مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب
مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در ب

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است

بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است

عالم پیر دگر باره چه در بر دارد

گوئیا شور جوانیست که در سر دارد

لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد

«عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد»

وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند

جهت قبله نما روی به آن سو بکند

مژده امدنش تا به پیمبر دادند

همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند

نور خورشید زدامان قمر می آید

چقدر طفل به مادر به پدر می آید

چهره اش ، ناز نگاهش به پیمبر رفته

کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته

این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد

از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد

ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست

امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست

و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد

شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد

 تا در آئینه ی او حُسن خدا را دیدند

نام او را ز سماوات حَسن نامیدند

برلبان علی و فاطمه لبخندآمد

کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد

و خداوند روی سر در افلاک نوشت

هست او سید و آقای جوانان بهشت

دشمنش خوارو ذلیل است مریض است مریض

پسر حیدر و زهراست عزیزاست عزیز

در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل

و شهادت شده در کام پسرهاش عسل

مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت

روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت

پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم

کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم

دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم

چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم

با لب روزه تورا می دهم ای یار سلام

که کریمانه بگویی به من زار سلام

سائل خانه ات از حد و عدد بیرون است

آسمان نیز به درگاه شما مدیون است

نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم

 

کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم

 

شاعر: مهدي چراغ زاده


تعداد بازديد : 153
سه شنبه 01 مرداد 1392 ساعت: 2:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف