حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - مطالب ارسال شده توسط harame-shah
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی


بسم الله الرحمن الرحیم


مدح حضرت امیرالمومنین ع

شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی
به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی
چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟
تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟

به خدا که با تو رسیده ام به زلال ذات خدا علی

تو که‌ای که فراتری از مکان و چنین گذشته‌ای از زمان؟
تو که‌ای که از تقید تن، زده پل به مرکز بی کران؟
تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان
تو همان که درک اهل جهان شده در صفات تو ناتوان

تو همان که قبله‌ی اهل دل، تو همان که قبله نما علی


نه عجب که درّ نجف شود قطرات اشک زلال تو
ظلمات بود و تو آمدی، «کَشَفَ الدّجی» به جمال تو
تو محمدی و به این سبب «بَلَغَ العُلی» به کمال تو
حسنی و حسین و فاطمه، «حَسُنَت جمیع خصال» تو

صلوات بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا علی


تو چگونه آمده‌ای بگو که نه حاضری و نه غایبی؟!
چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی ...
تو ابوتراب و ابوالیمی و طلوع کل مطالبی
پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی

برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کرب‌و‌بلا علی


به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم
به بهشت بی تو نمی‌روم که بدون تو پُر آتشم
نخورم می از خُم دیگران که خمار کوثر بی غشم
به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه می‌کشم؟!

نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا علی


چه خوش است در تصور من که تو «نون» بین «لـنـا» شوی
چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی
تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی
همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی

شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی»


نه فرشته‌ای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی
تو نگین حلقه‌ی انبیا و شکوه حضرت سرمدی
چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی
تو عزیز خانه‌ی فاطمه، تو عزیز جان محمدی

و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی


که علیست «یَحکُمُ ما یُرید»، علیست «یُثبِت ما یشاء»
که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَل أتی»
که علیست «مُنتَهِیُ الهِمَم»، که علیست سایه‌ی ماسوا
که علیست سعی به سوی حق و علیست مروه‌ی با صفا

نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی


به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی
و به کام مردم میکده می ناب لم یزلی شدی
ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی
خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی

لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِدا دل و جان عاشق ما علی


بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده
در قلعه‌ای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده
بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده
چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده

به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی


شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم
همه گفته اند و شنیده ام که شدند «مُعتَرِفٌ بِکُم»
نگران آن همه «مرحبم» که فرار کرده و گشته گم
دل بی قرار و هوایی‌ام شده رهسپار غدیر خُم

به چهارده خُم می قسم احدی نرسیده تا علی


اسداللها، اذن اللها، به شب بلند عبادتت
به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رتبتت
به نجف رسیده مسافری که رسد به فیض زیارتت
به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت

تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟


همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من
چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من
به دو چشم غرق خیانتم، به دو چشم غرق گناه من
و تو ای سپیده نظر کنی به من و به روی سیاه من

چه غم از عذاب خدا اگر که تویی شفیع جزا علی


ثقلین مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم
که علیست ذکر مداومم، صلوات قند مکرّرم
به جهان مرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم
نروم به زیر بیرق کس که غلام خادم قنبرم

همه عمر بنده‌ی حیدرم به حقیقت «إنّما» علی

احمد علوی

 


تعداد بازديد : 458
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:30
نویسنده:
نظرات(0)
صبحِ روزِ الست تا... عرصات

صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور  قبرش  زیاد  می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"


بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"


در میانِ  تمامیِ  کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"



محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 156
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:29
نویسنده:
نظرات(0)
عالم فدای نام دل آرای اهل بیت

تقدیم به چهارده معصوم



عالم فدای نام دل آرای اهل بیت،
شد اعتبارما ز تولای اهل بیت،
ولله کس نیامده همتای اهل بیت،
دارای ثروتیم و زاعطای اهل بیت،
یعنی که هست مابودازهست اهل بیت،
 مجنون شدیم و ازنمک دست اهل بیت،

فاخرکسی که ازگل اینان سرشته شد،
اشرف لقب گرفت و امیر فرشته شد،
در باب عشق مست مدیران رشته شد،
بر قلب رهروان ولا  این نوشته شد،  
گیرم شود که هردو جهانم از آن ما،
  هرگز نمی شویم و زیاران حق جدا،

عاشق کسی بودکه زاهل اراده است،
بر آستان شیر خدا سرنهاده است،
درهردلی محبت ومهری فتاده است،            
  ماعشقمان غلامی این خانواده است،  
این شد سبب که ما شرف خلق داوریم،
تحت لوای حضرت زهرای اطهریم،    

داده صفا به عالم امکان صفایشان،      
حق آفریده کون و مکان را برایشان،
چون کیمیا قسم به خدا خاک پایشان،    
حاتم بود گدای  گدای گدایشان،      
این چشمه ای ازین یم پر از تلاطم است،   
 باب الکرامتش تو ببین وادی قم است،    

اهل سخاوت اند و کرم کارشان بود،  
خیر الوری ز حرکت انظارشان بود،        
رشک بشر به میثم تمارشان بود،      
فخر زمانه ساءل دربارشان بود،
شکرخدا که مستیم ازجام وباده شد،  
اسباب آبروی من این خانواده شد،

باید زفضلشان همه دم گفتگو شود،
شرح مقام و منصبشان موبه مو شود،   
مزد غلام درگهشان آبرو شود

دنیا اگر اراده کنند زیر و رو شود،
ما را چه میشود زکرم مبتلا کنند،
خدمتگذار صحن و سرای ولا کنند،

این از ازل همیشه شده اعتبار ما،
ذکر و شعار هردم ایل و تبار ما،
ما نوکریم و این سبب افتخار ما،
دست نبی و شاه نجف سایه سار ما،
تاکردگار حضرت مولا خدا بود،
بی شک علی امیر و علی ناخدا بود،


از خیرشان تمامی عالم بقا گرفت،
هر ذره از محبت اینان بها گرفت،
باید که نام اعظمشان را طلا گرفت،
زانو زد و به رسم ادب کربلا گرفت،
گفتم زکربلا، دل من پر بهانه شد،        
مرغ دلم به جانب گنبد روانه شد،      

یارب نفس بده که زجانانه دم زنم،       
دم از مقام طایفه ی محترم زنم،     
بی وقفه بهر آل عبا من قلم زنم،      
رنگی زعشق و عاطفه برباورم زنم،    
 یارب مرا تهی ز مرام و وفا نکن،  
یک لحظه ای مرا تو از اینها جدا نکن،       


رضا آهی

 


تعداد بازديد : 260
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:24
نویسنده:
نظرات(0)
کویر تشنه به ابری کریم محتاج است

ولادت حضرت رسول

 

کویر تشنه به ابری کریم محتاج است

مشام روح به لطف نسیم محتاج است

شکسته بال به دستی رحیم محتاج است

دلم به نور تو از آن قدیم محتاج است

یگانه ناجی خلقت بگیر دستم را

خودی نشان بده جانا بگیر هستم را



به لطف رحمه للعالمین مسلمانم

به حکم بلغ علی راسخ است ایمانم

من از قبیله ی سلمانم اهل ایرانم

الی الابد سر پیمان خویش میمانم

سر از تنم برود،لااله الا الله

محمد است رسول و علی ولی الله


زبانزد است به کل جهان مرام شما

گرفته جان بشر از منطق کلام شما

نداشت روح الامین طاقت مقام شما

هزار شکر که هستیم جلد بام شما

کبوتر روی بام شما عشق است

به طوف گنبد خضرات پرزدن عشق است


تو آمدی به میان و گرفت معنا عشق

تو امدی بدمی در میان دلها عشق

تو امدی که بمیرد هر آنچه الا عشق

به هر بهانه ای گفتی به هر کجا باعشق

قسم به ذات کسی که دلیل بود من است

من از علیم و حیدر هم از وجود من است


به نور فهم شکستی شکوه عزی را

شکوه لات و هبل را شکوه دنیارا

شکوه رتبه و جاه و مقام بی جا را

رسانده ای به همه این کلام زیبا را

ملاک شان و کرامت فقط فقط تقواست

که آن هم از برکات ولایت مولاست/


تو امدی و دلی بی کرانمان دادی

از اتش هوس وجهل امانمان دادی

در اوج علم وتمدن مکانمان دادی

تو امدی و خدارا نشانمان دادی

تو امدی که بگویی به ما نگار یکیست

"خدا یکی و علی هم یکی و یار یکیست"



چقدر مهر ومحبت بس است اقاجان

چقدر رنج و اذیت بس است اقاجان

چقدر غصه ی امت بس است اقاجان

نمیشوند هدایت بس است اقاجان

تویی لطافت محض و تویی تو خلق عظیم

تویی تجلی رحمان تویی ظهور رحیم



تو منشا برکاتی به کل این عالم

تو حس ناب حیاتی گواهی اش قلبم

نداشت طاقت دوری ستون مسجد هم

چگونه تاب بیارم بدون تو یک دم

ترحمی به دل ما طبیب دواری

تو که طبیب شوی عاشقی ست بیماری




سلام بر تو سلام بر یگانه دختر تو

سلام ما به خدیجه یگانه همسر تو

سلام بر عموی تو یگانه یاور تو

سلام ما به علی ان یگانه لشگر تو

یگانه ای و یگانه شدند این ثمرات

نثار بر تو و آل یگانه ات صلوات


میلاد باربازی


تعداد بازديد : 171
شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
ﺩﻭﺵ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻢ ﺑﺮﺩﻧﺪ

ﺩﻭﺵ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻢ ﺑﺮﺩﻧﺪ
ﻭﻧﺪﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﻠﮏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪﻡ
ﺭﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺟﻨﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪﻡ
ﭼﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ! ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﻫﺎﻟﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ
ﻃﺎﻗﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺭﺍﻩ ﻋﺒﻮﺭ
ﺍﻫﻞ ﺟﻨﺖ ﻫﻤﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﺮﺹ ﻗﻤﺮ ﻣﯽﺑﻮﺩﻧﺪ
ﻫﻤﻪ ﺁﯾﯿﻨﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺍﺯﻝ ﻣﯽﺑﻮﺩﻧﺪ
ﺳﯿﻨﻪﻫﺎ ﭘﺮ ﺯ ﻣﯽ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺗﻬﯽ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺑﻮﺩ
ﺣﺠﺮﻩﻫﺎﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﮒ ﮔﻞ ﻣﺮﯾﻢ ﺑﻮﺩ
ﺍﻧﺒﯿﺎﺀ ﺩﺭ ﻃﺒﻖ ﻧﻮﺭ ﮔﺬﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ ﻣﻈﻬﺮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ
ﻣﻠﮑﻢ ﺩﺍﺩ ﻧﺸﺎﻥ، ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ
ﻣﻠﮑﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻃﻠﺒﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻮ ﭘﺮﺳﺘﻮﯼ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ ﻻﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮ
ﻫﻤﻪ ﺍﻫﻞ ﺟﻨﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﻧﺪ
ﺁﻧﭽﻪ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺟﻨﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺍﻧﺪ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﻠﮏ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﺸﺖ ﺧﻄﺎﺏ
ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻍ ﺟﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻦ ﮔﺸﺖ ﺧﺮﺍﺏ
ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﻨﻢ ﺗﺸﻨﻪ، ﻣﯽ ﻧﺎﺏ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺗﻮ، ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻃﻠﺐ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﮔﺬﺷﺖ
ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺭﺥ ﺁﻥ ﯾﺎﺭ ﮔﺬﺷﺖ
ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺁﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺿﻪ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺑﯽﺩﻭﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻍ ﺟﻨﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺑﯽﺩﻭﺳﺖ
ﺑﻬﺮ ﻣﻦ ﺑﺎﻍ ﺟﻨﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺭﻭﯼ ﺣﺴﯿﻦ
ﺯﯾﻦ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﺑﺒﺮﻡ ﺳﻮﯼ ﺣﺴﯿﻦ
ﺑﺒﺮ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺯﻟﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺒﺮ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ
ﺑﯽ ﺣﺴﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺣﻖ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﺒﺮ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﯽ ﺣﺴﯿﻨﻢ، ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ، ﺷﺐ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺒﺮ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻋﻠﯽﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﺯﯾﻨﺐ ﺑﺎﺷﺪ
ﯾﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺑﺒﺮﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﺑﺪﻧﻢ
ﯾﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺳﺮﺍﯼ ﺷﻪ ﺻﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﺗﻨﻢ
ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﮔﻞ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻣﺴﺎﺯﯾﺪ ﻣﺮﺍ
ﺍﺯ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻣﺴﺎﺯﯾﺪ ﻣﺮﺍ


حمید کریمی


تعداد بازديد : 423
شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
خار با مهر تو مانند شقایق می شود

مدح امام صادق (ع)

خار با مهر تو مانند شقایق می شود
سنگ هم با دیدن روی تو عاشق می شود


بی ولایت طائر قدس است چون مرغی اسیر
حضرت جبریل با حب تو لایق می شود

در خیالش منکرت طی طریقت می کند
بی گمان گم میکند ره را ... منافق می شود


باد هم در اعترافات اخیرش گفته است
سوی او با سوی هوی تو موافق می شود

تا کسی پا روی دریای حقایق می نهد
بهر او دستان پر مهر تو قایق می شود


قلب من وابسته به دنیای فانی گشته و
در جوار تو تهی از این علایق می شود

من به تو قول شرف دادم که آبادش کنم
باش خاطر جمع قبرت مثل سابق می شود

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

 

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 134
چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
ز كار حضرت حيدر كسي سر در نياورده و بهتر از علی(ع)، اعجاز ، پیغمبر نیاورده

مدح حضرت مولا علی علیه السلام

 

ز كار حضرت حيدر كسي سر در نياورده
و بهتر از علی(ع)، اعجاز ، پیغمبر نیاورده

بلی روح الامین پر برده تا معراج معنایش
ولیکن موقع برگشت با خود پر نیاورده

از آنکه یآفته حق را ، سوالی کن بگو آیا?
ز خاک زیر پای نوکر قنبر نیاورده?

به مسجد در رکوع خود برای یاری سایل
به جز حیدر کس انگشتر ز دستش در نیاورد

ای آنکه منکر اویی ، ببین ام القرا قرآن
چنان حیدر بر آیات خودش زیور نیاورده

دلیل کار، تشخیص منافق از مسلمان است
که خالق در کتابش نامی از حیدر نیاورده

علی همکفو زهرا بود و غیر از نفس پیغمبر
برای هیچ انسانی نبی دختر نیاورده

نبی از بهر لعن قوم نصرانی به همراهش
به جز "سبطین" و "زهرا" و "علی" لشکر نیاورده

هر آنكه با علي در سر خيال جنگ پرورده
اگر با سر به ميدان رفته با خود سر نياورده

اگر آورده سر را، زیر آن پیکر نیاورده
کسی از ذوالفقارش تیغ بران تر نیاورده

به جز پیغمبر و خالق، رسول الله ، فرموده:
ز کار حضرت حیدر کسی سر در نیاورده

 

جعفر ابوالفتحی

منبع:
www.Neyjaf.ir


تعداد بازديد : 283
چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت: 15:39
نویسنده:
نظرات(0)
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد

ولادت_پیامبر_صلی_الله وحضرت_صادق_علیه_السلام


خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
 
خبرت هست ستون‌های یهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات


یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد

تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد
از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد

آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد


شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد
 
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد

"گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه‌ی آن سَروِ روان ما را بس"


حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد

نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد

انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است


کیستی ای نفست پاک‌تر از پاکی ها
غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها

اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها

ای نَفَس‌های علی ای همه هست زهرا
عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا


تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی

سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی

آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید
با دُعایت عَلَم چهاردهم می‌آید


ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم

مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعه‌یِ جعفریِ خادم این خانه شدیم

آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده


گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد

چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد

تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی
سر هر صبح به دیدارِ علی می‌آیی


باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا

عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا

از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات

(حسن لطفی)


تعداد بازديد : 195
چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت: 15:26
نویسنده:
نظرات(0)
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی


عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی  

گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی  

ابروان مرتضی را کرده ای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا می روی

غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی می کند ؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا می روی

اول از آتش پرستان بنده می سازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان ، به منّا می روی

درد ما را گوشه ی چشم تو درمان می کند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان می کند

حسین قربانچه

 


تعداد بازديد : 217
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:40
نویسنده:
نظرات(0)
زرأفت باگدایانش چنان گرم است رفتارش

درنعت حضرت ختمی مرتبت محمدمصطفی (ص)




زرأفت باگدایانش چنان گرم است رفتارش
که فرق شاه ومسکین رانمی یابی به دربارش

به لطف بودنش باما حسابی ازازل دارد
که تامحشرهمه هستیم هستی را بدهکارش

هم اونوح است وابراهیم وهم موسی وهم عیسی
عجب کاین چارتن رانیست یارایی تکرارش

شکسته نفسی اش ازلفظ(انّي مثلُكُم)یعنی
بخوانش عبد واز معبودهم کمتر مپندارش

مگو معراج فیض مختص اوشد که ازرویی
خدادر عرش نائل آمده برفيض ديدارش

به تشریف جنابش عرشیان گم کرده دست وپا
که چون مجلس بیارایند تاباشد سزاوارش

چنان آیینه ساز آیینه اش را داده صیقل که
دم روح القدس ترسم شود اسباب زنگارش

به کعبه برنمی تابد بتی دیگربه غیرازخود
بت رعناسرشتی که مسلمانند کفارش

شکوه دولتش پیدا دراحوال قریشی که
سپاه موریانه چون به هم پیچیده طومارش

تصرف گرکنددرنفس موجودات میبینی
بناکرده است سدی عنکبوت ازرشته تارش

به جای حضرتش چون شیر،خوابیده است عین الله
چه غم ازدشمنان داردچو باشدحق نگه دارش

به مصرحسن اگریکدم نقاب ازچهره برگیرد
شود ماهی چو یوسف جنس مرجوعی بازارش

به آتش می کشد خودرا خلیل الله اگرداند
صباخاکسترش را می برد درسیرگلزارش

محمّد(ص)جلوه دارحيّ سرمد،سید بطحاء
که جن وانس واهل آسمان خوانند مختارش

نیابی عمرجاویدان مگرازتیغ ابرویش
شفارادرنمی یابی مگردرچشم بیمارش  

عتابش سخت عالمسوز خواهد بود بی تردید
که باشد عالمی تحت الشعاع مهررخسارش

من از اوصاف جنات النعیم این دستگیرم شد
که بوده حسن گندمگون وی الگوی معمارش

قیاس رحمتش باظرف اقیانوس ممکن نیست
کسی که هست کوثر چشمه ای از فیض سرشارش

مودت پیشه کن گرکه رضای خاطرش خواهی
مشو غافل (تراب)از خاکبوس آل اطهارش


محمدعلی کردی

 


تعداد بازديد : 556
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:39
نویسنده:
نظرات(0)
کی میشود دنیا خدایا پاک و نورانی

کی میشود دنیا خدایا پاک و نورانی
خسته شدم دیگر از این دنیای ظلمانی

شب تا سحر را سوختم من عین پروانه‌
خیرات شد خاکسترم مانند قربانی

باید که فکری کرد تا اینکه بهار آید
عمر زمستان گشته بی اندازه طولانی

زیباتر از فصل بهار و ابر باران نیست
یعنی می آید باز هم شب های بارانی

سرما زده محصول ما را سوز این سرما
نفرین بر این آب و هواهای زمستانی

اصلا نمیدانم چرا گرما نمی آید
بیچاره ام کرده خدایا این پریشانی

هر چند که قحطی ست در دوران ما اما
یک روز می آید دوباره یار کنعانی

 

 

ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 95
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
دلتنگ توام دلی که درجان من است

شعر مناجات امام حسین (ع)



دلتنگ توام دلی که درجان من است

بیچارگی از دوری تو کار من است



ای هستی من تمام هستم نذرت

مهرت به دلم نگین عقبای من است



نوکر کوی تو بودند همه اجدادم

نوکری ارثیه از جانب اجداد من است



این که هستم در این خانه ز لطف زهراست

این هم از مرحمت مادر مولای من است



هر شب از عشق تو بر سینه و بر سر زده ام

گریه و سینه زنی ضامن فردای من است



کاش آن لحظه که آیند نکیر و منکر

تو بیایی و بگویی، که مهمان من است



لحظه ی آخر مرگم که نفس بند آید

بنهی پا به سرم لذت دنیای من است



دل خود ر به کجا برم که آرام شود

خاک کوی تو فقط دارو و درمان من است



خواب دیدم در و دیوار حرم را یکشب

تکه آئینه ای از، این دل تنهای من است



گوشه ای از حرمت حور و ملک دیدم که

زین سبب شد حرمت وادی سینای من است



شب جمعه،حرم و صحن و سرایت آقا

حسرت روز و شب سینه ی غمبار من است



میرسد ناله ی زهرا که بنی قتلوک

نبرید از بدنش سر، که این جان من است



از غم و غصه ی دوری تو بنوشت «سبا»

شب جمعه حرمت تمام رویای من است



شاعر: سبا.م


تعداد بازديد : 385
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
ز كار حضرت حيدر كسي سر در نياورده

مدح حضرت مولا علی علیه السلام

 

ز كار حضرت حيدر كسي سر در نياورده
و بهتر از علی(ع)، اعجاز ، پیغمبر نیاورده

بلی روح الامین پر زد به اوج عرش معنایش
ولیکن موقع برگشت با خود پر نیاورده

از آنکه یآفته حق را ، سوالی کن بگو آیا?
ز خاک زیر پای نوکر قنبر نیاورده?

به مسجد در رکوع خود برای یاری سایل
به جز حیدر کس انگشتر ز دستش در نیاورد

ای آنکه منکر اویی ، ببین ام القرا قرآن
چنان حیدر بر آیات خودش زیور نیاورده

دلیل کار، تشخیص منافق از مسلمان است
که خالق در کتابش نامی از حیدر نیاورده

علی همکفو زهرا بود و غیر از نفس پیغمبر
برای هیچ انسانی نبی دختر نیاورده

نبی از بهر لعن قوم نصرانی به همراهش
به جز "سبطین" و "زهرا" و "علی" لشکر نیاورده

هر آنكه با علي در سر خيال جنگ پرورده
اگر با سر به ميدان رفته با خود سر نياورده

اگر آورده سر را، زیر آن پیکر نیاورده
کسی از ذوالفقارش تیغ بران تر نیاورده

به جز پیغمبر و خالق، رسول الله ، فرموده:
ز کار حضرت حیدر کسی سر در نیاورده

 

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:
www.Neyjaf.ir


تعداد بازديد : 143
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:39
نویسنده:
نظرات(0)
آماده شده کاسه ی خالیِ گدایی

آماده شده کاسه ی خالیِ گدایی

همنام حسن بی برو برگرد کریم است

علی علی بیگی


تعداد بازديد : 343
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:35
نویسنده:
نظرات(0)
ای ماه اگر جلوه نمایی چه شود!

ای ماه اگر جلوه نمایی چه شود!
گر از پس پرده  تو در آیی چه شود!

آغاز ولایتت در آدینه شده،          
این هفته اگر شما بیایی چه شود!         

پاکیزه کنی شهرخدا را تو شها،  
از آل سعودی و بهایی چه شود!  

از یمن قدوم ناز و زیبای شما،
مکه میشود شهر ولایی چه شود!      

بعد از آن تو راهیه مدینه گردی،  
تا رسد بقیع هم به صفایی چه شود!      

بااذن شما و همت از جانب ما،  
میشود بقیع کرببلایی چه شود!   

مانند حریم حضرت شمس الشموس،   
گنبدی زنیم زرد و طلایی چه شود!  

بعد از اینکه شد تمام هر کار حرم،
آن لحظه ی سبز رو نمایی چه شود!    

باب الحسنش بود پر از عشق و صفا
میکند یقین گره گشایی چه شود!        

آخر تو شوی زایر آن قبر نهان،   
پایان رسد این فصل جدایی چه شود!

 (رضا آهی)

 


تعداد بازديد : 261
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
دوباره صبح جمعه شد تو از سفر نیامدی

یا صاحب الزمان (عج)

دوباره صبح جمعه شد تو از سفر نیامدی
قبول کن از این "دوباره" بیشتر نیامدی

شبیه شیشه ای شدم که آتش است بین آن
نیامدی ولی مرا زدی شرر نیامدی

تمام قصه های دفترم به آخرش رسید
به جز تو که حدیث دردی و به سر نیامدی

قرار قبل بین ما دم سحر مگر نبود?
من آمدم ... بگو چرا دم سحر نیامدی?

دم سحر نیامدی ز پشت در نیامدی
چقدر گفتمت پدر... پدر.... پدر ... نیامدی

به قیمت کرامتت به قیمت شهادتم
چقدر گفتمت بیا مرا بخر ... نیامدی...

نیامدی نیامدی نیامدی نیامدی
تو آنقدر نیامدی که "ضربدر نیامد"ی

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 39
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
مانند ماهی که به شب وابستگی دارد

مانند ماهی که به شب وابستگی دارد
برگشتن, منجی به دنیا بستگی دارد
 

یوسف دلش با رفتن, در چاه, غیبت نیست
اما به تصمیم یهودا بستگی دارد


این رود را صدها عصا هم وا نخواهد کرد
قطعن نجات ما به موسی بستگی دارد


مجنون صحرای طلب بودن که کافی نیست
رد یا قبول ما به لیلا بستگی دارد


دل،  سنگ سیلی خورده از موج ست و با این حال
آرامش ساحل به دریا بستگی دارد


پیچیدن عطر تو در هر جای این عالم
 گاهی به روضه های سقا بستگی دارد  


محمد رضا طالبی


تعداد بازديد : 156
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
چقدر بد شدم که از مهت اثر ندیده ام

یا صاحب الزمان (عج)

چقدر بد شدم که از تو من اثر ندیده ام
پرنده ام ولی هنوز رنگ پر ندیده ام

در انتظار نامه ات نشسته ام هزار سال
کنار درب خانه روی نامه بر ندیده ام

من آنچنانکه از تو عشق و لطف و مهر دیده ام
ز سوی مادر و برادر و پدر ندیده ام

اگر چه زهر هجرت از هلاهل است تلخ تر
ولی ز داغ هجر تو به جز شکر ندیده

ز مرغ های این محله هم خبر گذاشتند
میان روزنامه از، تو من خبر ندیده ام

رفاقتی میان ما نمانده ایها الحبیب
تو را به عمر خویش قدر یک نظر ندیده ام

در آسمان غیبت تو سالهای رفته را
چنان شهاب گشته ام ولی قمر ندیده ام

در انتظار سیصد و کمی نفر نمان بیا
برای یاری تو من که یک نفر ندیده ام

ندیده ام ندیده ام ندیده ام ندیده ام
چنان ندیده ها شدم من آن قدر ندیده ام


جعفر ابوالفتحی

منبع:
www.Neyjaf.ir

 


تعداد بازديد : 95
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
ایــن شعرهـا جــواب دلـم را نمیدهد

ایــن شعرهـا جــواب دلـم را نمیدهد
باید تمام خلوت خود‌ را حسین ع گفت

محمدحسن رحیمی

 


تعداد بازديد : 275
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:31
نویسنده:
نظرات(0)
فرمود امیر شهر دلها حیدر:

عید

فرمود امیر شهر دلها حیدر:
روزی که در آن گنه نباشد عید است

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 167
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1346
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف