يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر

يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر

يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر

يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر

يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر
يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر

 

يا قمرالعشيره

آسمان جلوه اي اگر دارد

از نماز شب قمر دارد

شب ميلاد تو همه ديدند

نخل ام البنين ثمر دارد

آمدي و حسين قادر نيست

از نگاه تو چشم بر دارد

كوري چشم ابتران حسود

چقدر فاطمه پسر دارد

اي رشيد علي نظر نخوري

شهر چشمان خيره سر دارد

 

باب حاجات ، كعبه ي خيرات

بر تو و قدو قامتت صلوات

 

اي نسيم پر از بهار علي

ماه در گردش مدار علي

چقدر مشكل است تشخيصت

تا كه تو مي رسي كنار علي

با تو يك رنگ ديگري دارد

شجره نامه ي تبار علي

دومين حيدر ابوطالب

صاحب غيرت و وقار علي

به شما ميرسد ذخيره ي طف

همه ي ارث ذوالفقار علي

 

اي علمدار و سر پناه حسين

حضرت حمزه ي سپاه حسين

 

كاشف الكربي و تمنا من

دستهاي هميشه بالا من

تو بر اين خاكها بكش دستي

اگر اين خاك زر نشد با من

سر سال است مرد مسكينم

مكش از دست خاليم دامن

چقدر فاصله است اي دريا

از مقام ظهور تو تا من

تو بزرگ قبيله ي آبي

تو غديري ، فراتي اما من

 

خشكسالم ، كوير بي آبم

روزگاري است تشنه ميخوابم

 

كمرت جايگاه شمشير است

لب تو جايگاه تكبير است

سر ما رابزن همين امروز

صبح فردا براي ما دير است

هيچ كس روبه روت نيست مگر

آن كسي كه ز جان خود سير است

سيزده ساله حيدري كردي

پسر شير بيشه هم شير است

گيرم افتاده است روي زمين

دست تو باز هم علمگير است

 

پسر شاه لافتي عباس

اي جواني مرتضي عباس

 

از نگاه كبوتري وارم

به مقام تو غبطه ميبارم

سر من را اگر بگيري باز

به دو ابروي تو بدهكارم

ارمني هم اگر حساب كني

دست از تو بر نميدارم

بده آن مشك پاره ي خود را

تا براي خودم نگهدارم

بي سبب نيست گريه ي چشمم

حسرت صبح علقمه دارم

 

با تمامي شور و احساسم

آرزومند كف العباسم

 

زلف ما را ز مشك وا نكيند

لب ما را از آن جدا نكنيد

پاي ما را به جان خالي مشك

در حريم فرات وا نكنيد

دست بر زيرتان نمي آرد

آبها اينقدر دعا نكنيد

تيرها روي اين تن زخمي

خودتان را به زور جا نكنيد

تازه طفل رباب خوابيده

جان آقا سر و صدا نكنيد

 

تا كه از مشك پاره آب چكيد

رنگ از چهره ي رباب پريد

علي اكبر لطيفيان)


تعداد بازديد : 189
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:25
نویسنده:
نظرات(6)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط ابوالفضل در تاریخ 1392/09/27 و 23:08 دقیقه ارسال شده است

ابوالفضل

چرا صوت ندارهشکلک


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف