يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ

يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ

يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ

يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ

يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ
يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا علي مولا گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی حقش نبود دختر خود خونجگر کني شرمنده ام ز طرز پذ

 يا علي مولا

گفتم بیا که با من دل خسته سر کنی

حقش نبود دختر خود خونجگر کني

 

شرمنده ام  ز طرز پذیرایی ام مکن

افطار خویش را ز چه رو مختصر کنی

 

اصرار من به ماندن تو فایده نداشت

تو می روی که قصد نماز سحر کنی

 

يك شب شده به خانه ي من ميهِمان شدي

حالا كه آمدي ز چه ميل سفر كني

 

اینقدر با نگاه خودت آتشم مزن

قصد تو چیست ؟ اینکه مرا شعله ور کنی

 

ابرو شکسته ، زائر پهلو شکسته ای

دیدار با شهیده ی دیوار و در کنی

 

بعد از تو کوفه حرمت ما را نگه نداشت

از اهل خویش بلکه تو دفع خطر کنی

 (حسن علیپور)


تعداد بازديد : 151
دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت: 21:19
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف