویش را ببرد
رحمت واسعه ! قنوت بگیر "روزبه "را "جناب سلمان" کن

چندفصلی ست خشکسالی هاکار داده ست دستمان آقا
چشمه ی چشم مان ندارد اشک جان زهرا دعای باران کن

به دعایی فقط بسنده نکن برو بر منبر و نصیحت کن
ماهمه تشنگان موعظه ایم لذت فیض را دوچندان کن  

از زمانی که باخبر گشتم سر به زیر تو سربلند شده
آمدم تا اسیر تو باشم مور دربار را سلیمان کن

 

 

 علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 256
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:32
نویسنده:
نظرات(0)
ای که از قبرت سراسر نور بیرون می زند


💠ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ ...  💠


ای که از قبرت سراسر نور بیرون می زند
زایر از دیدار تو مسرور بیرون می زند

رد شدی یک بار و یک عمر است بعد از رفتن ات
عطر از شبهای نیشابور بیرون می زند

از شلمچه تا خراسان عشق و مستی کاشتی
از مسیر حرکتت انگور بیرون می زند

با حضورت سور اسرافیل بر پا می شود
مرده هم از شوق تو از گور بیرون می زند

آب سقا خانه ات نهری است جوشان در بهشت
چون عسل از کندوی زنبور بیرون می زند

سازها هم عاشق ات هستند اگر وقت غروب
نغمه از نقاره و شیپور بیرون می زند

هر چه می خواهند نورت را بپوشانند باز
گنبد و گلدسته ات از دور بیرون می زند

ای بنازم ان امامی را که بعد از قرنها
هرگنه کار از درش مغفور بیرون می زند

کام شیرین ،چشم شیرین ،قامتت شیرین ترین
با حضورت چشمهای شور بیرون می زند

چونکه محشور است هر کس با امامش روز حشر
شیعه از قبر خودش مغرور بیرون می زند

عشق تو گاهی جنان گاهی جنون می اورد
کفر اگر از دامن منصور بیرون می زند

 


هادی فردوسی جهرمی
 


تعداد بازديد : 209
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:31
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف