سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده

سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده

سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده

سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده

سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده
سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سید حمید داودی نسب امام حسین(ع)-مناجات من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم ده

امام حسین(ع)-مناجات

 

من آمدم دوباره به دستم قلم دهی
شاعر شوم به شعر دم محتشم دهی
عطر حرم به پیرهن دفترم دهی
پاداش این دلانه غبار حرم دهی
ما در حریم تو همه مستیم یا حسین
ما را ببخش عهد شكستیم یا حیسن

«ان الحسین..»، بَه كه چراغ تو روشن است
تقدیر من حبیب! دوجا جان سپردن است
این سینۀ كبود نشانی به این تن است
مِهر حسین مُهر مسلمانی من است
با سجده روی تربتتان من هوایی ام
با هر نمازِ سمت حرم كربلایی ام

نام حسین آمد و ما جان گرفته ایم
ابریم و در هوای تو باران گرفته ایم
از چشم ها برایِ تو پیمان گرفته ایم
ما تشنه ایم و روضه ی عطشان گرفته ایم
افتاد بر زمین و به رنگ جنون نوشت
حی علی العزای خودش را به خون نوشت

این بیت ها دوباره پر از سوز و غم شده
هنگام وصف حضرت صاحب علم شده
صحراست صفحه صفحه و دستی قلم شده
جسمی كه قطعه قطعه و انگار كم شده...
گفتند تا كه جسم پراكنده شد به عشق
«هرگز نمیرد آن كه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما»
وقتی كه هست حضرت عطشان امام ما
خوش آن زمان كه عشق شوی هم كلام ما
از باده ی الست بریزی به جام ما
ما را غبار پای حسن آفریده اند
ما را برای سینه زدن آفریده اند
شب گفت راه عشق خدایی پر از بلاست
افتاد پرده، دید سری روی نیزه هاست
فرهادی غزل به دو چشم تو مبتلاست
شیرین تر از عسل لب ساقی كربلاست
این شعرها بدون تو طعم عسل نداشت
اصلاً بدون چشم تو شاعر غزل نداشت
ای دل تو خاك پای همین خانواده ای 
در لحظه های اشك چنان فوق العاده ای
با هر حسین گفتن آرام و ساده ای 
«انگار روبروی حرم ایستاده ای...»
هرچند ما به نوكریت بی لیاقتیم
از كودكیِ خود همه تحت عنایتیم...

تعداد بازديد : 293
یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت: 8:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف