تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
نور حق تابید و معنای کرامت هشت شد
عشق می بالید و اوج استعارت هشت شد
هجر موسی آسمان را راهی غم کرده بود
تا که یک دم والی مهر و امامت هشت شد
سال ها بودن به خود بالید وموجش دل ربود
تا که سر انگشت حکمت درامارت هشت شد
در شب بهتان و تاریک دل عباسیان
شد رسالت این خبر یار امانت هشت شد
زیر گام نازکی لرزید اندام زمین
در نمازی که امامش در ولایت هشت شد
مهرورزی زمینی رنگ می بازد ، ببین
اوج احساسی که آهو را ضمانت هشت شد
کوی و برزن درپی یک جام هستی بخش بود
جاودان در جام دل با یک اشارت هشت شد
فهیم بخشی
تعداد بازديد : 165
سه شنبه 26 شهریور 1392 ساعت: 5:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(3)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط وباز هم شعری از فهیم بخشی در تاریخ 1392/08/25 و 15:34 دقیقه ارسال شده است | |||
بگذار من هامون بگریم
این مه کمان ابرویش با هر هلالی فرق دارد این نقطه ی پیوند دل با هر وصالی فرق دارد کرببلا میدانگه ققنوس های سرخ نای است پر پر شدن در آن مکان با این حوالی فرق دارد آنجا تمام قرن ها در یک سلام ساده جاری است تقویم آن با ماه و سالِ سرد و خالی فرق دارد یک حج رها گردید تا معنای حاجی زنده ماند آیینه ی آن حاجیان با هر زلالی فرق دارد فرزند زهرا در دل شب خطبه ی: هل من؟ ندا داد این بار این پرسش دگر با هر سوالی فرق دارد معنای بودن در "تمنای نبودن" جلوه گر گشت این شیوه ی بودن دگر با هر روالی فرق دارد هفتاد و دو خورشید عاشق گرد یک پیمانه گشتند مردان حق تدبیرشان با هر رجالی فرق دارد یک سوی خصم بیشمار آن سوی فرزندان هستی قانون این میدان دگر با هر جدالی فرق دارد دژخیم های زور و زر تزویر را یک کاسه کردند گمراهی این بارشان با هر زوالی فرق دارد هر روز می باید کزان پیمانه پند وعبرت آموخت زیرا که این غم معنیش با هر مَلالی فرق دارد بگذار من با کاسه های پر زخون هامون بگریم کین اشک ها با ناله های انفعالی فرق دارد سراینده : فهیم بخشی |
برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید