حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش

حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش

حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش

حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش

حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش
حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت رقیه(س)-شهادت پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا زیُمن آمدن تو خرابه گلشن ش

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

پس از تو کار من و دل فغان و شیون شد

هرآنچه غُصه جهان داشت قسمت من شد

خوش آمدی گل صدبرگ گلشن زهرا

زیُمن آمدن تو خرابه گلشن شد

نفس شمرده زدم تا رسد شب وصلت

اگرچه سخت برایم  نفس کشیدن شد

به چهـرۀ گُل تو گـر نشسته شبنم اشک

به شوق دیدن تو چهره ام مزّین شد

مرنج گر نشدم با خبر ز آمدنت

"چراغ دیده نمی داشت دیر روشن شد" *

پس از تو دوست ندیدم به هرکجا رفتم

زمانه با من ماتم رسیده دشمن شد

نگاه غرقه به خونت به چشم خونینم

نوید می دهد اکنون که گاه رفتن شد

رسیده عطر شهادت به من، که هاتف غیب

خبر رسانده مرا وقت جان سپُردن شد

ز شرح درد دل جـانگداز اهل البیت

همیشه کار"وفائی" فغان و شیون شد

 

*نظیری نیشابوری

 

 

 

سید هاشم وفایی

 


تعداد بازديد : 113
جمعه 07 آذر 1393 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(5)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لببل در تاریخ 1393/09/07 و 13:15 دقیقه ارسال شده است

لببل

         يا حضرت رقيه (س)

از راه رفتنم تو تعجب نکن که من

طعم بَدِ شکستن ِ پهلو چشیده ام

پاهای من همه تاول زده ببین

خیلی به روی خار مغیلان دویده ا

چادر ز عمه قرض گرفتم که زیر آن

پنهان کنم ز روی تو گوش دریده ام

بشنو تمام خواهشه  این پیر کودکت

من را ببر که جان تو دیگر بریده ام

عمه که پاسخی به سوالم نمیدهد

آیا شبیه مادر قامت خمیده ام؟

پاهای من همه تاول زده ز بس

از ترس او میان بیابان دویده ام


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف