سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،

سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،

سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،

سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،

سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،
سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم علی جانم، علی جانم،

سخن دیگر نمی گویی، چرا ای طفل سرمستم

چرا با این لب عطشان، تو جان دادی سر دستم

علی جانم، علی جانم، علی جانم، علی جانم(2)

در آغوش پدر ناگه، به مثل غنچه پرپر شد

لب خشک علی اصغر، ز اشک چشم من تر شد 

علی جانم، علی جانم، علی جانم، علی جانم(2)

شده قنداقه پر خون و لب خشکیده اش خندان

بیایید از حرم بیرون که اصغر آمد از میدان

علی جانم، علی جانم، علی جانم، علی جانم(2)

غم ششماهه سربازم براه من شده سنگین

ز قطره قطره خون او، کنم رخسار خود رنگین

علی جانم، علی جانم، علی جانم، علی جانم(2)

 

[غلام رضا سازگار (میثم)]
تعداد بازديد : 333
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 20:32
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط علی در تاریخ 1393/10/02 و 21:54 دقیقه ارسال شده است

علی

خیلی خوب بود تشکر


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف