عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،

عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،

عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،

عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،

عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،
عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عار مستی ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم جام می بستان،

عار مستی
 
ساقیا یک جام دیگر مرحمت کن تا بنوشم
لااقل لایعقلم كن تا بمیرد عقل و هوشم
 
جام می بستان، یکی رطل جنونم ده که مانده
عار مستی روی دستم، بار هوشیاری به دوشم
 
نفس من از زلف یار و جام باده بی­ نیاز است
زآن­که هم در پیچ­ و­ تابم، هم درین جوش­ و­ خروشم
 
بندی خوف و رجایم، گاه مست و گه خمارم
شمع جمع قبض و بسطم، گاه روشن، گه خموشم
 
من غلام ساقی­ ام کو آتش اندازد به جانم
تا بلاگردان چشمانش شوم، حلقه به گوشم
 
ای خوش آن روزی که یارم، خواندم سوی دیارم
تا لباس تن درآرم، جامۀ جان را بپوشم

 

محمود حبیبی کسبی


تعداد بازديد : 105
چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت: 20:35
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف