((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد

((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد

((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد

((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد

((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد
((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
((شافع خوبان)) هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع) هـم عـا شق جانـان، علی(ع) او شـاهــد مـعــراج دیــن آرنــد

((شافع خوبان))



هـم یـاور قـرآن، عـلـی (ع)
هـم عـا شق جانـان، علی(ع)

او شـاهــد مـعــراج دیــن
آرنــده ی ایـمـان ، عـلی (ع)

او مـرشـد ومـولی ماست
چون سا لکِ عـرفـان،علی (ع)

او فــاتـحِ ، خـیـبــر ، احــد
دربـیـشه ی شـیـران، علی(ع)

دردخـمـه ی ،افـســونگـری
چون مـنطق وبرهـان علـی(ع)

او هـمسـر، بـنـت الـنــّبــی
هـم شـافـعِ خـوبـان،عـلی(ع)

ای کــوفـه ی پـیـمان شکـن
ایـن دیـده ی گـریـان، علی(ع)

ای کـاسـه ی صبـرم شـکـن
بـرخون شده غلطان،عـلی(ع)

اوکشته ی عدل است وبس
هـم عـا دل، دوران، عـلـی(ع)

درمـسنـد وهـم مهـتریـست
هم سفره ی بی نـان علی(ع)

ظالـم کـش او، ذوالـفـقـا ر
هـم مـرحـم ودرمان ،عـلی(ع)

امـشـب شب ،عـاشــق بـود
چون راحل رضـوان، عـلی (ع)

در گـلـشــن ، ا ســلام نـاب
چون سوسن وریحان،علی(ع)

در عــرصـه ی، دل دادگـی
فـرمان بـر، فـرمان ،عـلی (ع)

گـنجـیـنــه ی ، اســرار حـقّ
چـون سایه ی یزدان،عـلی (ع)

پرورده ی پیغمـبر(ص)اسـت
چـون نـایـب ایـشـان ،عـلی(ع)

بـر د یــده ی دل کــن ،نـظـر
(حقّـا) سر وسـامان ،عـلی(ع)

 

اصغر رضامند(حق) از تبریز


تعداد بازديد : 284
دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت: 16:47
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لاابل577 در تاریخ 1394/02/21 و 22:55 دقیقه ارسال شده است

لاابل577

بمناسبت شهادت امام کاظم ع
مدح و مصیبت گریز به شام

بال و پر سوخته را پا بزنی، می افتد
شکر، چشمت به دل همچو منی می افتد
تو که کوکش نکنی حس نوشتن دارد
مرغ عشق تو ز ساز دهنی می افتد
در یسار عطر رخت گر که سرش باز شود
در یمین سر ز اویس قرنی ، می افتد
دل ما را ز ولای تو موحد کردند
عشق تو بر دل هر یار تنی می افتد

یاد لیلا نکنم من ز جنون می میرم
زخم برداشته در وای خون می میرم

موسی شهر ، عصای تو ز پا افتاده
کشتی عمر تو در موج بلا افتاده
آنقدر زخم ز زنجیر به تن داری که
رد خونت همه جا در همه جا افتاده
آن قدر لاغر و کمجثه شدی، ظالم گفت:
مرد عمامه به سر مثل عبا افتاده
باز صد شکر که با اینهمه بیداد و ستم
سر تو روی دو زانوی رضا افتاده

سر تو روی دو زانوی رضا افتاده
کی سر پاک تو در طشت طلا افتاده

مثل یعقوب تو در کلبه ی احزان منشین
به زمین هم نخور و گوشه زندان منشین
تو که خود رازق خلقی و جهان در کف توست
روز را منتظر تکه ای از نان منشین
تو که خود آبروی خاکی و خود بارانی
اینهمه گریه مکن اینهمه حیران منشین
در دلت شوق وصال است وصال معشوق
به خودت رحم کن و در پی درمان منشین

زود برخیز که قلب همه آرام شود
نکند قسمت تو طعنه و دشنام شود

گفت دشنام لبم، یاد چه ها افتادم
یاد زینب زنی و شام بلا افتادم
دفعه ی قبل تو مانند عبا افتادی....
نه عبا نیست، منم ، مثل عبا افتادم....
من شنیدم.... تو که دیدی که خود زینب گفت:
\"بعد تو دلبر من، من ز غذا افتادم\"
شام تا صبح به پای غم تو آب شدم
حال بر پای تو ای ماه لقا افتادم

روزها غالب قوتم کتک و دشنام است
یک نگه بر سر تو یک نگهم بر بام است،


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف