باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج
باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش آسمان ج

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق

نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق

 

آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش

به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش

 

آسمان جلوه گر حُسن تماشایی کیست؟

این همه همهمه از کار مسیحایی کیست؟

 

کیست امشب که به مهمانی نور آمده است

کیست امشب که بر این طاق بلور آمده است

 

آسمان خاک بهاری شده از آمدنش

تا زمین آیینه کاری شده از آمدنش

 

باغ ها غرق گُل اند و همه گُل ها مستند

موج ها پر زمي اندو در دل دریا مستند

 

تاکها غرق شرابند و سبوها لبریز

قلبها مست ترینند و گلوها لبریز

 

همه آفاق ز گیسوی شقایق سرشار

آفرینش همه از بوی شقایق سرشار

 

کوچه کوچه همه جا باغ بهشت است ببین

خانه خانه همه گل خشت به خشت است ببین

 

کیست این آمده ای دل دل دلخسته ی من

کیست این گمشده ی هر گره ی بسته ی من

 

مشکلم وا کن و از باده ی او نوشم کن

بوی یار آمده ای دلشده مدهوشم کن

 

گفت با زمزمه ی شعر خراسانی خویش

گفت با نغمه ی حیرانی و طوفانی خویش

 

ای گره خورده ترین،فصل مراد آمده است

در و دیوار گواه است،جواد آمده است

 

آمده روح دل انگیز بهاران کرم

آمد از راه خداوند سخا،جان کرم

 

آمده ناب ترین عید در این عید ترین

آمده ماه ترین،آمده خورشید ترین

 

آمد و رونق خورشید شکست از قدمش

قفل هر سینه ی نومید شکست از قدمش

 

شب یوسف شده در خانه ی یعقوب ترین

شب محبوب ترین هدیه ی ایوب ترین

 

شب گلخنده ی زهراست،خدا می خندد

شب لبخند جواد است خدا می خندد

 

همه تا صبح پی عقده گشا می گردند

همه پروانه صفت گردِ رضا می گردند

 

شاعر: حسن لطفی

 


تعداد بازديد : 207
سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف