من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام

من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام

من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام

من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام

من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام
من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم كعبه اي در سينه ام

من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم

پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم

 

كعبه اي در سينه ام دارم كه زايشگاه توست

از شكاف كعبه گاهي پرده بالا مي زنم

 

اين غبار روي لبهام از فراق بوسه نيست

در خيالم بوسه بر پاي تو مولا مي زنم

 

از در مسجد به جرم كفر هم بيرون شوم

در ركوعت مي رسم خود را گدا جا مي زنم

 

اينكه روزي با تو مي سنجند اعمال مرا

سخت مي ترساندم لبخند اما مي‌زنم

 

من زني را مي شناسم در قيامت… بگذريم

حرف‌هايي هست كه روز مبادا مي زنم

 

کاظم بهمنی


تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 11 آبان 1391 ساعت: 11:40
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف