»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل

»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل

»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل

»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل

»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل
»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی که ندیــــده رخ و دل


»» برده هوش از سر من دیر زمانی است کسی

برده هوش از سر من دیر زمانی است کَسی


که ندیــــده رخ و دل داده به اویـــــــــند بسی


سیلی از اشـــــــگ بود جاری و رودی از خون


از غــــــم فرقتـــــــــش از دیــده چو رود ارسی


اگـــــــــر آن یار ســــفر کرده بــــــیاید زسفر


جز تماشــــــای رخــــــش هیچ ندارم هوسی


عاشق روی وی و زنده به عشــقش هستم


عشــــق او گر نبود من نکــــشم یک نفسی


هر که دل داده و عاشق شــــده جز بر رخ او


کار او عشــــــق نباشد که بود بوالـــــهوسی


گرکه در روز جـــــزا او نشـــــود شـــــافع من


نیـــــست در محکـــــمه آن روز مــرا دادرسی


شعر از : علی اسماعیلی


تعداد بازديد : 169
پنجشنبه 17 فروردین 1391 ساعت: 15:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف