بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از

بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از

بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از

بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از

بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از
بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بابا کنار بستر مادر نشسته بود مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود مادر بجز محبت بابای بی کسم دل از

 

بابا کنار بستر مادر نشسته بود
مادر که مثل شاخه یاسی شکسته بود

مادر بجز محبت بابای بی کسم
دل از تمام عالم و آدم گسسته بود

بانو نگو که ظلم چرا بیجواب ماند
دستان من به امر خداوند بسته بود

بانو به جان دخترت از پیش من نرو
این ترجمان گریه ی یک مرد خسته بود

مردی جوان که از ستم مردمان شهر
هم پیر گشته بود و هم دلشکسته بود

مادر زلال آمده بود و کبود رفت
بابا کنار بستر مادر نشسته بود



تعداد بازديد : 135
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف