حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه

حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه

حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه

حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه

حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه
حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد فاش می کنم راز دلم با خدای تو بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو اقا دلم بهانه
حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد

فاش می کنم راز دلم با خدای تو

بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی

دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو

اقا دلم بهانه میدان مشک کرد

محتاج یک نگاه توام با دعای تو

تا بوی سیب می رسد از سمت قتلگاه

قطعا خود بهشت بود کربلای تو

می خواهم اسمان غزل های من شوی

تا چون کبوتری بشوم در هوای تو



شاعر : محمد حسین بناریان


تعداد بازديد : 121
جمعه 20 دی 1392 ساعت: 13:48
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف