ولادت امام سجاد ع - 2

ولادت امام سجاد ع - 2

ولادت امام سجاد ع - 2

ولادت امام سجاد ع - 2

ولادت امام سجاد ع - 2
ولادت امام سجاد ع - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا امام سجاد... حضرت سجاد، زین العابدین در عبادت، اولین وآخرین ماه امشب تا سحر دف می زند شیعۀ آل علی کف می زند ای تو الگوی مناجات خدا دائمآ م

یا امام سجاد...

حضرت سجاد، زین العابدین

در عبادت، اولین وآخرین

ماه امشب تا سحر دف می زند

شیعۀ آل علی کف می زند

ای تو الگوی مناجات خدا

دائمآ مبهوت آیات خدا

شد شب میلادت ای معنای دین

عابد درگاه، زین العابدین

ای بشر مسرور این آیات باش

دائمآ آمادۀ صلوات باش

عشق تو همواره در این خاطر است

نور ایمان تو در دین، ساتر است

ای امام عشق وایمان وعمل

نام تو هرمشکلی را کرده حل

روی لب هر لحظه فریاد گل است

عاشقان صلوات، میلاد گل است

ای محول، حول احوال تو مست

وی مدبر، در مرامت پای بست

ای شفیع و شافع روز جزا

ای رفیع و رافع غمهای ما

سرفراز و سربلند و سر بزیر

حضرت سجاد، دستم را بگیر

در شب میلاد زین العابدین

بر لبت آور سه صلوات وزین


تعداد بازديد : 177
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 10:35
نویسنده:
نظرات(0)
یا سید الساجدین... سجاده ایم پهن برای دعا شدیم نائل به همنشین شدن اولیاء شدیم تاثیر کرد خصلت خوبان بروی ما از یمن سجده های سحر باخدا شدیم از

یا سید الساجدین...
سجاده ایم پهن برای دعا شدیم

نائل به همنشین شدن اولیاء شدیم

تاثیر کرد خصلت خوبان بروی ما

از یمن سجده های سحر باخدا شدیم

از دستباف بودنمان خیر دیده ایم

پاخورده ایم و از شرفش پربها شدیم

هر نخ زما مطهر انفاس دلبر است

با این حساب هم نفس کبریا شدیم

شکرخدا به طالعمان مهر عشق خورد

پاگیر لطف بی حد و حصر شما شدیم

اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها

ما پاک از طهارت این گریه ها شدیم

وابستگی به یار اثراتش مشخص است

فارغ زما چو یار شد از غصه تا شدیم

هرچند دست جمع زمین خورده ایم ما

گفتند عشق و پیش قدمهاش پا شدیم

سجاده ایم قسمت ما شور و شین شد

یعنی که پای بوسی ابن الحسین شد

امشب مدینه حال و هوایش معطر است

از شوق چشم منتظر آسمان تر است

باران گرفت و جان دوباره به خاک داد

ابر نگاه تو چقدر سبزه پرور است

کاسه بدست ها همه از راه میرسند

باب المراد عالم و آدم همین در است

امشب به آفتاب قمر فخر میکند

در خانه ی حسین مهی جلوه گرتر است

گهواره را نگاه کنید عشق آمده

زهراست یا حسین حسن یا که حیدر است

پیغمبری چقدر برازنده اش بود

پیشانی اش تجلی نور پیمبر است

طرز نگاه کردنش آیینه ی علی است

بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است

ما از ازل ملازم خاک ره تواییم

مارا نوشته اند گدا چون مقدر است

تا چند کفر؟باده ی ایمانیم بده

یعنی که از صحیفه مسلمانیم بده

هرکس ز عشق تاب و تبش شهره میشود

بیش از همه غم و تعبش شهره میشود

زردی رویش از اثر سجده های روز

یا اینکه سجده های شبش شهره میشود

مادر بزرگ زاده و بابا شه قریش

خیلی بجاست گر نسبش شهره میشود

مسکینک فقیرک یاربش آشناست

دربین خلق ذکر لبش شهره میشود

تا روز حشر کار ابو حمزه اش گرفت

هرکس که گشت منتسبش شهره میشود

شمشیر خطبه اش کمر شام را شکست

اینگونه تا ابد غضبش شهره میشود

نخلی که آبیاری دست کریم شد

در شهر مزه ی رطبش شهره میشود

سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق

عاشق دل بلا طلبش شهره میشود

تطهیر آب وام گرفته ز طهر توست

خورشید آسمان و زمین جای مهر توست

ازبس کلام معجزه دار تو نور داشت

خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت

وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد

در عرش خود خدای تو حس غرور داشت

حاجی ناشناخته ی کاروان حج

در قافله به یمن تو نعمت وفور داشت

نزدیک ها که جای خودش لطف ویژه ای

آقای خوب ما به گدایان دور داشت

جبرئیل میرسید به پابوسی اش مدام

وقتی که در نماز دم یا غفور داشت

تو حضرت کلیمی و ادعیه شاهد است

محراب خانه ی تو شباهت به طور داشت

لطف دعای نیمه شبت بر همه رسید

از برکت صحیفه ی تو دین زبور داشت

زخم زبان و طعنه اگرچه زیاد خورد

ایوب آل فاطمه قلبی صبور داشت

آماده ایم رخصت افروختن بده

پروانه ایم اذن ز غم سوختن بده

اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟

هروقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت

اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟

در بین شعله های جهنم کتاب سوخت

پای تورا به ناقه ی رم کرده بست شمر

از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت

در گیرو دار ردشدن همسرت ز شام

آتش سراغ معجرش آمد نقاب سوخت

رجاله ها بصورتتان سنگ میزدند

از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت

برروی زخم گردن تو مرهمی نبود

وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت

دید چگونه چوب به لبهای عشق خورد

دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت

یعقوب دل شکسته چهل سال آزگار

چشمت به یاد روضه ی بزم شراب سوخت

گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت

"بس کن رباب"عمه ی سادات دم گرفت


تعداد بازديد : 144
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 10:34
نویسنده:
نظرات(0)
با سجده هاش زینت سجاده ها شده است سجاده ی عبادتش عرش خدا شده است مجموعه ی تمام صفات پیمبران آئینه ی تمام نمای خدا شده است در حسن چون پیمب

با سجده هاش زینت سجاده ها شده است

سجاده ی عبادتش عرش خدا شده است

 

مجموعه ی تمام صفات پیمبران

آئینه ی تمام نمای خدا شده است

 

در حسن چون پیمبر و در زهدچون علی

در مهربانی وکرمش مجتبی شده است

 

از برکت حضور نفیس ومبارکش

پنجاه وهفت سال جهان با صفا شده است

 

هم افتخار قوم بنی هاشم از عرب

هم افتخار مردم ایران ما شده است

 

ارباب بود و از سر لطف و فروتنی

هم سفره ی فقیر ویتیم و گدا شده است

 

محصول کیسه ی سردوشش به نیم شب

نان و پنیر خانه ی صد بینوا شده است

 

از برکت صحیفه ی سجّادیه ست که

باب نجات برهمه ی خلق وا شده است

 

بیمار مصلحت شده اما به دست خویش

بیماری تمام جهان را دوا شده است

 

در معرکه نبوده ولی راز دشمنان

با ذوالفقار خطبه ی او برملا شده است

 

***

هم پای روضه های همه گریه کرده و

هم روضه خوان واقعه ی کربلا شده است:

 

 

دیده ست در میانه ی گودال ، پیرهن

از تیر و نیزه برتن خون خدا شده است

 

با دست های بی رمق او به پیکر

سلطان دین،به جای کفن بوریا شده است

 

همراه کاروان و سران به نیزه ها

با عمه هاش راهی شام بلا شده است

 

بر نیزه دیده اصغر و پرسیده ازخودش

این سر چگونه بر سر آن نیزه جا شده است؟

 

قد ّ خمیده أش اثر ارث مادر است؟

یا از فشار سلسله این گونه تا شده است؟

 

سی سال بعد ِ کرببلا... ، در مدینه هم

از گریه هاش محشر کبری به پا شده است

 

هم کربلا وکوفه و هم شام  ، این امام

مجموعه ی تمامی این روضه ها شده است

شاعر: مجتبي خرسندي


تعداد بازديد : 129
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت مژده ای شیعه که باشد شب میلاد امشب پا نهاده به جهان حضرت سجاد امشب شهربانو بکند فخر به نسوان جهان که خدا طرفه گلی نا

امام سجاد(ع)-مدح و ولادت

 

مژده ای شیعه که باشد شب میلاد امشب

پا نهاده به جهان حضرت سجاد امشب

شهربانو بکند فخر به نسوان جهان

که خدا طرفه گلی ناز به داد امشب

مرحبا پنجم شعبان شد و روز صلوات

زین بشارت دل عشاق بود شاد امشب

ای گدایان به در حضرت زهرا بروید

عیدیانه دهد آن مادر عباد امشب

که ز غم آل محمد شده آزاد امشب

کاخ ظلم از برکات قدمش ویران امشب

خانه آل امیه شده بر باد امشب

دوش رو بر سجاد ((کلامی)) می گفت

باد ای ساجد حق خانه ات آباد امشب

 

ولی الله کلامی زنجانی

 


تعداد بازديد : 151
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 10:25
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت عید است و من شراب زاده عازم به خُمم به عزم باده می زاده اگر شراب نوشد در دیدن خویشِ خویش کوشد من زاده ی خم و خویش خام

امام سجاد(ع)-مدح و ولادت

 

عید است و من شراب زاده

عازم به خُمم به عزم باده

می زاده اگر شراب نوشد

در دیدن خویشِ خویش کوشد

من زاده ی خم و خویش خامم

گه واجبم و گهی حرامم

در سینه ی من بجز طرب نیست

هرگز غم دوست مستحب نیست

من با همه فقرم و نداری

هرگز نکشیده ام خماری

پس نعره ز استخوان بر ارم

پهنای فلک دهان در آرم

ای جوش جهان بر آتش تو

ای دست همه در آتش تو

بنشین که ارادتی بخیزم

از روی سعادتی بخیزم

ای تیغ فصاحت و بلاغت

ای داده به کیمیا سعادت

سجاده ی تو پر از حیات است

اشک تو خود از مطهرات است

ای مست نماز تو ملائک

ای بسته به راز تو ملائک

ای مصحف تو کلام عالم

ای در کف تو زمام عالم

ای کعبه ی ازدحام دیده

ای محتشم هُشام دیده

برخیز و طواف کن حرم را

از کعبه مگیر این کرم را

بگذار که حاجیان حیران

دنبال نگاه تو چو جیران

ای دلبر مکّی و عراقی

معراج سعادت نراقی

سبحانک یا من اسمهُ فیه

ای مجلس فیهِ ما فیه

ای یاد تو شاه نامه ی من

زلف تو سیاه نامه ی من

ای نیم شرر ز تو به ققنوس

ای یک نم حکمت تو قابوس

ای یاد تو کامل بهایی

من ناقصم و تو پر بهایی

خاقان فلک تویی، و لا غیر

سیمرغ، سفیر توست، لا طیر

ای خسرو تخت و تاج و دیهیم

شیرین حرکات هفت اقلیم

دستم نرسد اگر به تختت

تخت تو بلند همچو بختت

نِشتر برسان که رگ رسیده

ای زاده ی پارس، سگ رسیده

ای خاک نشین صاف و ساده

ای حُرّ فلک، اسیر زاده

ای زاده ی مکه و مدینه

ای اصغر و اکبر و سکینه

ای یاد تو کامل الزیارات

ای ذکر تو بهترین تجارات

ایران ز تو دارد این بقا را

ای مادر تو عروس زهرا

تو مصحف پاک و تازه داری

در هر ورقش اجازه داری

تو با دل زینب عفیفه

دیدی که چه رفت بر صحیفه

یعقوب بیا که غم بزرگ است

یوسف جگرش به دست گرگ است

چون پای شه از رکاب افتاد

مابین دو نهر آب افتاد

خون بود خضاب روی ماهش

غم بود بساط رو به آهش

ناگاه به فکر چاره افتاد

برخاست ولی دوباره افتاد

پس تکیه به نیزه زد به گودال

با شمر خطاب کرد آن حال

تا هستم و می کشم نفس را

غارت مکنید این قفس را

من در حرمم غزاله دارم

آهو روشی سه ساله دارم

«معنی» نده طول این سخن را

آشفته مکن تو مرد و زن را

 

محمد سهرابی

 


تعداد بازديد : 181
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 10:24
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح در سجده های خویش اگر چشم تر کنی سجاده های هستی را شعله ور کنی بیشک ستون هفت فلک می شود اگر دستی از آستین نیایش به در کنی داو

امام سجاد(ع)-مدح

 

در سجده های خویش اگر چشم تر کنی

سجاده های هستی را شعله ور کنی

بیشک ستون هفت فلک می شود اگر

دستی از آستین نیایش به در کنی

داود ، طفل مکتب آوای سبز توست

تا در صدای مرثیه خوانش اثر کنی    

برخیز ای پرستشِ توحید ، عبد تو !

باید جهان بی خبری را خبر کنی

آنقدر خطبه خطبه ، دعا در دعا شوی

آنقدر خون بباری و قرآن به سر کنی ،

تا خشت خشتِ ظلم و ستم را هر آینه

در کاخهای معرکه زیر و زبر کنی

سجاده را که پیرهن عصمتت شده

پرچم برای قصه ی این خیر و شر کنی

یعنی به رغم نعره ی مستانه ی ستم

گوش زمانه را  ز  " مناجات "  کر  کنی

. . .

باید که روزگار بترسد ز کفر خویش

او را از آه نیمه شبت بر حذر کنی

ای وای بر زمانه ی " لبیک ناشناس "

"سجاد" اگر تو باشی و نفرین اگر کنی

 

سودابه مهیجی


تعداد بازديد : 151
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-ولادت سرچشمۀ فیض کردگار آمده است در هودجی از قدر و وقار آمده است وقتی که شکفت غنچۀ باغ حسین گفتند به گلها که بهـار آمده است

امام سجاد(ع)-ولادت

 

سرچشمۀ فیض کردگار آمده است

در هودجی از قدر و وقار آمده است

وقتی که شکفت غنچۀ باغ حسین

گفتند به گلها که بهـار آمده است

 

سید هاشم وفایی

 


تعداد بازديد : 289
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت ای که خورشید جمالت پرتو افشانی کند عالمی را جلوه ات زیبا و نورانی کند تو همان خورشید تقوائی که عرش و فرش را از فروغ

امام سجاد(ع)-مدح و ولادت

 

ای که خورشید جمالت پرتو افشانی کند

عالمی را جلوه ات زیبا و نورانی کند

تو همان خورشید تقوائی که عرش و فرش را

از فروغ وجلوۀ تو حق چراغانی کند

جای دارد رهگذارت را ز گلهای بهشت

جبرئیل از عالم بالا گل افشانی کند

ای بهشتی رو عجب نبود اگر رضوان خلد

از جنان گرد سرت اسپند گردانی کند

می زند لبخند بر رویت حسین ین علی

تا تماشا در رخت آیات قرآنی کند

امشب از یمن قدوم با شکوه تو حسین

هرکجا سائل بود دعوت به مهمانی کند

زینت عبادی و شایسته باشد تا خدا

نام زین العابدین را برتو ارزانی کند

شب همه شب بردعا و نغمه ات مرغ سحر

گوش جان را می سپارد تا غزلخوانی کند

سر زند ازچشم تو تا عرش  یک رنگین کمان

هر زمانی دیده ات را اشک بارانی کند

هیچ کس را با چنین تقوا ندیدم غیر تو

سجده های خویش را اینقدر طولانی کند

ای شهید زنده جز تو کیست بعد از کربلا

تا از این گلشن به اشک خود نگهبانی  کند

شمع جمع محفل امروز مائی و زما

غیر تو فردا چه کس رفع پریشانی کند

کوثر توفیق می خواهد ز درگاه خدا

تا «وفائی» درمدیح تو ثنا خوانی کند

 

سید هاشم وفایی

 


تعداد بازديد : 157
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:29
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت ای شکوه فراز های دعا نغمه ی عرشی و صدای دعا دست من را بگیر از عَرشَت بنده بنواز، ای خدای دعا بنده ای را که دور افتاد

امام سجاد(ع)-مدح و ولادت

 

ای شکوه فراز های دعا

نغمه ی عرشی و صدای دعا

دست من را بگیر از عَرشَت

بنده بنواز، ای خدای دعا

بنده ای را که دور افتاده

بنما امشب آشنای دعا

من دخیل دعای تو هستم

بنده ی ربّنای تو هستم

دلی امشب به خاک پات افتاد

ششمین دلبر خدا سجاد

یا علیِّ بن سید الشهدا

شد زِ ذکرت دلم حسین آباد

می نویسم اسیر یعنی من

که شدم با تعلّقت آزاد

نوکر خانه زاد نام من است

عبدِ زین العباد نام من است

بارش رحمت خدایی تو

دلخوشی دل گدایی تو

سینه ی تو اگرچه پُر درد است

به جراحات دل دوایی تو

در اسارت اگر که باشی، باز

به کرم کردن آشنایی تو

گنج العرش است زیر پاهایت

رحمت واسعه است بابایت

ما به دستان تو مسلمانیم

از تبار شما و سلمانیم

شهربانوی ماست مادر تو

ما تو را خویشِ خویش می دانیم

بس که ما عاشق "علی" هستیم

میزبان شه خراسانیم

نه فقط قلب ما سرای شماست

کلِّ ایران ما برای شماست

شب میلادت ای سلاله ی نور

مست ذکر علی شدیم، چه جور

نورت ای آفتاب مشرقِ مِی

از دلِ خسته ام چو کرد عبور

یادم آمد فروغِ رویِ تو و

آن تجلّی و آن زمان حضور

گفتم این ماه عالم ذَر بود

که ازل از رخش منوَّر بود

گفتم این ماه آمده تا ما

برسیم از مسیر او به خدا

آمده دومین علی من و

علی خانواده ی زهرا

سفره ی شیعگی چه با نمک است

با علی های سیدالشُّهدا

پسرانش همه علی هستند

اسدُالله منجلی هستند

علی اکبرش چه غوغاییست

چه قَدَر هیبتش تماشاییست

از علی اصغرش چه گویم، چون

او خودش وقت رزم، زهراییست

علی اوسطش سپهر دعاست

کار وی چون خداش یکتاییست

حضرت زین العابدین است او

با غمی جانگداز عجین است او

او ستم دیده و بلا دیده

کوفه و شام و کربلا دیده

دیده بر نی سر حسین و سپس

خنده ی نیزه دار را دیده

سر بازار دور عمّه ی خود

چقدر چشم بی حیا دیده

دور او حرف ناصواب زدند

لب به پیمانه ی شراب زدند

 

امیر عظیمی


تعداد بازديد : 162
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:28
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت نسیم آمد این بار از خوش مسیری رسانَد به ما مژده ی دلپذیری خبر خوش خنک کرد کام زمین را بهاری شد این خطّه ی گرمسیری به

امام سجاد(ع)-مدح و ولادت

 

نسیم آمد این بار از خوش مسیری

رسانَد به ما مژده ی دلپذیری

خبر خوش خنک کرد کام زمین را

بهاری شد این خطّه ی گرمسیری

به یک خانه ی ساده کنج مدینه

چه زائرسرایی چه مهمانپذیری

به دامان شهبانویی آسمانی

چنین مادر پاک و روشن ضمیری

به ارباب دلها خدا هدیه داده

چه شمس الضّحایی چه ماه منیری

چه ماهی که دلها همه صید چشمش

ز مژگان خود تا رها کرده تیری

اماما تو خود زینت عابدینی

پناه و امید صغیر و کبیری

کریمی، عزیزی، امیری، بزرگی

امامی، رئوفی، صبوری، بصیری

تو خود خانه ی کعبه را مستجاری

به درگاه ایزد اگر مستجیری

تو عطر اقاقی در این خاکدانی

تو گرمای عرفان در این زمهریری

تو بُغض غریب دعای کمیلی

تو روح بلند دعای مجیری

مقام رفیع تو را غبطه خوردند

همه کهکشانهای این راه شیری

تو دریای صبری، تو موج وقاری

تو علم لدنّی، تو خیر کثیری

تو سبزینه ی برگ شاداب عصمت

تو خود میوه ی بوستان غدیری

دعا را تو یاد ابوحمزه دادی

چه می شد که دست مرا هم بگیری

زبور است آری بر آل محمد

کتاب صحیفه به آن بی نظیری

تو سیراب سرچشمه های دعایی

تو از باده ی سرخ سجاده سیری

معلم تویی؛ از تو آموخت شیعه

ولایت مداری ولایت پذیری

به وقت خطابه بسی سربلنی

به گاه عبادت گهی سر به زیری

جسارت نباشد سؤالی بپرسم

چرا در جوانی بدین مایه پیری

چهل سال گریه تو را پیر کرده

چرا چلّه ی اشک باید بگیری

تویی یادگار غم اهل خیمه

تویی دفتر خاطرات اسیری

تو با دست بسته به همراه زینب

رسالات خون خدا را سفیری

تو تب کردی و صبر کردی و گفتی:

حسینٌ امیری و نعم الامیری

نشد تا که در بزم نامردم شام

سر خویش یک لحظه بالا نگیری

به جالوتیان سنگ داود بودی

خوشا این شجاعت، زهی این دلیری

اماما مدد کن به صحرای محشر

ز ما استغاثه ز تو دستگیری

گدای شمایم که تقدیرم این شد

تو را شاهی و نوکران را فقیری

 

عباس احمدی

 


تعداد بازديد : 119
دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت: 9:28
نویسنده:
نظرات(0)
نشیب های دل من فراز می خواهد فراز اشک مرا در نماز می خواهد مؤید است به روحُ القُدس قلم اما برای شعر سرودن نیاز می خواهد اگر چه کرده دل من خیا

نشیب های دل من فراز می خواهد

فراز اشک مرا در نماز می خواهد

مؤید است به روحُ القُدس قلم اما

برای شعر سرودن نیاز می خواهد

اگر چه کرده دل من خیال پردازی

حقیقت است که عاشق مَجاز می خواهد

برای سفره ی بازش نیامدم اینجا

گدای این در، آغوش باز می خواهد

اگر چه این دو شب از جام کربلا مستم

دلم دوباره شراب حجاز می خواهد


پیاله ای بدهیدم که دم زنم حق را

دوباره زنده کنم قصه ی فرزدق را


نسیم پنجم شعبان ز راه آمده است

صدای پای بهاران ز راه آمده است

ببین بدون پیمبر بدون جبرائیل

دوباره آیه ی قرآن ز راه آمده است

میان بیشه ی شیران هاشمی امشب

غزال عرصه ی ایمان ز راه آمده است

فقط نه اینکه ز راه آمده عزیز عرب

عزیز دختر ایران ز راه آمده است

زنی که در رگ او خون آریایی هاست

که از دیار دلیران ز راه آمده است


شب تولد فرزند شاه دختر ماست

زبان مادری او زبان کشور ماست


کسی که شد ششمین نور سوره ی انسان

کسی که خسته شد از سجده های او شیطان

کسی که هست تجلی پنج تن در او

کسی که شد پدر هشت قبله ی ایمان

کسی که با نفس یک غلام ساده ی او

نفس گرفته زمین مدینه از باران

کسی که موقع انفاق بین سائل ها

ملقّب است دل شب به صاحب انبان

به حق او حجر السودی شهادت داد

که جز به حق علی وا نکرده است دهان


به حیرت است کنار حَجر دو چشم هشام

ز اهتمام خلایق به احترام امام

 

بخوان که ضبط کند آسمان صدایت را

صحیفه پخش کند بعد این نوایت را

برای این که بخوانیم «لا تؤدّبنی»

بخوان برای ابوحمزه ها دعایت را

تو با زبان خدا حرف می زنی آخر

چگونه یاد بگیریم ربنایت را

بیا و بعد دعا روضه هم بخوان آقا

بیا و شرح بده داغ کربلایت را

بیا بگو چه کشیدی تو در چهل منزل

بگو که بست به زنجیر دست و پایت را

بیا بگو چه به روز رقیه آوردند

بگو چگونه کشیدند عمه هایت را


کسی که حرف خدا و کتاب می آورد

کنار یک سر تشنه شراب می آورد
 

شاعر: محسن عرب خالقی

 

 


تعداد بازديد : 163
یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 9:43
نویسنده:
نظرات(0)
امشب قشنگترین شب یلدایی خداست جشن تولد گل زهرایی خداست باشد سرشت او ز تجلای نور حق زیباترین تجسم زیبایی خداست تقوا و زهد و معرفت او زبان زد

امشب قشنگترین شب یلدایی خداست

جشن تولد گل زهرایی خداست

باشد سرشت او ز تجلای نور حق

زیباترین تجسم زیبایی خداست

تقوا و زهد و معرفت او زبان زد است

او بهترین نمونه ی شیدایی خداست

وقتی تمام هستی سالار زینب است

معلوم میشود همه دارایی خداست

 

آئینه ی تمام نمای خدا شده

روح دعای ما سر سجاده ها شده


 

ای منتهای غایت ما بی کران تویی

محبوب قلب فاطمه ی مهربان تویی

روزی ما ز دست کریمانه ی شماست

روزی ده تمام زمین وزمان تویی

ای نور چشم حضرت آقای کربلا

بی شک و شبهه دلبر دیوانگان تویی

هم افتخار ماست که فامیل تان شدیم

هم شاهزاده ی همه ایرانیان تویی

 

دلداه ایم و منتظر دلبری تان

یک روز هم بیا وطن مادری تان


رزق تمام عالمیان در دعای تو

ما زنده ایم به برکت یا ربنای تو

روح الامین گدای در خانه ی شماست

از آن سحر که گشته دلش آشنای تو

بر روی گونه ی تو ملک بوسه میزند

دل میبرد تبسمت از عمه های تو

ایل و تبار من همه قربان مقدمت

جان جهان فدای تو و بچه های تو

 

بعد از علی اکبر آقا تو ارشدی

ای دومین علی حسینی خوش آمدی


ای روضه خوان اول کرببلا بخوان

ای غصه دار حضرت خون خدا بخوان

از تشنگی و قحطی آب و عطش بگو

از شدت گرسنگی بچه ها بخوان

از آن غروب روز ده سال شصت و یک

اتش کشیدن حرم و خیمه ها بخوان

از داغ های داغ دل عمه جان مان

هجده سر سواره ی بر نیزه ها بخوان

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

ازپاره پاره پیکر و ان بوریا بخوان

 

ازهرکجابخوان ولی آقای روضه خوان

از کوچه ی یهودی شام بلا نخوان

شاعر: عليرضا خاكساري


تعداد بازديد : 163
یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 9:42
نویسنده:
نظرات(0)
شاه بودي و التماس شدم با دو دست تو در تماس شدم سمت محراب رفتي و ناگاه سجده كردي ، خدا شناس شدم ركعتي شفع خواندي و محو قل اعوذ بربّ ناس شدم آي

شاه بودي و التماس شدم

با دو دست تو در تماس شدم

سمت محراب رفتي و ناگاه

سجده كردي ، خدا شناس شدم

ركعتي شفع خواندي و محو

قل اعوذ بربّ ناس شدم

آينه بودي و خدا آمد

مات و مبهوت انعكاس شدم

تو نخواستي كه شك بكنم

با نگاه تو بي حواس شدم

 

چارمين رب الارض ما ! سجاد !

روز ميلاد تو مبارك باد

 

آسمان ها به هم مدد كردند

طالعت را سحر رصد كردند

در زمين پا نهادي اما دير

بس كه اين بين جزر و مد كردند

بعلاوه شدم به عشق شما

صفر بودم مرا عدد كردند

امتحاني گرفته و هر كس

لايق تو نبود ، رد كردند

تو ازل بودي و به دست حسين

تا رسيدي تو را ابد كردند

 

چارمين رب الارض ما ! سجاد !

روز ميلاد تو مبارك باد

 

بي تو محراب ها نماز نداشت

مسجدي درب هاي باز نداشت

سجده ام با تو شد سرافرازي

بي تو اين كار امتياز نداشت

قدسيان زير دين تو رفتند

قبل تو آسمان فراز نداشت

كعبه شد قبله گاه تو ورنه

اين مكعب جواز ناز نداشت

سر و كارش به دوزخ افتاده است

هر كس اينجا تو را نياز نداشت

 

چارمين رب الارض ما ! سجاد !

روز ميلاد تو مبارك باد

 

اي فراز صحيفه هاي سما

روشنايي چشم خون خدا

پيش ما روضه اي نميخواني ؟

از مصيبات دشت كرب و بلا

بين روضه به جان عمه قسم

سمت دروازه هاي شهر نيا

غيرت الله ِ زخم ديده دشت !

تو كجا مردم بدون حيا؟

چشم ها خيره تر شدند ، آري

جاي عباس خالي است اينجا

واي بر حال چشم هاي عدو

كه خجالت نمي كشند از ما

طشت را در خرابه آوردند

از نگاه سه ساله واويلا ...

شاعر : مسعود يوسف پور


تعداد بازديد : 143
یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 9:42
نویسنده:
نظرات(0)
سوي مجنون برسانيد كه ليلايي هست ما شنيديم در اين شهر كه آقائي هست دورِ اين خانه شلوغ است اگر جائي هست دردمنديم و دلي خوش كه مداوائي هست شب ع

سوي مجنون برسانيد كه ليلايي هست

ما شنيديم در اين شهر كه آقائي هست

دورِ اين خانه شلوغ است اگر جائي هست

دردمنديم و دلي خوش كه مداوائي هست

شب عيد است بيائيد حنا بگذاريم

سر به خاكِ قدمِ مردِ دعا بگذاريم

  ***

تا پدر چشم به چشمانِ تو احيا دارد

پَرِ گهواره­ ي تو روحِ مسيحا دارد

و حسن خيره به چشمانِ تو نجوا دارد

نوه­ ي حضرت زهراست تماشا دارد

جلوه­ ي تام علي بر تو مباركبادا

سومين نام علي بر تو مباركبادا

***

فطرسي آمده و از تو پري مي خواهد

از تو عيسي نفسِ ناب تري مي خواهد

يوسف از دستِ تو مژگانِ تري مي خواهد

كه غبارِ قدمت رفته گَري مي خواهد

يا كريميم و سرِ جاده­ ي تو شيعه شديم

ما كنارِ پرِ سجاده­ ي تو شيعه شديم

***

عشق وقتي به نهايت به نهايت برسد

تازه شايد كه سرش بر كفِ پايت برسد

چشمِ جبريل اگر سوي عبايت برسد

نه محال است مقامش به گدايت برسد

نه فقط پهنه­ ي افلاك نمك گير تواند

تو از اين كشور و اين خاك نمك گير تواند

***

مثلِ پيراهنِ يوسف كه به كنعان آمد

مثلِ ابري كه سرِ خاك بيابان آمد

صاحب خانه ­ي خود جانبِ ايران آمد

خانه­ي مادريش شاهِ خراسان آمد

خاكِ ما خانه­ ي تو سايه مطلق داري

حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داري

     ***

عشقِ ايرانيِ ما كارِ بنايت با ماست

حوض و فوّاره و ايوانِ طلايت با ماست

طاقِ گلدسته، رواق، آينه هايت با ماست

خادميِ حرم و صحن و سرايت با ماست

طرحِ زيباتري از باغِ جنان مي سازيم

و ضريحِ نويي با فرشچيان مي سازيم

***

مصلحت بود اگر شيرِ خدا مي گشتي

تو علي هستي و شمشيرِ خدا مي گشتي

مست از جلوه­ي تكبيرِ خدا مي گشتي

تكسوارِ عرب و شيرِ خدا مي گشتي

بازوي هاشميت تيغ اگر بر مي داشت

كربلا زيرِ قدم هات تَرَك بر مي داشت

***

رخصتت بود اگر يك تنه لشكر بودي

ميمنه، ميسره بودي و مكرّر بودي

اي امام ابنِ امام از همه بهتر بودي

رخصتت بود اگر حضرتِ حيدر بودي

كربلا ديد پدر را نفست ياري كرد

وه كه با نامِ تو عباس  علمداري كرد

  ***

واژه ات خطبه شد و تيغِ علي وار آورد

خطبه ات شورِ علي در دلِ پيكار آورد

چه بلائي به سرِ كاخِ ستمكار آورد

شيعه را با شب و شمشير و دعا با آورد

با تو در شام عجب معركه بر پا شده است

كه دعا گوي شما زينبِ كبري شده است

شاعر: حسن لطفي

 


تعداد بازديد : 133
یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 9:39
نویسنده:
نظرات(0)
مهر قبولی دعا میگیرم امشب بال و پر پرواز را میگیرم امشب عالم به دستان علی بن الحسین است اذن بقیع و کربلا میگیرم امشب عليرضا خاكساري

مهر قبولی دعا میگیرم امشب

بال و پر پرواز را میگیرم امشب

عالم به دستان علی بن الحسین است

اذن بقیع و کربلا میگیرم امشب

عليرضا خاكساري


تعداد بازديد : 168
یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 9:38
نویسنده:
نظرات(0)
هم یار آشنای منی زین العابدین هم زینت دعای منی زین العابدین سجاده را به عشق شما پهن میکنم تو ذکر سجده های منی زین العابدین عليرضا خاكساري

هم یار آشنای منی زین العابدین 

هم زینت دعای منی زین العابدین

سجاده را به عشق شما پهن میکنم

تو ذکر سجده های منی زین العابدین

عليرضا خاكساري


تعداد بازديد : 131
یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت: 9:36
نویسنده:
نظرات(0)
سه دسته گل هنگـامِ عظای خـالـقِ لـم یزلیست / الــطافِ الهـی آشکارا و جلیست میلاد سه دسته گلِ زهرا و علی / سجّاد و ابالفضل و حسین اِبنِ علیست دل

سه دسته گل
هنگـامِ عظای خـالـقِ لـم یزلیست / الــطافِ الهـی آشکارا و جلیست
میلاد سه دسته گلِ زهرا و علی / سجّاد و ابالفضل و حسین اِبنِ علیست


دل بی محن
این نغمه ی مرد و زن،به هرانجمن است / آمد به جهان،حسین و دل بی مَحَن است
شادنـد نبـی و علـی و زهرا زیـرا / میـلادِ بـرادرِ عـزیـزِ حسن است


اذان حرم
عمریست دخیل عَلمِ عبّا سم / مُشتاق اذان حرمِ عبّا سم
با دست تهی آمده ام اُمِّ بنین / مُحتاج عطا و کرمِ عبّا سم
دام دل


از روز ازل ، بـه دام دل اُفتـادم / مستـانه نـوای عاشقی سر دادم
طوق است به گردن و به گوشم حلقه / من بنده ی عشق حضرت سجّادم

 


حمید رضا گلرخی

 

با تشکر از شاعر گرامی بخاطر ارسال این شعر


تعداد بازديد : 278
شنبه 10 خرداد 1393 ساعت: 19:48
نویسنده:
نظرات(1)
اعیاد شعبانیه دریای دُر از دلِ صدف می آید تبریکِ سه نور ، با شعف می آید خورشید و مَه و ستاره یکجا جمعند عطرِ صلوات از نجف می آید *** شعبان مَ

اعیاد شعبانیه

 

دریای دُر از دلِ صدف می آید

تبریکِ سه نور ، با شعف می آید

خورشید و مَه و ستاره یکجا جمعند

عطرِ صلوات از نجف می آید

***

شعبان مَه با صفای خاتم باشد

میلاد سه آزادۀ عالم باشد

نذر قدم حسین و عباس و علی

ذکر صلواتِ ما دمادم باشد

 

محمود ژولیده

 


تعداد بازديد : 439
شنبه 10 خرداد 1393 ساعت: 13:00
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مدح امام سجاد (ع) _ رضا دین پرور مستم از جام، مستم از باده سر خوشی کار، دست من داده نام من ع

مستم از جام، مستم از باده

سر خوشی کار، دست من داده

نام من عبد ، عبد ثارالله

کنیه ام عاشق جنون زاده

زده ام سوز سینه ام را بر

نفس زائران دلداده

میروم تا به نا کجاهایِ

پیچ و خم دارِ ساکت جاده

رو به قبله نشسته ام بزنم

پرسه ای حول مهر سجاده

سر  مستی ، سر جنون دارم

گر زنندم  هزار قلاده

حوری ام یا نوادهء آدم

آشنایم گدای سجادم

بنگر سینهء خراب مرا

لب به لب جامی از شراب مرا

راهیان غیور میخانه

در لبت دیده اند عذاب مرا

لبتان را به خنده خواهم دید

یا که چشمت دهد جواب مرا

آخرین توبه ترک غیر تو بود

بنویسم اولین  ثواب مرا

هوس روی تو به هم زده است

مستی پلک چشم خواب مرا

کاسه کاسه ملائکه بردند

عطش لحظه های ناب مرا

لب خود را به نی گره دادم

آشنایم گدای سجادم

بالی ز جنس آسمان دارم

ابرم و بر بهشت می بارم

تا هو لهوست وردِ لبهایم

دستِ حق میشود نگهدارم

تا که او هست بی خیال همه

تا دوا هست من که بیمارم

نان اگر که به نرخ روز کسی

غیر او هست میشود عارم

چشم طناز و مست و مخمورش

ناز اگر می کند خریدارم

ز سر کوی او دل من را

نرهانید چون گرفتارم

خود او خواست بعدا" افتادم

آشنایم گدای سجادم

حضرت سجده های طولانی

السلام ای نبوغ عرفانی

السلام ای عبودیت در وحی

سر مکنون، بلوغ قرآنی

خطبه های رسای تو کرده

در صحیفه، عجیب طوفانی

خط به خطِ دعای دستت هست

باده ای از شراب روحانی

من دخیلت شدم جلوس کنید

در شبستان چشم بارانی

میرسم عاقبت به کوی تو در

کوچه پس کوچه های حیرانی

داده اند این مدیحه را یادم

آشنایم گدای سجادم

ای ضریحِ لبت ضریحِ حسین

خنده ات خندهء ملیح حسین

ذوالفقار دعای تو بران

منطقت منطق صریح حسین

اشتباهت گرفته ام با نور

اصلا" عیسایی و مسیح حسین

اذن از تو گرفته بنویسد

قلمم واژهء صحیح حسین

گر شود تنگ قافیه بر من

التماست کنم شبیهِ حسین

جان فدای تو که میان بلا

زنده بودی ولی ذبیح حسین

مادرم گفت: تا مرا زادم

آشنایم گدای سجادم

تشنگی اعتکافِ لبهایت

شعله ها در طوافِ لبهایت

هر چه دشنام و طعنهء دشمن

آمده در مطافِ لبهایت

حکمتش چیست در نیامده است

تیغ ها از غلافِ لبهایت

بوسه میزد غروب عاشورا

آفتاب از شکافِ لبهایت

مثل قالیِ نخ نما شده بود

رشته رشته کلافِ لبهایت

بوسه از حنجر پدر شده بود

آرزوی معافِ لبهایت

شده آهی که مانده بر جگرت

سند انعطاف لبهایت

از غم تو ز پای افتادم

آشنایم گدای سجادم


تعداد بازديد : 258
شنبه 25 خرداد 1392 ساعت: 14:10
نویسنده:
نظرات(0)
امام سجاد(ع)-مدح و مصیبت ای دعـا گشتـه دعـا بـا نفـس روح‌ فزایت وی اجـابت زده هنگـام دعـا بوسه

امام سجاد(ع)-مدح و مصیبت

 

 

ای دعـا گشتـه دعـا بـا نفـس روح‌ فزایت

وی اجـابت زده هنگـام دعـا بوسه به پایت

چشم اربـاب کـرم از همه ‌سو باز به دستت

دست اربـاب دعـا بستـه بـه دامـان ولایت

عاشق خُلق نکویت همه جا دوست و دشمن

دشمن و دوست کند از دل و جان مدح و ثنایت

کثـرت خلـق الهـی همـه از یمـن وجودت

وسعت مـلک خداونـد بود صحن و سرایت

مصحف تو که زبـور و صحف آل رسول است

وحـی‌ مُنزَل بُـوَد ای روح مناجـات، دعایت

تـو گـل سرسبـد گلشـن کشتـی نجــاتی

رخ گـل انداختــه از بوسـۀ مصباح هدایت

گــره از کـار فـروبستــۀ عالم تـو گشایی

گر چه بسته است به زنجیر، ید عقده‌گشایت

ملک و جن و بشر، ارض و سما گوش، سراپا

تا دل شب شنوند از لب جان‌بخش، صدایت

حلقـۀ سلسله‌ها یکســره در حلقۀ ذکرت

به فلک مـی‌رسد از حلقـۀ زنجیـر، ثنایت

گل لبخند تو بر سنگ لب بام، عجیب است

با وجودی که کند سنگ عدو گریه برایت

تو پیـام‌آور خــون گلـوی خـون خـدایی

بـوده در کرب‌و‌‌بلا مقتل خون غار حرایت

هیجده داغ بـه دل داشتـی و باز شکفتی

ای زده صبر و رضا خنده به لبخنـد رضایت

جای تو همچو خداوند بـود در دل مؤمن

ظاهراً دید عـدو گوشۀ ویران شده جایت

می‌دمـد از نفس روح‌فـزا بــوی حسینت

می‌زند مـوج ز فریـاد درون خون خدایت

نسل‌هـا یکسره چشم‌اند به دیـدار جمالت

نسل‌هـا یکسره گوش‌اند بـه آوای رسایت

سعی تـو بــوده ره قـرب الــی‌ الله تعالی

کربلا مـروه شـده، شـام بلا بـود صفایت

به پدر حکم شهادت به تو فرمان اسارت

بـا حسین‌بن‌علـی بـود یکـی جام بلایت

با وجودی که دو بازوی تو در سلسله بسته

 بـود از چـار طـرف دیدۀ سائل به عطایت

بستـه درهای جهان بر تو و پشتِ درِ بسته

ملک و جن و بشـر، یکسره هستند گدایت

این عجب نیست که چون پای به محراب‌گذاری

ذات معبـود دهــد سیــد عبــاد، نـدایت

نه عجب گر ملک العرش کند سرمۀ چشمش

آن غبـاری کـه ز صحـرا بنشیند به ردایت

«میثم» و سایۀ لطف تـو و فـردای قیامت

ای پنـاه همـه در روز جــزا ظـل همایت


تعداد بازديد : 227
شنبه 25 خرداد 1392 ساعت: 14:06
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 7
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف