اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا
اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم ا

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم

بیا به خانه ی خود منزل شماست دلم

اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم

که از اضافه ی آب و گل شماست دلم

 

من آفریده شدم تو دل مرا ببری

طفیل هستی عشق اند آدمی و پری

 

تو آمدی رمضان سفره ی ضیافت شد

شب تولد تو تازه ماه رؤیت شد

همین که در دو جهان کار تو کرامت شد

خیال من دگر از روز حشر راحت شد

 

به شکر آنکه برای خدا حسن شده ای

چهار رکعت یومیه های من شده ای

 

همیشه پشت در خانه ی تو مهمان است

بیا ز خانه که در کوچه راه بندان است

هر آن کسی که گدایت نشد پشیمان است

الا که گوشه ای از سفره ی تو ایران است

 

چه میشد اگر قبر تو در ایران بود

شب ولادت تو صحن تو چراغان بود

 

سه بار زندگی ات را به این و آن دادی

جذامی آمده و روی خوش نشان دادی

به آنکه گفت به تو ناسزا  امان دادی

گرسنه بود و به او قرص های نان دادی

 

هزار سفره اگر هم فراهم آورده

کرم کنار کریمی تو کم آورده

 

ازل ندیده دگر تا ابد همانندت

غزل چه هست به جز بندهای دربندت

جمل شکسته شده فتنه اش ز ترفندت

عسل شده ست چه شیرین ز کام فرزندت

 

برای روز مبادا دوتا پسر داری

دوتا پسر که نه یک جفت شیر نر داری

 

سفید نیست که سرخ است پرچم صلحت

و نیست صحبت سازش در عالم صلحت

نبود تیغ برنده تر از دم صلحت

بپاست کرب و بلا از محرم صلحت

 

سکوت تو ثمرش میشود قیام حسین

شما امام حسن هستی و امام حسین

 

تو اعتبار  زمین ، افتخار زهرایی

قرار فاطمه ای ، بیقرار زهرایی

توئی که تا به ابد رازدار زهرایی

میان کوچه فقط تو کنار زهرایی

 

دوباره حرف تو شد نام مادرت بردم

مرا ببخش اگر خاطر تو آزردم

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 247
دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 16:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف