حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع
حضرت مسلم ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت مسلم ع

مسلم بن عقیل


بر باد داده­ام همه آرزوی خویش

آواره کرده­ام حرمی را به سوی خویش

شرمندگی گرفته نفس را به سینه­ام

مرثیه خوان کوچه تنگ مدینه­ام

وامانده­ام چگونه شبم را سحرکنم

ای دل بگو مراکه چه خاکی به سرکنم

چون چاره نیست تکیه به دیوار می زنم

زانو بغل گرفته­ام و زار می­زنم

می­خوانمت دوباره از این سرزمین درد

تنها ستاره شب این همنشین درد

این کوفه نیست معرکه دشمنان توست

خانه به خانه قتلگه کودکان توست

از هر درخت نخل در این شهرکینه خیز

‏هر ساقه نیزه ای شد و هر شاخه تیر تیز

هر پاره آهن از هنر دست این دیار

یا نعل تازه­ای شده یا تیغ آبدار

‏شوری به پاست بر سر پیر و جوان شهر

صف بسته اند بر در آهنگران شهر

اینجا تمام قافله را سنگ می زنند

حتما اسیر سلسله را سنگ می زنند

‏با پنجه­های زبر و حشن شانه می­کنند

زلف یتیم را در هر خانه می­کشند

‏می­ترسم ازگلی که تنس خیزرانی است

ازکودکی که چهره او ارغوانی است

اینجا سلام را ز سر بام می دهند

ناموس راکتک زده دشنام می دهند


تعداد بازديد : 233
جمعه 25 آذر 1390 ساعت: 13:16
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف