تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
به نام خدا...
از آسمان آمدم من از سمت عرش يگانه
از آن طرفـها كه بامش هرگـز ندارد كرانه
اول بنـا بود چندين و چنـد روزی بمانم
در گوشه ای از مدينه در برهـه ای از زمانه
نزديك هجده نفس بود عمرم در اين خاك خاكی
يك عمر هجده بهاره يك عمر پيغمبرانـه
می خواستم پر بگيرم برگردم آنجـا كه بـودم
بالم شكست و نشستم دو ماه در كنج لانه
كردند كاری كه هر شب پيش نـگاه مدينه
سر می زدم كوچه كوچه ، در می زدم خانه خانه
هم دستم از شانه افتـاد هم شانه از دستم افتـاد
تـا كه پريشان بمانـد اين گيسوی دختـرانه
بالم اگر پربگيرد پـرواز از سر بگيـرد
ديگـر نمی ماند از من حتی نشان ِ نشانه
من مال اينجـا نـبودم تـا كه در اينجـا بمانـم
از آسمان آمدم من پس می روم سمت خـانه
علی اکبر لطیفیان
از وبلاگ فریاد العطش
تعداد بازديد : 103
چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت: 18:46
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب