حضرت زهرا س

حضرت زهرا س

حضرت زهرا س

حضرت زهرا س

حضرت زهرا س
حضرت زهرا س
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت زهرا س

ابر ماتم بر سر كاشانه ام سايه كشيد

قامت طوباي باغ من خداوندا خميد

شادي ام اين بود ياري دارم آن هم فاطمه است

اي دريغا اين اميدم  هم به نوميدي رسيد

دست بسته بودم و در كوچه  افتادم ز پا

ناله واغربتايم را يهودي هم شنيد..!

كس نديده در ميان شعله افروخته

كودك شش ماه اي با مادرش گردد شهيد

من خودم ديدم كه فضه با چه حال مضطري

از ميان شعله ها ياس مرا بيرون كشيد

قنفذ بي چشم و رو زهراي زخمي مرا

آنقدر در كوچه ها زد تا امانش را بريد

باغبانم باغبان باغ در هم ريخته...!

باغباني كه به جز غم از نهال خود نچيد

داس را بات ساقه ياسي كه تا خورده چه كار؟

اي خدا گلچين گل ياس مرا از ريشه چيد

بس كه خون رفت از تن پاك و شريف فاطمه

گشت رخسار كبود و زخمي ياسم سفيد

آن قدر هول و هراس پشت در بسيار بود

كه همان دم گوهر يك دانه ام شد نا پديد

حاليا من ماندم و يك آرزوي سوخته

فاطمه رفته است با صد داغ و روي سوخته

                                                مجتبي روشن روان

تعداد بازديد : 225
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 8:54
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف