جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م

جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م

جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م

جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م

جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م
جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
جواد حیدری امام حسن مجتبی(ع)-میلاد من و ماهی که سر تا سر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست م

امام حسن مجتبی(ع)-میلاد


من و ماهی که سر تا سر خدایی ست

من و ماهی که پایان جدایی ست

من و مهمانی قرآن و عترت

که ثِقلیْن نبی در حق نمایی ست

نمی دانم چه کس کرده دعایم

که هر چه دارم از فیض دعایی ست

کنم تا این که جبران گذشته

وجودم طالب فیض و عطایی ست

توکل بر خدا کردم که گفتند

بیا امشب که عید مجتبایی ست

خدا باب کرم را باز کرده

گنه بخشی ز نو آغاز کرده

خدا تفسیر کوثر کرد امشب

عجب لطفی مقدر کرد امشب

به زهرا نام مادر را عطا کرد

گلی تقدیم حیدر کرد امشب

برای شرح اسم (یا کریمش)

به دنیا لطف دیگر کرد امشب

حسن را سفره دار خانۀ خود

خدا تا روز محشر کرد امشب

حسن آمد خدا مشعوف گردید

به احسان و کرم موصوف گردید


حسن را باید از قرآن شناسیم

به بطن و کهف و الرحمن شناسیم

حسن را باید از کوثر، نباء، نور

ز بسم الله تا پایان شناسیم

حسن که سوره ی المومنون است

که دارد دست پر احسان شناسیم

حسن که در جمل حیدرترین است

چو رعد و برق بر عدوان شناسیم

حسن را  زینب کبری شناسد

نبی و حیدر و زهرا شناسد

نبی گوید لب خندان حسن جان!

زند بوسه بگوید جان حسن جان!

به لبخندی ملیح و مادرانه

بگوید بانوی قرآن حسن جان!

علی ما بین شکر حق تعالی

بگوید با دل شادان حسن جان!

ملایک همره جبریل گفتند

به قربان تو انس و جان حسن جان!

شده تسبیح و ذکر ما سوی الله

چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان!

حسن جان ای حسن جان روزی ماست

که بِین ذکرها این ذکر احلاست

حسن بُشرای باغ مصطفی بود

که از ما قبل خلقت مجتبی بود

)و ما ادرک ما لیلة( شنیدی؟

حسن قدر شب قدر خدا بود

سحر با مادرش می رفت سجده

همیشه محرم خیر النسا بود

کنار مادر خود در مناجات

به هنگام قیامش روی پا بود

ورم می کرد پای امّ زینب

حسن هم ناظر آن صحنه ها بود

حسن که کو نگار دلبری بود

قسم بر روی ماهش مادری بود

حسن میخانه در میخانه دارد

دو صد مست به کف پیمانه دارد

همان که هر کسی که شد حسینی

ز لطف او دل دیوانه دارد

خودش فرمود: زوار حسینم

بداند پهلوی من خانه دارد

کریمی که هنوز اندر مدینه

عطا بر هر گدا مردانه دارد

به شهر مادرش که بی مزار است

حرم دارد؟ نه یک ویرانه دارد

الهی مرقدش را ما بسازیم

که تا محشر بر این خدمت بنازیم


تعداد بازديد : 253
پنجشنبه 12 مرداد 1391 ساعت: 1:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف