تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
می رسم تا صحن راز آلود چشمان دلت
تا ضریح سبز گیسوی پریشان دلت
می رسم از غربت چشمان باران خورده ام
کو به کو ، منزل به منزل ، تا «خراسان» دلت
بی پناهم ، خسته ام ، دریاب ، ای مولای من!
کم از آهو نیستم آقا ، به قربان دلت!
من گنه کارم ، بگو آیا شفاعت می کند
نامسلمانِ دل ما را مسلمانِ دلت؟
کاش مثل سال های دور ، یک شب می شدیم
اهل مولانای چشم و اهل عرفان دلت!
جج
کاش می شد نام ما هم ثبت گردد عاقبت
در میان دفتر سرخ شهیدان دلت!
**
باز می لرزد درون سینه ، آهوی دلم
ضامن آهو ، دو دست ما و دامان دلت
***منیژه درتومیان***
(بجنورد)
تعداد بازديد : 150
سه شنبه 01 اسفند 1391 ساعت: 11:07
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب