واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه

واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه

واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه

واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه

واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه
واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
واي عليِّ اكبرم(ع) بر زانو آمده پسرش را صدا كند شايد جراحت جگرش را دوا كند گرچه جگر نداشت نگاه

  واي عليِّ اكبرم(ع)

بر زانو آمده پسرش را صدا كند

شايد جراحت جگرش را دوا كند

 

 

گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولي

بالين او نشسته پسر را صدا كند

 

 

لكنت گرفته پير ِ جوان مُرده حق بده

سخت است واژه يِ پسرم را ادا كند

 

 

آمد به پا بلند شود، خورد بر زمين

مجبور شد كه خواهر خود را صدا كند

 

 

كارش به التماس كشيده ولي چه سود

بايد حسين چند عبا دست و پا كند

 

 

مثل انار ِ دانه شده ريخت بر زمين

وقتي ز خاك خواست تنش را جدا كند

 

تا خيمه گاه جمع جوانان به خط شدند

شايد كه تكه تكه تنش جا به جا كند

 

 

تا ديد خواهر آمده شد غصه اش دوتا

حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كند

 

 

كم نيست چشم خيره سر و شوم و بد نظر

اي كاش ميشد اينهمه لشگر حيا كند

 

 

ميكوشد از ميانِ تبرها و دشنه ها

حتي ز رويِ تيغ علي را سوا كند

 

 

درگير بود ساقه ي نيزه به سينه اش

راهي نبود تا گره يِ بسته وا كند

 

 

كتفش ز جايِ ضربِ تبر باز مانده است

هر ضربه آمده كه يكي را دوتا كند

 

 

بدجور دوخته اند سرش را به رويِ خاك

بايد شروع به كَندَنِ سر نيزه ها كند

 

 

مانند خاك رويِ زمين پخش شد تنش

طوري زدند آرزويِ بوريا كند

 

(حسن لطفي)


تعداد بازديد : 153
دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت: 8:52
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف