موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

 یک شعر آیینی‏ ست در دفترچه‏ ی تاریخ؛
بر شانه‏ ی زن ‏های نوغان[1]، سوگواری‏ ها
داغت چه سنگین می ‏شود، وقتی دو چندان است
شرم و سکوت و گریه در آیینه‏ کاری‏ ها
 
یک مثنوی، اشک است روی چهره‏ ی مشهد:
باید که گل‏ باران شوی شاه خراسانی!
گفتند راه عشق را مشکل توان طی کرد
مهریه بخشیدند در راهت به آسانی[2]
 
کشف و شهود از گوشه ‏‏های شهر می‏ تابد؛
از جانب شیخ بهایی، پیر پالان‏ دوز 
هر شب کرامت راه می ‏افتد میان صحن
جاری است امضاى تو پای گریه‏ ها هر روز
 
دیدند تو هم‏ سفره‏ ی درد غلامانی
دیدیم خادم‏ ها به نامت شور می‏ گیرند
با اذن تو حتى زيارتنامه مى خوانند
این سایه ها که در جوارت نور می‏ گیرند
 
نقل حدیثت[3] عطر شد، در کوچه‏ ها پیچید  
عطّار هم برخاست از دیروز نیشابور
با شال سبزت، بغض ‏ها را میزبانی کن
مهمان برایت می ‏رسد از راه‏ های دور
 
شوق سفر در جاده‏ ها، سوی تو می ‏چرخد  
پس السلام ای خاطرات خوب زائرها!
نام تو حسن مطلع دیباچه‏ ى شعر است
پیراهنت انگیزه‏ ی احساس شاعرها...


 

 

 


١- اشاره دارد به سوگواری و تشییع پیکر مطهر امام توسط زنهای نوغان.
٢- زن های نوغان، برای بودن در مراسم تشییع پیکر امام مهریه شان را به شوهرانشان بخشیدند.
٣- اشاره دارد به حدیث «سلسله الذهب» که امام در نیشابور بیان کردند.

سعیده ثابتی رضویان


تعداد بازديد : 271
چهارشنبه 03 مهر 1392 ساعت: 7:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف