ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه

ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه

ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه

ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه

ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه
ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای من را رها از این غم سی ساله کرده ای سی سال می شود که شده گریه

ای تیغ گرچه خون به رُخم هاله کرده ای

من را رها از این غم سی ساله کرده ای

سی سال می شود که شده گریه قُوت من

شوق وصال می چکد از هر قنوت من

سی سال می شود که فقط آااااه می کشم

با مشک، اشک چشم خود از چاه می کشم

سی سال می شود که مرا سیر کرده اند

از زندگیِ جان و جهان سیر کرده اند

سی سال می شود که دلم غم گرفته است

بعد از فراغ فاطمه ماتم گرفته است

سی سال می شود که عزادار مانده ام

آری سیاه پوشِ غمِ یار مانده ام

سی سال استخوان به گلویم کرده ام

با چشم خار رفته فرو، گریه کرده ام

سی سال این نگاه مرا تیره کرده اند

چشم مرا به راه اجل خیره کرده اند

سی سال رنگ خواب خوشی را ندیده ام

آبی نخورده ام مگر آبِ دو دیده ام

سی سال مثل شمع سحر آب رفته ام

در روضه های فاطمه از تاب رفته ام

سی سال، یاد آن گلِ صد برگ کرده ام

هر لحظه از خدا طلب مرگ کرده ام

سی سال وقت گریه ی بر روضه ی فدک

بر زخمِ بی کسی خودم ریختم نمک

سی سال پیش یارِ مرا بی هوا زدند

در پیش هر غریبه و هر آشنا زدند

سی سال روضه خوان غروب مدینه ام

گریه کن قدیمی بازو و سینه ام

آن روزها که دست مرا صبر بسته بود

در بین کوچه، ساعد دستش شکسته بود


تعداد بازديد : 199
دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت: 22:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف