از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین

از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین

از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین

از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین

از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین
از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری یک ماه عادت کرده بود آیین

از گوشه ای تا سر کند بیرون، هلال دیگری
دل می‌کند ترسیم در ذهنش، خیال دیگری
یک ماه عادت کرده بود آیینه بودن را ، ولی -
باید بماند منتظر ،تا ماه و سال دیگری
یک سال باید منتظر باشد؛ بیاید باز هم
فصل تماشایی، شب قدری، مجال دیگری - 
تا پر کنم دامان از آن اشکی که شور عاشقی ست
اشکی که مثل معرفت، دارد کمال دیگری
اشکی که مثل ربنا، دارد هوایی آشنا
اشکی که مثل گوهر است، یا هر مثال دیگری
*(اشکی که مثل آینه ، داردمثال دیگری)

**
محتاج فانوس توام، در شام تاریک گناه
ای عشق با من باش، تا صبح وصال دیگری !
یک سال باید بگذرد، تا عید فطر آید، که من -
پر سازم از عطر غزل، جام زلال دیگری
این عید هم سهم تو باد، از استجابت، از دعا
شادی، سلامت، عافیت، یا عشق و حال دیگری ....
**
مکتب شعر دینی
سیدعلی اصغرموسوی


تعداد بازديد : 203
جمعه 25 مرداد 1392 ساعت: 12:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف