وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس

وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس

وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس

وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس

وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس
وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم باید که التماس به خون جگر کنیم ما در فراق خون جگر میخوریم و بس

وقتی که اشک نیست شبی را سحر کنیم

باید که التماس به خون جگر کنیم

 

ما در فراق خون جگر میخوریم و بس

اصلا حلال نیست که کار دگر کنیم

 

وقتی طواف گرد تو را دور میزنم

پروانه نیستیم طواف حجر کنیم

 

ما بار خویش بسته و آماده ی توایم

کافیست تا اشاره کنی و سفر کنیم

 

دوری تو خسارت ما را زیاد کرد

راضی مشو که بیشتر از این ضرر کنیم

 

ما را مران زخویش که عهد بسته ایم

تا خویش را به پات گرفتار تر کنیم

 

تو باز هم به رسم خودت میکنی کرم

هر چند اشتباهی از اینجا گذر کنیم

 

ای آفتاب، اول صبح ظهور تو

ما می رویم فاطمه را باخبر کنیم

(علي اكبر لطيفيان)

برگرفته از وبلاگ"نود و پنج روز باران"

تعداد بازديد : 124
سه شنبه 05 اردیبهشت 1391 ساعت: 0:05
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف