تقدیم به حضرت احمد بن موسي \"شاهچراغ(ع)\"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر

تقدیم به حضرت احمد بن موسي \"شاهچراغ(ع)\"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر

تقدیم به حضرت احمد بن موسي \"شاهچراغ(ع)\"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر

تقدیم به حضرت احمد بن موسي \"شاهچراغ(ع)\"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر

تقدیم به حضرت احمد بن موسي \"شاهچراغ(ع)\"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر
تقدیم به حضرت احمد بن موسي \"شاهچراغ(ع)\"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تقدیم به حضرت احمد بن موسي "شاهچراغ(ع)"... . مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم در شهر خودم یار ایاغی دارم من هر

تقدیم به حضرت احمد بن موسي "شاهچراغ(ع)"...
.
مرغ چمنم ، میل اقاقی دارم
در شهر خودم یار ایاغی دارم
من هرشب جمعه از غم کرببلا
رو به حرمِ شاهِ چراغی دارم
.
ما جمع گدایان شه شیرازیم
یا شاهِ چراغ بر شما مینازیم
یک روز شبیه کربلا و مشهد
ما گنبدتان را ز طلا میسازیم
.
کارِ کَرَم تو بوده زائر شدنم
تا مشهد و كربلا مسافر شدنم
نَفسي لفداک "احمد بن موسی(ع)"
مدیون ضریح توست شاعر شدنم
.

این شاه که خصلت کریمی دارد
در یاری دین سهم عظیمی دارد
با قلب شکسته سوی شیراز آید
هر کس که ز غم حال وخیمی دارد

 

ایمان دهقانیا


تعداد بازديد : 93
شنبه 31 مرداد 1394 ساعت: 9:54
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط غلامعلی رجائی در تاریخ 1394/05/31 و 16:29 دقیقه ارسال شده است

غلامعلی رجائی

زینب ای آیینه زهرا نما ای وجودت آیتِ صبر خدا

عشق ، مات از گرمی بازار تو داغ روی داغ دیدن کار تو

افتخار هشت و چاری زینبا کم تو از زهرا چه داری زینبا

ای وجود تو سَراپا فاطمه مو نمی زد بودنت با فاطمه!

ای خدا هم سرفراز از عصمتت چارده معصوم ، مَست از نسبتت

ای مثال صبر در اوج بلا قهرمان جاودان کربلا

کس به مثل تو ندید آزارِ کین جز تو کی کرده چنین یاری دین ؟

ای پناه تشنگانِ بی پناه در هجوم کوفیان بر خیمه گاه

کوفیان تا خیمه ها را سوختند اهل خیمه ، دیده بر تو دوختند

صاحبِ رنج و غمِ بسیار ، تو کاروانِ عشق را سالار ، تو

صبر از صبرِ زیادت گشت ، مات جان سجاد از خطر دادی نجات

آن زمانی کآن تنِ بی سر بدید خواست افتد بر تن شاه شهید

در غُل و زنجیر ، دستش بسته بود روی اُشتُر ، نیمه جان بِنشسته بود

دید تا نعشِ پدر بر روی خاک بی سر و عریان و خونین پُر ز چاک

رفت از غصه به حال احتضار روز ، پیشِ چشمِ او گردید تار

زائر از بی تابیِ زینب مگو در مثالِ عشق جز نامش مجو


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف