وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،

وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،

وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،

وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،

وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،
وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را افتاده ديد قامت آقاي خانه را فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد آتش ،

وقتي شكست پهلوي زهراي خانه را

افتاده ديد قامت آقاي خانه را

 

فرياد زد سَر همه : هيزم بياوريد

آتش ، گرفت دامن ِ درياي خانه را

 

حدسش درست از آب در آمد ، ميان در

شش ماهه سقط گشت و سراپاي خانه را

 

بويي شبيه ياس گرفته كه مي كُشد

از اين به بعد حيدر تنهاي خانه را

 

ياد آوري ز قد كماني فاطمه است

بايد عوض كني مصلاي خانه را

 

زهرا كه رفت از نفس افتاد و رنگ باخت

اينگونه خواستند مسيحاي خانه را

شاعر: مسعود يوسف پور


تعداد بازديد : 301
سه شنبه 17 مرداد 1391 ساعت: 11:39
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف