تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
آتش نشسته بر جگرم واى مادرم
خون مى چکد ز چشم ترم واى مادرم
از بسکه بال بال زدم در شرار زهر
خواهر شکسته بال و پرم واى مادرم
موی سیاه بر سرم از غم نمانده بود
خاک عزا نشسته بر سرم وای مادرم
آه اى عجل بیا که بلایاى کوچه ها
آمد دوباره در نظرم واى مادرم
قدم نمى رسید برایش سپر شوم
او شد به چادرش سپرم واى مادرم
از آن زمان که شانه من شد عصاى او
دردى نشسته بر کمرم واى مادرم
روزى به زیر سم ستوران تو قاسمم
فریاد مى زنى پسرم واى مادرم
تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 10:58
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب