تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
غمی چو تلخ تر از درد بر تو حادث شد
که اشکهای خدا روی گونه ات حس شد
بریده شد ز اذن تا اذن* گلو پس از این
زمین زخون علی بیمه حوادث شد
نم نگات به خون علی اصغر ریخت
که از عصاره این دو گلاب خالص شد
شکست آینه با سنگ حرمله اما
ز تکه های تنش نور و.....خصم ناقص شد
از آن به بعد دگر نام او زبانزد شد
از آن به بعد دمش روضه ی مجالس شد
نگار عشق به سن بلوغ هم نرسید
»به غمزه مساله آموز صد مدرس شد«
هنوز هم که هنوز است مشق بابا آب
به پاس طفل تو تکلیف در مدارس شد
شاعر: مجتبی فلاح نیا
تعداد بازديد : 207
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 12:58
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب